با موافقت سردار شجاع، فرمانده مرزبانی خراسان رضوی تیم خبری روزنامه قدس برای یک روز و مانند یک مرزبان همراه با جان برکفان مرزبانی استان از نقطه صفر مرزی و نحوه حضور طالبان در منطقه و ورود و خروج افراد بازدید کرد و این‌گونه شد که از نزدیک امنیت پایدار در نقطه صفر مزری را با گوشت و جان درک و سعی کردیم گوشه‌ای از آنچه مشاهده شد را در این گزارش به تصویر بکشیم.

 آرامش در نقطه صفر مرزی

بارها شنیده بودم نیروهای مرزبانی زندگیشان با دیگران فرق دارد، گفته بودند آن‌ها شب و روز ندارند و شاید مدت‌های طولانی بسته به نوع مأموریت و رخدادهای مرزی و بین‌المللی، همسر و فرزندان خود را نبینند. برایم تعریف کرده بودند که آن‌ها شیارها و پستی و بلندی‌های نقطه صفر مرزی را از کوچه و خیابان‌های شهرشان دقیق‌تر می‌شناسند تا امنیت و سربلندی را برای سرزمین عزیزمان به ارمغان بیاورند و آب در دل شهروندان و هموطنان تکان نخورد...

ساعت‌ها در حفره‌های کمین، روی سنگلاخ‌های زجرآور تحرکات مشکوک افراد متجاوز و اشرار را رصد می‌کنند و سینه تک‌تک آن‌ها سپر بلای مردم می‌شود.

گاهی گمنام شهید و بی صدا آب می‌شوند تا درخت امنیت با خون آن‌ها ریشه در خاک محکم کند و نگاه‌های چپ از ذره ذره خاک وطن دور بماند.

تمامی این اوصاف را شنیده بودم اما تا پیش از این گزارش عمق و ابعاد ماجرا را درک و لمس نکرده بودم. حالا که تغییراتی در کشور افغانستان رخ داده است و هجمه اخبار منفی چند برابر همیشه رسانه‌ها و ذهن مردم را درگیر خودش کرده که طالبان مرزهای ایران را با خطر روبه‌رو کرده و مرزبانان هر چند ساعت یک بار عملیات و درگیری با متجاوزان مرزی و حتی نیروهای طالبان دارند، بهترین موقع است که خودمان از نزدیک همه چیز را مشاهده کنیم.

تا به امروز وصف ارتباط صمیمانه سردار شجاع، فرمانده مرزبانی خراسان رضوی با خبرنگاران و رسانه‌ها را شنیده بودم، همین نکته ویژه سبب شد تا درخواست بازدید از مرز را برای معاونت اجتماعی مرزبانی ارسال کنیم.

باورکردنی نبود، کمتر از یک روز همه چیز هماهنگ شد و شخص سردار، فرماندهی مرزبانی، سرگرد «بیهقی» را مأمور می‌کند ما را در این بازدید میدانی همراهی کند. مطلع می‌شویم هیچ محدودیتی برای ما درنظر گرفته نشده و سفارش شده بود هر کجای مرز را که می‌خواهیم با نیروهای تأمین امنیت (اسکورت در صورت نیاز) بازدید کنیم.

قرارمان برای صبح روز یکشنبه هفتم شهریور (پنج روز پیش) تنظیم می‌شود، عکاس ساعت ۵صبح و من هم ساعت حدود ۵:۳۰ سوار خودرو مرزبانی شدیم. پیش از بسته شدن برنامه باخودم می‌گفتم چطور خودمان را به تایباد برسانیم و به فرماندهی مرزبانی معرفی کنیم، انتظار نداشتیم با خودرو مرزبانی خراسان رضوی راهی منطقه صفر مرزی شویم.

شهر مشهد را به سمت تایباد و مرز دوغارون که همان منطقه صفرمرزی گفته می‌شود ترک می‌کنیم. باید حدود ۳۰۰ کیلومتر را طی می‌کردیم تا به شهر تایباد برسیم، تصمیم می‌گیرم تا آن زمان بیشتر فکر کنم چه موضوعاتی برای مردم و هم‌استانی‌هایم اهمیت دارد و دوست دارند در مورد آن اطلاعاتی کسب کنند. بی‌تردید نخستین سؤال به حضور نیروهای طالبان در مرز برمی گشت و اینکه مرزبانان برای تأمین امنیت در منطقه چه می‌کنند؟ در پاسگاه‌های مرزبانی و خط صفر مرزی چه خبر است؟ آیا متجاوز مرزی(ورود غیرقانونی به کشور) هم وجود دارد وچه برخوردی با آن‌ها می‌شود؟ و... سپس تمامی این موضوعات را در دفتریاداشتم می‌نویسم.

