لابد تا به حال چیزهایی درباره شیعیان هند و ارادت آن‌ها به امام رضا(ع) شنیده‌اید؛ اصلاً شاید در همین صفحه هم مختصری درباره آن‌ها خوانده باشید.

زائری که مجاور شد

می‌دانستید براساس آمارها، جمعیت شیعیان هندوستان حدود ۸۰ میلیون نفر است؛ یعنی جمعیتی تقریباً معادل کشور خودمان؟! بیشتر شیعیان هندوستان در نواحی غربی این شبه‌قاره ساکن هستند؛ به ویژه در شهر حیدرآباد واقع در ایالت «دَکَن». روایتی که امروز می‌خواهم در این صفحه رواق برایتان تعریف کنم نیز، از همین منطقه شروع می‌شود، از جایی در منطقه دکن. سال ۱۰۳۸ قمری بود که آن سفر عجیب از حیدرآباد آغاز شد. سلطان محمد قطب‌شاه، ششمین حاکم از دودمان قطب‌شاهی هندوستان، تصمیم گرفت پیامی حساس را برای شاه‌عباس یکم صفوی بفرستد. مأموریت بردن این پیام، به محمدقلی‌بیک، نماینده دائم دولت ایران در دَکَن محول شد، اما باید یکی از درباریان سلطان محمد قطب‌شاه را هم با او به مأموریت می‌فرستادند. این بود که قرعه به نام «خیرات‌خان» افتاد و او در یک روز تابستانی، از شهر حیدرآباد خارج شد تا خودش را به بندر سورت برساند و از آنجا راهی بندرعباس شود.

درباره قطب‌شاهیان و حکومت شیعیان در هند

جریان روایت یادتان نرود تا نکته‌ای را برایتان بگویم؛ نکته‌ای که برای درک اصل ماجرا لازم است. دودمان قطب‌شاهی که خیرات‌خان به نمایندگی از آن‌ها به ایران آمد، دودمانی ایرانی‌الاصل و شیعه بود. اوایل قرن دهم هجری و در پی درگیری‌های داخلی ایران، سلطان‌قلی، بنیان‌گذار این خاندان، از منطقه آذربایجان گریخت و خودش را به دَکَن رساند. جریان حوادث و البته وضعیت اجتماعی شبه‌قاره هند، سبب شد طی چند دهه، این خانواده قدرت فراوانی در منطقه دکن بدست آورد. در سال ۹۱۸ قمری، سلطان‌قلی که توانسته‌ بود بر بخش‌های گسترده‌ای در غرب هند مسلط شود، اعلام استقلال کرد و همزمان، به پیروی از شاه‌اسماعیل صفوی در ایران، مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی قلمرو خود اعلام نمود و دستور داد نام ائمه معصومین(ع) را روی سکه حک کنند و در خطبه‌ها بیاورند. سلطان‌قلی خودش را وابسته به شاه‌اسماعیل صفوی معرفی می‌کرد تا از تهاجم فرمانروایان مغول هندوستان که در دهلی حکومت می‌کردند، در امان بماند. البته در میان حکام غرب هند، فقط او شیعه نبود؛ نظام‌شاهیان هم دودمان شیعه دیگری بودند که در مجاورت مرزهای دکن حضور داشتند. به هر حال، خاندان قطب‌شاهی چیزی حدود ۱۸۰ سال دوام آورد و بالاخره هم توسط «اورنگ زیب» ششمین فرمانروای مغولی هندوستان، از بین رفت. نکته دیگری که باید خدمتتان عرض کنم، این است که در میان خاندان قطب‌شاهی هم، مانند دیگر دودمان‌های هم‌عصر آن در هندوستان، زبان و ادبیات فارسی رونق فراوانی داشت و به واقع، زبان معرفی اسلام محسوب می‌شد و بسیاری از متون مذهبی را به فارسی می‌نوشتند و منتشر می‌کردند. بگذریم و برگردیم به ماجرای خیرات‌خان.

