۱۹ تیر ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۵
کد خبر: 760411

اگر چه مفسّران جمله «کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ» را کنایه از کار غیر ممکن و محال دانسته اند؛ ولی امروزه با توجّه به پیشرفت علوم بشری و دستیابی به فضا، تفسیر دیگری نیز می توان برای آن جمله بیان کرد که نشانگر اعجاز علمی قرآن مجید است.

آیه ای که نشانگر "اعجاز علمی قرآن کریم" است

به گزارش قدس آنلاین، «مثال های زیبای قرآن»، کتابی است از آیت الله العظمی مکارم شیرازی که به مثال های مختلف قرآن در موضوعات گوناگون پرداخته و یکی از مطالب کاربردی آن مربوط به آیه شریفه ۱۲۵ سوره انعام است.

  

سیزدهمین مثال: شرح صدر

    

خداوند متعال در سیزدهمین مثل از آیه های قرآن مجید، در آیه ۱۲۵ سوره انعام می فرماید: «فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لایُؤمِنونَ» آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای [پذیرش] اسلام، گشاده می سازد؛ و آن کس را که به [سبب اعمال زشتش] بخواهد گمراه سازد، سینه اش را آن چنان تنگ می گرداند که گویا می خواهد به آسمان بالا برود؛ این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند، قرار می دهد!

    

دورنمای بحث

آیه شریفه در صدد بیان زمینه های روحی مردم در پذیرش حق است، آنچه از ظاهر آیه استفاده می گردد این است که: مردم در این جهت متفاوتند؛ بعضی از مردم آن قدر روحشان پاک و قلبشان نورانی است که با اوّلین برخورد با قرآن، با آغوش باز اسلام را پذیرایند و خداوند هم در عوض به آنان شرح صدر می بخشاید. در مقابل، افرادی هستند که زمینه پذیرش حق در آنان نیست و چنانچه تمام قرآن بر آنان خوانده شود، تأثیرگذار نیست؛ از این رو، خداوند قلب آنها را تنگ و تاریک می گرداند.

    

شرح و تفسیر

«فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ» هر کسی را که خداوند بخواهد هدایت کند و او را رهنمون شود، سینه اش را گشاده و فراخ می گرداند و برای دریافت حق به او شرح صدر می بخشاید. به عبارت دیگر، او را دریا دل و با ظرفیّت قرار می دهد. «وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً» هر کس را که بخواهد گمراه کند، سینه اش را تنگ و تاریک و ظلمانی قرار می دهد؛ به گونه ای که طاقتش سلب می شود و با کوچکترین مشکلی تعادل فکری خویش را از دست می دهد.

«کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ...» آن قدر سینه اش را تنگ و تاریک می گرداند که گویا می خواهد به آسمان پرواز کند؛ یعنی همان گونه که پرواز به آسمان برای انسان بدون وسیله محال است، تحمّل این تاریکی و تنگی نیز برای این عدّه مشکل و محال است و خداوند این گونه پلیدی و کفر را، در دل افراد بی ایمان قرار می دهد.

    

پیام های آیه

     

۱ـ هدایت و ضلالت به دست خداست

    

آنچه مطابق با ظاهر آیه است، این است که هدایت و ضلالت انسانها از طرف خداوند صورت می گیرد و مفهوم آن چیزی جز جبر نیست. در این صورت، اسلام و کفر دو امر غیر اختیاری است و قبول آن به عقیده ما با عدالت خداوند سازگار است. از این رو، برای روشن شدن مطلب، لازم است مقدّمه ای ذکر گردد:

در میان فِرَق و گروههای اسلامی ـ که از سرچشمه زلال ولایت و امامت دور مانده اند ـ گروهی مذهب «جبر» را پذیرفته اند و معتقدند که انسان در کارهای خود اختیاری ندارد. اعتقاد به این مذهب ـ که مخالف عقیده شیعه است ـ مساوی با انکار اصول پنجگانه دین است.

اوّلین اصلی که بر اساس این مذهب نادیده گرفته می شود، عدل الهی است؛ چه این که اگر انسان در کارهایش مجبور باشد، عذاب کافر و ثواب مؤمن بر خلاف عدالت است؛ زیرا نه کافر در کفرش اختیار داشته است؛ و نه مؤمن در ایمانش. به همین جهت، قائلین به جبر عدل الهی را نمی پذیرند.

    

دوّمین اصلی که با اعتقاد به جبر نادیده گرفته می شود، اصل توحید است؛ چه این که خدایی که عادل نباشد و مردم مجبور را بی جهت کیفر و پاداش دهد، شایسته خدایی نیست و نمی تواند این جهان پهناور را ـ که بر اساس نظم و حکمت اداره می شود ـ تدبیر کند.

