گروه فرهنگی - الهام حسینی - کودتای 1299 مقدمه شرایط اسفبار جدیدی در تاریخ چند هزار ساله ایران بود و به اختناق تدریجی و اعمال مستبدانه‌ای منجر شد که بر اثر آن شماری از مردان آزاده‌ای چون شهید مدرس را پس از سالیان دراز در زندان و تبعید ،سرانجام در کام اژدهای استبداد نابود ساخت و عده‌ای از رجال شریف و سیاستمداران پاک سرشت ایران را از صحنه سیاست خارج کرد...

مخالفت شهید مدرس با وکلایی که نماینده40 هزار سر نیزه بودند

 و ایران را به گردابی مخوف و هولناک درانداخت.مدرس نیز در این رستاخیز مخوف و چنین ورطه هولناکی گرفتار شد و درشمار زندانیان سیاسی قرار گرفت و به قزوین تبعید شد. وی تا آخر عمر کابینه سیاه، در آنجا زندانی بود. کابینه سیاه نود روزه سید ضیاءالدین بدون اینکه بتواند کاری انجام دهد و به مقاصد خود برسد با وضع خاصی سقوط کرد و در روز 17 رمضان 1339 احمدشاه با کمال ناراحتی فرمان سقوط کابینه را صادر کرد و تمام زندانیان از جمله مدرس از حبس آزاد و به تهران بازگشتند و زندگی سیاسی آنان ادامه یافت. در گفت وگوی پیش‌رو با دکترمصطفی جوان؛ استاد دانشگاه وپژوهشگر تاریخ معاصر ایران به بررسی ویژگی‌های شخصیتی شهید مدرس و نقشی که در جهت گیری‌های مجلس داشته است پرداخته ایم که در ادامه می‌خوانید.
آقای دکتر! در خصوص ایفای نقش شهید مدرس در مجلس شورای ملی برایمان صحبت کنید.
** دوره پنجم مجلس شورای ملی روز 22 بهمن 1302 با نطق افتتاحیه محمدحسن میرزا ولیعهد افتتاح و پس از آن به مدت یک هفته تعطیل شد .پس از گشایش مجلس سردارسپه کوشید اعتبارنامه اکثریت را تصویب کند تا از این طریق بتواند جمهوری را به تأیید برساند.
از طرف دیگر مدرس که از نقشه جمهوری اجباری اطلاع داشت بیکار ننشست و بنای مبارزه را گذاشت و کوشید نگذارد اعتبارنامه افرادی که به اشاره مجری قانون و به خواست او انتخاب شده اند تصویب شود و با این کار افزون بر اینکه جلسات مجلس را دچار خزان زمان کند در حد توانایی، از حضور افراد بی صلاحیت در مجلس نیز پیشگیری کند. مدرس از جلسه سوم بنای مخالفت را با تصویب اعتبارنامه وکلایی که نماینده حقیقی مردم نبودند و به قول آن رفیق معروفشان نماینده چهل هزار سرنیزه و در واقع دست نشانده رضاخان بودند، گذاشت.
مدرس توانست با سخنانش تدین و عده‌ای از فراکسیون تجدد را از مجلس بیرون براند و برای آنکه تأثیر سخنش بخوبی تا اعماق قلب نمایندگان نفوذ کند در اتاق تنفس دنباله بیانات خویش را گرفت.
تدین نیز دریافته بود که اگرمدرس به همین ترتیب سخن گوید، در فراکسیون تزلزل ایجاد خواهد شد،از این رو احیاءالسلطنه بهرامی را تحریک کرد و او پس از آنها با مدرس وارد مناقشه و نزاع شد، یکباره به صورت مدرس سیلی محکمی زد، این سیلی یکی از رویدادهای بزرگ تاریخ ایران و یکی از سیلی‌های تاریخی جهان است، که صدای آن در سراسرایران پیچید و در اثر همین سیلی بود که مردم قیام نموده، و به نام آنکه به پیشوای دینی و نماینده آنان توهین شد به مجلس ریختند.