پس از عبور از شهرهای فریمان و تربت‌جام وارد تایباد می‌شویم که در آنجا ستاد فرماندهی هنگ مرزی درجه یک تایباد قرار داشت. پیش از آن هم با توضیحات مسئول معاونت اجتماعی فرماندهی مرزبانی خراسان رضوی متوجه شدم در مرز قوانین جالب و خاصی نظیر اینکه اگر هر کس از دوطرف (ما و یا کشور همسایه) موردی برایش ایجاد شده باشد که باید با مرزبان طرف مقابل صحبت کند، با برافراشتن پرچمی خاص در منطقه‌ای مشخص از آن‌ها درخواست می‌کند که به سالن ملاقات بیایند و هر طرفی که پرچم را بالا بکشد طرف مقابل باید داخل سالن ملاقات آن‌ها شود، یا اینکه تا حدود ۲۵ کیلومتری، مرزبان‌های هر دو کشور می‌توانند وارد عمق خاک دیگری شوند.

درحال جمع‌بندی این موضوعات بودیم که به ستاد فرماندهی هنگ‌مرزی درجه یک تایباد می‌رسیم، هماهنگی‌ها صورت می‌گیرد و برای چند دقیقه‌ای با سرهنگ «چراغ» فرمانده هنگ مرزی این شهرستان صحبت می‌کنیم. دم و بازدم‌هایش سخت بود، دلیل آن هم این است که این فرمانده تا چند روز پیش درگیر بیماری کرونا بود، اما با همان ضعف بدنی باز هم به استقبالمان می‌آید، شرمنده‌اش می‌شوم، رفتارش را زیرچشمی رصد می‌کردم، عجیب بود، به گونه‌ای با زیردستی‌ها برخورد می‌کرد که گویی فرماندهی در کار نیست و دوستی پدر و فرزندی جای همه چیز را گرفته است.

مصاحبه را آغاز می‌کنم و در ابتدا فرمانده هنگ مرزی درجه یک تایباد می‌گوید: به استحضار شما و مردم عزیز می‌رسانم که هنگ‌مرزی ناجا در تایباد از دهانه ذوالفقار که آنجا میل سه جانبه‌ای با کشورهای ترکمنستان، افغانستان و جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، آغاز می‌شود.

فرمانده هنگ مرزی درجه یک تایباد تصریح می‌کند: از سوی دیگر مرز مشترکی که ما با کشور افغانستان داریم طول آن در حدود

 ۲۹۷ کیلومتر است. در این ۲۹۷ کیلومتر هم چهار شهرستان به نام‌های صالح آباد، تربت‌جام، تایباد و خواف قرار دارند که در آن مناطق چهار حوزه فرمانداری مشترک داریم.

مرزبانی درجه یک یعنی چه؟

وی در تشریح مفهوم عنوان هنگ مرزی درجه یک هم بیان می‌کند: براساس قرارداد سال ۱۳۳۵ که بین کشور ایران و افغانستان منعقد شده، باتوجه به مسائل و مشکلاتی که در حاشیه مرز این دو کشور وجود داشت و ضروری بود اتفاقات احتمالی حل شود تصمیم گرفته شد مرزبان‌های دو کشور در محل بنشینند و موضوعات را حل کنند.

از همین رو در سه حوزه مرزبانی هردو کشور روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند، این حوزه‌های مرزبانی «زاهدان»، «گزیک» و «تایباد» نام دارند که دو کشور در آنجا مرزبانی درجه یک ایجاد کرده‌اند. مرزبان درجه یک هم یک شرح وظایفی دارد. اصلی‌ترین وظیفه مرزبانان درجه یک هم استیفای حقوق مرزنشینان است.