از این رو، ارسال رُسُل و بعثت پیامبران نیز بی معنا خواهد بود. چه این که انبیا توان هدایت کفّار را ندارند؛ زیرا آنها بی اختیار کفر میورزند، و نیز انبیا بر ایمان مؤمنان بی تأثیرند؛ زیرا با جبری که وجود دارد ـ احتمال انحراف در آنها نمی رود، به عبارتی اوّلی محال است و دوّمی تحصیل حاصل؛ و هر دو از نظر فلسفی غیر ممکن.

امامت نیز ـ که تداوم بخش نبوّت است ـ به دلیل فوق، باطل می شود. آخرین اصلی که با اعتقاد به جبر باطل می گردد، اصل معاد است؛ چه این که معاد مبتنی بر اختیار است. بنابراین، اگر همه انسانها مجبور و بی اختیار باشند، کیفر و پاداش؛ بهشت و جهنّم؛ قیامت و رستاخیز؛ همه و همه بی معنا می شود.

در نتیجه با اعتقاد به جبر نه می توان مسلمان بود؛ و نه اصل اسلام را پذیرفت. (۱) از این رو شیعه باید با تمام وجود خداوند را شاکر باشد که به برکت وجود ائمّه و در پرتو نور ولایت معصومان (علیهم السلام) نه در وادی تاریک «جبر» گرفتار شده است؛ و نه به بیابان ظلمانی «تفوض» قدم گذاشته، بلکه در بین این دو مکتب انحرافی، راه مستقیم و روشنی را انتخاب کرده است.

      

با توجّه به این مقدّمه، آیا آیه مذکور دلیل بر «جبر» نیست؟

آنچه آیه شریفه بر آن دلالت دارد، این است که: گام اوّل هدایت و ضلالت را خود انسان برمی دارد آنگاه، در صورتی که اوّلین گام را به سمت هدایت برداشت، مشمول هدایت الهی می گردد؛ و در صورت دیگر، که اوّلین گام را به سمت ضلالت برداشت، مشمول ضلالت الهی می شود؛ مثلا سلمان فارسی از ایران حرکت می کند و برای رسیدن به سرچشمه نور، سختی ها و مشکلات فراوانی را تحمّل می کند؛ حتّی به بردگی گرفته می شود. تا این که به سرچشمه نور می رسد و مسلمان می گردد. او چون گامهای اوّلیّه را با اختیار خود برداشته بود مشمول هدایت الهی قرار گرفت و خداوند به او شرح صدر و سینه ای گشاده عنایت کرد.

امّا ابوجهل و ابولهب ـ با این که از اوّل در کنار چشمه هدایت بوده اند ـ ولی گامهای اوّلیّه لجاجت و عناد و دشمنی را به اختیار خود و به تبعیّت از شیطان برداشتند و چشم و گوش خود را در مقابل ندای حق بستند. بر این اساس، خداوند نیز آنها را گمراه کرد و قلب آنها را تنگ و تاریک نمود؛ پس هدایت و ضلالت الهی، نتیجه و مجازات گامهای اوّلیّه خود آنهاست. بنابراین، آیه شریفه فوق و دیگر آیات، هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد. (۲)

    

اعجاز علمی قرآن در آیه مَثَل

اگر چه مفسّران جمله «کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ» را کنایه از کار غیر ممکن و محال دانسته اند؛ ولی امروزه با توجّه به پیشرفت علوم بشری و دستیابی به فضا، تفسیر دیگری نیز می توان برای آن جمله بیان کرد که نشانگر اعجاز علمی قرآن مجید است. (۳)

دانشمندان کشف کرده اند که اطراف کره زمین را هوا (اکسیژن) فرا گرفته است، و این هوا از هر طرف تا ارتفاع ۳۰ کیلومتری ادامه دارد؛ ولی آنچه از این اکسیژن ها استفاده می شود، تنها فضای چند کیلومتری پایین آن است؛ چه این که هر چه اکسیژن به طرف بالا برود، استفاده از آن مشکل تر و سبب تنگی نفس می شود.

به همین جهت، کوهنوردانی که به ارتفاعات بلند صعود می کنند، گاهی از اوقات دچار هواگرفتگی می شوند؛ یعنی به همان هوایی می رسند که استفاده از آن مشکل است و باعث تنگی نفس آنها می گردد و چه بسا، سبب بیهوشی و مرگ آنها می شود!

و نیز به همین جهت، هواپیماهایی که در ارتفاع بالا پرواز می کنند، باید به قدری مجهّز باشند که هوای داخل هواپیما را تنظیم کنند؛ در غیر این صورت، مسافران نمی توانند از هوای آن ارتفاع استفاده کنند و اگر دستگاه تنظیم هوا دچار مشکل گردد، مسافران باید از ماسکهای مخصوص که برای چنین لحظاتی تهیّه شده است، استفاده کنند وگرنه هواپیما مجبور است برای حفظ جان مسافران در ارتفاع پایین به پرواز خود ادامه دهد.