شهید مدرس در غوغای جمهوری چه نقشی داشت؟
** سردارسپه و مجلسیان طرفدارش کار جمهوری رضاخانی را تمام شده می‌دانستند چون طبق زد و بندهایی که شده بود و تقاضاهایی که از شهرستانها به مرکز می‌رسید صحنه گردانان سیاست را مطمئن ساخته بود جمهوریت رضاخانی در مجلس جان می‌گیرد و روی مرده مشروطه جوان ایران خاک نسیان می‌پاشد .
از این رو سردارسپه که سخت به کاخهای پادشاهی دلبستگی پیدا کرده بود پیش از تصویب جمهوری رضاخانی برای اینکه زودتر کار قاجاریه را پایان دهد به ولیعهد محمدحسن میرزا پیغام داد باید استعفا دهد و قصرهای سلطنتی را خالی کند. محمدحسن میرزا هم این موضوع را به مجلس اطلاع داد و مؤتمن الملک جلسه سری مجلس را تشکیل داد و این مهم را به اطلاع نمایندگان رساند .در اینجا مدرس طی سخنانی گفت باید معلوم شود چه کسی به ولیعهد گفته از قصرهای سلطنتی خارج شود و به چه مناسبت باید ولیعهد رسمی ایران زن و بچه خود را بردارد و به حضرت عبدالعظیم و یا به قم برود؟! رئیس مجلس در جواب مدرس و حائری زاده که همین پرسش را مطرح کرده بود سکوت کرد واینجا بود که باز تدین به پا خاست وپرخاش کرد که همه مردم از سلطنت قاجاریه متنفرند و اگر ولیعهد از قصرهای سلطنتی خارج نشود مردم آنجا رفته ریشه فساد را قطع خواهند کرد!
مدرس با مهارت کامل و استادی خاصی که در کارهای سیاسی و پارلمانی داشت، در مجلس ماند و با طرح جمهوری رضاخانی مخالفت کرد و از سوی دیگر برای اینکه سردارسپه را به سوی دیگری متوجه سازد و راه تازه‌ای جلوی او باز نموده و حداکثر وقت را تلف کند به وسیله یکی از لشگریان سه پیشنهاد (مجلس شورای ملی منحل شده و انتخابات با قید اینکه نمایندگان حق خلع احمدشاه را داشته باشند تجدید شود،احمدشاه را از سلطنت خلع کرده و یکی از اطفال خانواده قاجاریه را به سلطنت انتخاب و مجلس نیابت سلطنت را به عهده سردارسپه واگذار نماید،با مراجعه به آرای عمومی تکلیف قطعی معلوم گردد) را برای سردار سپه فرستاد که اگر با هر کدام موافقت کرد مدرس مخالفتی با او ننماید.
چگونه جمهوری رضاخانی در مجلس با شکست مواجه شد؟
**با بالا گرفتن نزاع بین مدرس وجمهوری خواهان در مجلس، مؤتمن الملک - ریاست مجلس - جلسه آشتی ترتیب داد و نمایندگان بازار تهران و اصناف به مجلس دعوت شدند. با وجود این برنامه، هر روز بر شمار مخالفان جمهوری افزوده می‌شد و سرانجام طی دوم فروردین 1303 شمسی مردم تهران از محلات مختلف شهر به سوی مجلس حرکت کردند و با فریادهای «مرده باد جمهوری، زنده باد مدرس. ما دین نبی می‌خواهیم، جمهوری نمی‌خواهیم » وارد حیاط مجلس شدند ،رضاخان و یارانش نیز به مجلس آمدند،اما مردم نفرت و انزجار از او را علنی کردند و مانع ورود او به داخل مجلس شدند. سردار سپه و سربازانش افراد خشمگین را مورد ضرب و شتم قرار دادند چون شرایط به ضرر رضاخان پیش رفت و این وضع بر نفرت مردم افزود، طرفداران رضاخان با درماندگی وی را از مجلس بیرون بردند. مدرس با آرامش کامل به میان مردم آمد و از آگاهی و هوشیاری مردم تهران تشکرکرد و بدین ترتیب جمهوری رضاخانی با شکست مواجه شد.