سرهنگ چراغ بیان کرد: از سوی دیگر با رشد تکنولوژی و علم، حوزه کاری مرزبانان گسترده‌تر شده است. مرزبان درجه یک استوارنامه‌ای از وزارت امورخارجه دارد که به امضای شخص وزیر رسیده است. این استوارنامه یکی از ملزومات قرارداد مذکور است که طی آن مرزبان درجه یک در حد یک فرد دیپلمات و نماینده کشور شناخته می‌شود. اختیارات مرزبان درجه یک هم تعریف شده است. یکی از مأموریت‌های اصلی مرزبان درجه یک حل کردن لحظه‌ای مشکلات است که اصلی‌ترین آن ترانزیت کالاست. باتوجه به موضوعات امنیتی، حضور مرزبان درجه یک در مرز و کسب تکلیف از وی یک رویه با اهمیت است.وی درمورد کنترل مرزها هم گفت: باتوجه به اینکه مرز ایران و افغانستان از حساسیت‌های ویژه‌ای برخوردار است، به‌ویژه در موضوعات امنیتی، به همین خاطر ما از هرآنچه در تمامی دنیا برای کنترل مرزها استفاده می‌شود مانند امکانات اپتیکی و الکترونیکی نیز بهره می‌بریم. به این واسطه تمامی مرزهای ما تحت کنترل دقیق قرار دارد. از سوی دیگر باید توجه داشت که نمی‌توان گفت تمامی مرز باید با دوربین یا رادار کنترل شود؛ در جایی بهترین روش حضور فیزیکی نیرو است و جایی هم باید با رادار و دوربین‌های ویژه که بیشتر آن‌ها ساخت داخل کشور است رصد شود. نوع کنترل‌ها را عوارض زمین مشخص می‌کند.

به سوی پاسگاه مرزی دوغارون

فرمانده هنگ مرزی درجه یک تایباد در مورد حضور طالبان در مرز هم بیان کرد: برای جمهوری اسلامی ایران و مجموعه نظام بااهمیت‌ترین موضوع، مردم عزیز افغانستان بوده و هستند، ما هم سرباز نظام هستیم و طبق همین روال حرکت می‌کنیم. چه در گذشته با دولت‌قبلی افغانستان و چه در حال حاضر با طالبان، مرزبانان مشکلی در این خصوص نداشتند. اگر موضوعاتی در زمینه اقتصادی و تعامل مرزنشینان ایجاد شود روال عادی بوده و در تمامی موارد انجام وظیفه دقیق صورت گرفته است.

پس از مصاحبه مفصل با فرمانده هنگ مرزی درجه یک تایباد راهی پاسگاه مرزی دوغارون می‌شویم، در مسیر از پست ایست و بازرسی ۱۷ شهریور عبور می‌کنیم. برای لحظاتی از دوستان مرزبانی می‌خواهم در محل توقف کوتاهی داشته باشند. این پست بازرسی که در فاصله کمی از مرز دوغارون قرار دارد محلی برای بازرسی خودروهای ورودی به مرز و خروجی از مرز بود. بیشتر خودروهای عبوری ترانزیت و تاکسی با پلاک کشور افغانستان بودند. یک راننده تاکسی مسیر مشهد -هرات در مورد اوضاع کشورش افغانستان می‌گوید: رفت و آمد ما مشکلی ندارد و طالبان هم ممنوعیتی برای فعالیت ما ایجاد نکرده است. مرزبانی ایران هم که همیشه رفتار برادرانه‌ای با ما داشته‌اند.

در گوشه‌ای از این ایست و بازرسی چند نفر از اتباع با دستان دستبندزده نگهداری می‌شدند که مشخص می‌شود به صورت غیرقانونی و قاچاق وارد کشور شده‌اند.

مرزبان طالب برایمان دست تکان داد!

لحظاتی بعد به سمت پاسگاه مرزی دوغارون که چند متری نقطه صفر مرزی قرار دارد راهی می‌شویم. نیروهای پاسگاه به استقبال ما می‌آیند، حس عجیبی بود که تا امروز تجربه نکرده بودم، صمیمیت و رفتار گرم آن‌ها به گونه‌ای بود که احساس نمی‌کردی حدود ۳۰۰ کیلومتر از شهر خودت دور هستی، تعدادی از نیروهای مرزبانی در نزدیکی پاسگاه دوغارون در حال چک کردن مدارک و بازرسی خودروهای ترانزیتی و سواری‌ها بودند. حدود ۱۰۰متر آن‌طرف‌تر نقطه صفر مرزی بود، پرچم ایران در یک سو و چند متر دورتر پرچم طالبان برافراشته شده بود.

از نیروهای مرزبانی می‌خواهم ما را به نقطه صفر مرزی ببرند. هماهنگی‌ها انجام می‌شود و با تدابیر ویژه‌ای به محل می‌رویم، جایی قرار می‌گیریم که نیروهای مرزبانی ایران با اقتدار تمامی منطقه را تحت کنترل داشتند و در ۲ متری آن‌ها نیروهای طالبان قرار داشتند. رفتار یک نیروی طالبان را که با لباس قرمز کنار آخرین کانکس خروجی کشورش قرار داشت را زیر نظر می‌گیرم، او هم متوجه حضور ما می‌شود و برای لحظاتی چشم در چشم هم می‌شویم و برای ما دست تکان می‌دهد!