در آن هنگامی که آیه فوق نازل شد، انسان از این مسأله علمی مهم بی اطّلاع بود؛ ولی قرآن مجید در آن زمان (۱۴۰۰ سال پیش) پرده از این راز علمی برداشت و قابل استفاده نبودن هوای آسمانها را بیان کرد و انسانهای گمراه را به کسانی تشبیه کرد که در چنین هوایی تنفّس می کنند و دچار تنگی نفس می شوند.

   

۳ـ شرح صدر

وقتی حضرت موسی (علیه السلام) به مقام نبوّت نائل شد، چند چیز از خداوند طلب کرد؛ یکی از آنها شرح صدر بود (قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی...) (۴)

و نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بی آن که تقاضا کند ـ این نعمت بزرگ الهی را از خداوند متعال دریافت نمود (اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکْ؟) (۵)

    

خلاصه این شرح صدر چه معنایی دارد؟

«صدر» در اینجا به معنای سینه نیست، بلکه به معنای روح و فکر است؛ بنابراین «شرح صدر» به معنای داشتن فکر و روح باز است؛ یعنی کسی شرح صدر دارد که دارای تفکّر عمیق، صبر و حوصله زیاد و فکر و روحی وسیع باشد؛ به گونه ای که در برابر سخت ترین حوادث نلغزد. به همین جهت، شرح صدر یکی از لوازم مهمّ ترقّی و تعالی به سوی خدا شناخته شده است.

    

پیامبر(صلی الله علیه وآله) و همسایه یهودی

یکی از همسایگان آن حضرت ـ که مردی یهودی بود ـ هر روز به هنگام عبور آن حضرت، از بالای بام به بهانه ریختن خاکروبه ها در کوچه، خاکستری همراه با آتش بر سر و صورت آن حضرت می ریخت. این برنامه هر روز ادامه داشت؛ تا آن که روزی پیامبر (صلی الله علیه وآله) از کوچه گذشت و متوجّه خاکستر همسایه یهودی نشد. آن حضرت کنجکاو گشته، علّت آن را جویا شد. اصحاب و یاران عرض کردند: بحمداللّه مریض شده است و در بستر بیماری به سر می برد؛ پیامبر به قصد عیادت به طرف منزل یهودی حرکت کرد، هنگام در زدن، همسر آن مرد یهودی از پشت در منزل گفت: کیست؟ حضرت جواب داد: پیامبر اسلام! زن گفت: کارت چیست؟ حضرت فرمود: به عیادت شوهرت آمده ام! زن بی اختیار در را باز کرد. حضرت داخل شد و کنار بستر یهودی قرار گرفت. پیامبر (صلی الله علیه وآله) با احوالپرسی به گونه ای برخورد کرد که گویا این یهودی هیچگونه اذیّت و آزاری نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) روا نداشته است!

وقتی یهودی این شرح صدر و گذشت و اغماض پیامبر (صلی الله علیه وآله) را دید، عرض کرد: یا رسول اللّه! آیا این برخورد جزء برنامه دین توست، یا از اخلاق شخصی شماست؟ حضرت فرمودند: جزء برنامه دین اسلام است.

   

من بد کنم و تو بد مکافات کنی *** پس فرق میان من و تو چیست بگو

    

از این نمونه، در زندگی پیامبران، امامان و عالمان دینی فراوان است.

مثلا شخصی در شیراز، نامه ای به یکی از علمای آن شهر می نویسد و بی اندازه آن عالم را مورد فحّاشی و هتّاکی قرار می دهد. آن عالم روز بعد نویسنده آن نامه را دیده، به او می گوید: نامه ای به من نوشته بودی آن را انداختم. (۶)

ظاهراً مشکل مالی داشتی؛ این پول را بگیر ان‌شاءاللّه مشکلت با آن حل شود! نویسنده نامه خوشحال شده، با خود می گوید: «خوب شد آقا نامه ما را مطالعه نکرده است!»

بنابراین، یک انسان مسلمان باید با تأسّی به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) دارای شرح صدر، سینه گشاده و دریا دل باشد. با همّت بلند ناملایمات را تحمّل کرده، با کوچکترین مشکل ناسپاسی نکند و انتقام جویی و کینه جویی را پیشه خود قرار ندهد.

          

پاورقی:‌

۱- سوره حدید، آیه ۴ و آیه ۷ سوره مجادله نیز به همین مضمون دلالت دارد.

۲- این جمله در آیات زیادی از قرآن مجید از جمله آیه ۱۱۹ آل عمران آمده است.

۳- سوره غافر، آیه ۱۹.

۴- سوره زلزل، آیه ۷ و ۸.

۵- سوره کهف، آیه ۴۹.

۶- سوره زخرف، آیه ۳۶.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.