با این حال از هر طرف عرصه بر شهید مدرس و حامیانش تنگ تر می‌شد، تا جایی که حتی در مجلس هم به او اجازه نمی‌دادند حقایق را بگوید و از جنایات رضاخان و نقشه‌های اجانب پرده بردارد، تا اینکه سرانجام در روز هفتم مرداد 1303 شمسی مدرس پشت تریبون مجلس قرار گرفت و با مقدمه‌ای ماهرانه استیضاح رضاخان را مطرح کرد، اما متأسفانه طی این جلسه مقرر گردید تکلیف استیضاح به وقت دیگری موکول شود.
سرانجام به رغم مخالفت مدرس، شماری از نمایندگان رضاخان را به حکومت رسانیدند و طولی نکشید که مجلس مؤسسان که با اعمال نفوذ و سرنیزه وی انتخاب شده بودند او را با عنوان رضاشاه کبیر بر سرنوشت امت مسلمان ایران حاکم نمودند و بعدازظهر نهم آبان 1304 شمسی سقوط قاجاریه با شلیک چندین توپ اعلام شد. در پی آن 25 آذر 1304 شمسی رضاخان به مجلس آمد و خود را شاه ایران اعلام کرد و در روز چهارم اردیبهشت 1305 شمسی نیزدر کاخ گلستان رسماً تاجگذاری کرد .
از ترور شهید مدرس برایمان بگویید واینکه چگونه شهید مدرس از این ترور جان سالم به در برد؟
** با فرارسیدن انتخابات دوره ششم مجلس شورای ملی رضاخان که مقام سلطنت را به دست آورده بود، می‌کوشید از تمام نقاط کشور حامیان خود را برای مجلس آینده، تعیین کند. مردم تهران به رغم تبلیغات مسموم و فشارهای عوامل رضاشاه موفق شدند، افرادی چون شهید مدرس و ملک الشعرای بهار و برخی از افراد صالح دیگر را برای این دوره برگزینند. در جلسه اول دوره ششم مجلس که روز نوزدهم تیرماه 1305 شمسی تشکیل شد، مدرس ریاست سنی مجلس را بر عهده داشت. او پس از شروع کار مجلس به اعتراض نسبت به دخالت رضاخان و هوادارانش در انتخابات پرداخت و با اعتبارنامه وکیل‌های سفارشی مخالفت کرد و گفت: «در این انتخابات هم حکومت نظامی بوده و هم انتخاب کننده نظامی بوده است ». وقتی عوامل حکومتی مشاهده کردند، فریاد حق طلبی مدرس خاموش شدنی نیست، تصمیم به ترور او گرفتند و در هفتم آبان 1305 شمسی هنگامی که وی به سوی مدرسه سپهسالار برای تدریس می‌رفت، وی را هدف گلوله قرار دادند. تیرها بدن مدرس را از ناحیه کتف و بازو به شدت مجروح کرد،اما پس از 64 روز درمان در بیمارستان از مرگ نجات یافت.
با به پایان رسیدن دوره ششم در 22 مرداد 1307شمسی، انتخابات دوره هفتم مجلس فرا رسید. رضاخان تصمیم گرفت از راه یافتن مدرس و همفکرانش به مجلس جلوگیری کند. این انتخابات کاملا فرمایشی بود و همزمان با برگزاری آن اغلب یاران مدرس در زندان بسر می‌بردند.
در تهران به رغم فعالیت مردم برای انتخاب شهید مدرس، عوامل رضاخان وقاحت را به حدی رسانیدند که اجازه ندادند حتی یک رای به نام مدرس از صندوقها بیرون بیاید. مدرس افزون بر محروم شدن از راه یافتن به مجلس، گرفتار سخت ترین شرایط زندگی شد، تا آنکه (دوشنبه 16 مهر 1307 شمسی) توسط عوامل شهربانی تهران منزلش محاصره و به خواف در خراسان تبعید و به مدت 9سال در این قلعه مخوف زندانی شد. پس از آن آیت‌ا... سید حسن مدرس به کاشمر منتقل شد و سرانجام درغروب 27 رمضان سال 1356 قمری (مطابق با دهم آذر 1316 شمسی) توسط سه جانی خبیث به نامهای جهانسوزی، خلج و مستوفیان، به شهادت رسید .

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.