۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۵
کد خبر: 753476

محمدحسین ملکیان، شاعر عزیز و توانمند اصفهانی در سال‌های اخیر چهره‌ای کاملاً نام آشنا برای دوستداران ادبیات است؛ به‌خصوص ادبیات آیینی.

او در حوزه رسانه هم فعال است و نماهنگ‌های زیادی تاکنون از او منتشر شده که نشان از علاقه‌اش به کار در این حوزه دارد. اتفاقی که در سال‌های اخیر همراه با کارهای گرافیکی قوی و خوبی همراه شده و مردم نیز در فضای مجازی از آن به خوبی استقبال کرده‌اند.

ملکیان را اهالی ادبیات به خوبی می‌شناختند اما شعری که نام او را بر سر زبان‌ها انداخت، غزل زیبای او برای مسجد گوهرشاد بود. غزلی که رهبر انقلاب بسیار تحسین کردند و همین سبب شد کلیپش به طور چشمگیری در فضای مجازی دست به دست شود:«دیانت بر سیاست چیره شد آری جهان فهمید/ رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه».

یکی از ویژگی‌های مهم اشعار ملکیان مهندسی آن‌هاست. اتفاقی که به وضوح می‌توان در مجموعه آثارش دید و بنده به شخصه آن را می‌پسندم؛ اگرچه این مسئله از دیرباز در ادبیات، مخالفان جدی خود را داشته و بزرگانی معتقد بودند شعر عرق‌ریزی روح است و باید ارتجالاً از ذهن به روی کاغذ بیاید.

اگر اشعار ملکیان را به دقت بررسی کنید می‌بینید تقریباً همه اشعارش نمره متوسط به بالا می‌گیرند. برخی‌ها هم که واقعاً شاهکار است و حرفی برایش نمی‌توان گفت. یادم است چند سال پیش غزلی از ملکیان خواندم که هنوز بیچاره آن هستم و هربار از ذهن مرورش می‌کنم به هم می‌ریزم: «قبول دارم؛ در کربلا صواب نکردم/ ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم» فکر نمی‌کنم تا امروز کسی از زبان تیر سه شعبه غزلی به این زیبایی گفته باشد.

ملکیان چند شعر بسیار زیبا برای امام رضا(ع) دارد که خیلی اوقات مجریان مراسم‌ها و همایش‌ها در اول جلساتی که موضوعش رضوی است می‌خوانند و انصافاً هم دلنشین است. امروز یکی از آن‌ها را می‌خوانیم و شاید اگر عمری بود در شمارگان آینده غزل‌های رضوی دیگر ملکیان را به نقد و بررسی بنشینیم.

نکته پررنگ در اشعار ملکیان توجه به جزئیات بسیار ریزی است که همه ما بارها و بارها با آن روبه‌رو شده‌ایم. مثلاً در بیت چهارم جایی که می‌گوید همه زائران دست خالی هستند و دم در نیازی به نگهبانی نیست. همه می‌دانیم در ورودی حرم کسی با جیب زائر کار ندارد و بازرسی به دلیل مسائل امنیتی است اما او از این نکته استفاده کرده و با طنازی خاصی گدایی زائران را به این موضوع ربط داده است.

گریه‌ام در حرم از روی پریشانی نیست

که پریشانی از آداب مسلمانی نیست

در طوافند چنان موج کبوترهایت

که در این سلسله انگار پریشانی نیست

دست خالی ست هر آن کس به حرم می‌آید

در ورودی که نیازی به نگهبانی نیست!

در معطل شدن و دست رساندن به ضریح

لذتی هست که در سجده طولانی نیست

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.