آنچه مشخص بود این فرد مسئول چک کردن گذرنامه اتباع افغانستانی بود، آرامش در منطقه حاکم بود و چشمان همیشه بیدار مرزبانان همه چیز را تحت کنترل داشت. افرادی که از مرز افغانستان خارج و وارد خاک ایران می‌شدند گذرنامه‌های خود را باید نشان نیروهای مرزبانی ایران می‌دادند و دیگر مراحل بازرسی آن‌ها صورت می‌گرفت. کنجکاو می‌شوم که صفحه درج مهر خروجی یک گذرنامه را ببینم، یک راننده سواری گذرنامه‌اش را به ما نشان می‌دهد که مهر قرمز طالبان با عنوان «امارت اسلامی افغانستان» روی آن درج شده بود. حدود یک ساعت در کنار غیورمردان مرزبانی ایران ایستاده بودم و رفتار نیروهای طالبان را نظاره می‌کردم. اقتدار ایران اسلامی حس غرور و لذتی وصف ناشدنی داشت. نیروی تحت امر طالبان هرچند لحظه یک بار به سمت نیروهای مرزبانی ایران می‌آمد و با آن‌ها صحبت می‌کرد، قامت یک مرزبان و اقتدار این سربازان وطن دیدن داشت که به تصور کشیدن آن در یک جمله نمی‌گنجد.

لحظاتی در پاسگاه تپه سنجدی

از تیم مرزبانی همراه درخواست می‌کنم ما را به یکی از پاسگاه‌های نقطه صفر مرزی ببرند که راه دسترسی به آن به آسانی میسر نباشد. این خواسته هم اجابت می‌شود و حدود ساعت ۱۲ ظهر به سمت پاسگاه «تپه سنجدی» حرکت می‌کنیم. باید در مجاورت نوار مرزی که با سیم خاردار از نقطه صفر مرزی جدا شده بود حرکت می‌کردیم. روستاهای کشور افغانستان از جایی که ما بودیم به راحتی دیده می‌شد. پیش از آن با بیسیم از یک تیم اسکورت خواسته می‌شود ما را تا محل همراهی کنند. لحظاتی بعد یک خودرو مسلح مرزبانی به ما ملحق می‌شود. او جلو حرکت می‌کند و ما هم پشت سر خودرو، دو نیروی مسلح پشت وانت حضور دارند. یکی از آن‌ها انگشتش روی ماشه تیربارگرینف قرار داشت و به دقت اطراف را رصد می‌کرد. در یک لحظه خودرو آن‌ها متوقف می‌شود، دوردست‌ها را مورد رصد قرار می‌دهند و به هم چیزهای می‌گویند. ماهم متوجه می‌شویم که چند فرد در نقطه صفر مرزی در حال تردد هستند. حضور مرزبانان در آنجا این اخطار را به آن‌ها می‌دهد که هرچه سریع‌ترمحل را ترک کنید و وارد خاک خود شوید. انگار آن‌ها هم متوجه ماجرا شده بودند که به اشتباه وارد منطقه شده‌اند و از محل دور می‌شوند.

حدود ۱۸ کیلومتر را طی می‌کنیم، خودرو در دامنه کوهی قرار می‌گیرد که دژ محکم پاسگاه تپه سنجدی بالای آن قرار داشت، راه سخت‌گذر و سنگلاخ‌ها را هر طور شده طی می‌کنیم و وارد پاسگاه می‌شویم. باز هم استقبال گرم سربازان و نیروهای کادر مرزبانی ما را سرحال می‌آورد.

بالای دژ پاسگاه می‌رویم، منطقه زیر پای ما قراردارد، دستگاه‌های پیچیده راداری و دوربین‌های پیشرفته همه و همه از تسلط ویژه مرزبانان بر زمین و آسمان حکایت داشت. سرعت باد آن‌قدر بالاست که اگر دست به دیوار نمی‌گرفتم بی‌شک پرت شدنم به گوشه‌ای حتمی بود.در پایان گزارش میدانی یک روز با مرزبانان ایران زمین با همان اسکورت به مرز دوغارون برمی‌گردیم، دفتر یادداشت را می‌بندم، اما هرگز امنیت و آرامشی را که در منطقه مشاهده کردم از یاد نخواهم برد و فراموش نخواهم کرد که اگر در شهرها و روستاها مردم برای زندگی روزانه خود برنامه‌ریزی دارند؛ بدون تأمین امنیت هیچ چیز نصیب ما نخواهد شد جز آوارگی و جنگ، پس به پاس احترام بر دستان مرزبانان ایران زمین بوسه می‌زنم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.