علاقه وصف ناشدنی به حضرت ثامن‌الحجج(ع)

خیرات‌خان که به همراه محمدقلی بیک، نماینده دولت ایران، به سمت بندر سورت حرکت کرده ‌بود، در همان ابتدای راه، گیر مأموران شاه‌جهان، فرمانروای مغول هندوستان و بانی بنای زیبای «تاج‌محل» افتاد. البته شانس آورد که به دلیل همراهی با نماینده ایران، شاه‌جهان از خیر کشتن او گذشت و خیرات‌خان، همراه محمدقلی بیک، پس از دریافت پیام شفاهی شاه‌جهان، راهی ایران شد. او و همراهانش، کمی بعد از جمادی‌الاول سال ۱۰۳۸ وارد بندرعباس شدند و فهمیدند شاه‌عباس به‌تازگی فوت کرده ‌است. به همین دلیل، نامه‌ها و پیام‌ها را به شاه‌صفی، جانشین وی تسلیم کردند، اما شاه صفوی عجله‌ای برای پاسخگویی به نامه‌ها نداشت. به همین دلیل، خیرات‌خان از وی خواست که اجازه دهد برای زیارت، راهی مشهدالرضا(ع) شود. این اجازه از طرف شاه صفوی صادر شد و به این ترتیب، خیرات‌خان از اصفهان به سمت مشهد حرکت کرد. او علاقه‌ای وصف ناشدنی به حضرت ثامن‌الحجج(ع) داشت و افزون بر آن، باید نذری که انجام آن را مادرش به وی محول کرده ‌بود، ادا می‌کرد. به احتمال زیاد، خیرات‌خان اوایل سال ۱۰۳۹ قمری وارد مشهد شد و مورد استقبال بزرگان شهر قرار گرفت، اما تجربه حضور در محیط معنوی حرم مطهر رضوی در وی شوری برانگیخت و تصمیم گرفت تا زمانی که در ایران حضور دارد، مجاور حرم شاه خراسان باشد. خیرات‌خان، سفیر دربار قطب‌شاهیان در ایران، تا سال ۱۰۴۴ قمری، به مدت حدود پنج سال در مشهد ماند، هر روز به زیارت حرم مطهر مشرف می‌شد و با ثروتی که داشت، به امور خیریه و رسیدگی به نیازمندان می‌پرداخت.  در همین ایام بود که به فکرش رسید مدرسه‌ای در ضلع شرقی حرم مطهر و در حاشیه بست پایین‌خیابان احداث کند، مدرسه‌ای که البته، بنای آن در زمان حضور خیرات‌خان در مشهد آغاز نشد. همان‌طور که گفتیم او در سال ۱۰۴۴ قمری مشهد را ترک کرد؛ خبر دادند که بالاخره شاه‌صفی جواب نامه‌های سلطان قطب‌شاهی و شاه‌جهان را داده ‌است. خیرات‌خان در حالی مشهد را ترک کرد که دلش را در این شهر جا گذاشته ‌بود. او از دوستانی که در مشهدالرضا(ع) داشت، خواهش کرد کار بنای مدرسه را با هزینه‌ای که او در نظر گرفته ‌است، آغاز کنند و خودش، راهی هندوستان شد. دوستان خیرات‌خان بدعهدی نکردند؛ ساخت مدرسه مدتی پس از رفتن او آغاز شد و خیرات‌خان هزینه مورد نیاز ساخت بنا را تمام و کمال ارسال کرد. درست در میانه ساخت مدرسه بود که او در هندوستان دار فانی را وداع گفت. کار ساخت مدرسه‌اش در سال ۱۰۵۷ قمری، در دوره شاه‌عباس دوم صفوی به پایان رسید و از آن زمان تا عصر ما، مدرسه خیرات‌خان یکی از معتبرترین مدارس علمیه در شهر مشهد است. سال درگذشت خیرات‌خان برای ما معلوم نیست، اما زنده‌یاد عزیزالله عطاردی که دست برقضا سفری به هندوستان و منطقه دکن کرده ‌است، می‌نویسد: «در قلعه کولگنده نزدیک حیدرآباد، آثار و قبور سلاطین قطب‌شاهی هم‌اکنون محفوظ است و در بالای تپه‌ قلعه کولگنده قبری است که روی آن اسم خیرات‌خان را نوشته‌اند. در کتابخانه و موزه سالارجنگ واقع در شهر حیدرآباد نیز، صورت خیرات‌خان در لباس رسمی درباری، میان تصاویر پادشاهان و امیران قطب‌شاهی قرار دارد».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.