۲۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۹
کد خبر: 567534

ساری- چای دارچینی موکب ها را باید نوشید. به تعداد برمی داریم و با صلوات دور می شویم. زمزمه همراهانم را می شنوم... می شود مگر ندانم این روزها در دل شان چه آشوبی ست!؟

قدس آنلاین - گروه استان ها- رقیه توسلی: مقصدمان بعد از روضه، خانه خواهرجان است. نذری پزان داریم. و از لیست مواد اولیه فقط آرد چهارصفر مانده که تهیه اش کنیم.

ذکر اهدنا الصراط مستقیم از صبح با من است. و گلی جان امروز در کمال تعجب، تسبیح شمارم را در صندوق نذورات انداخت و شبیه آدم هایی که حالشان خوب تر شده است، گفت: خدا از من قبول کند. تازه از ما، قیمه و شله زرد می خواست؛ می گفت حلوا تکراریست.

موبایلم را روشن می کنم و بعد از کمی جستجو در کانال ها، به تصاویر و کلیپ هایی از سوگواری می رسم که این روزها محل سوال و اعتراض شدید کابران شده. مثلاً به عکسی که لشکر یزید در تعزیه با کودکان اهل بیت انداخته اند! یا به مداحی و پیش منبری هایی که در متن و سبک شان دچار بدعت شده اند! یا عریان شدن در صف عزا و...

فکر می کنم دیگر دخترک عزیز خواهر را باید صدا بزنم. و حالا که این نازنین دارد شش سالش تمام می شود، حرف های تازه ای داریم که با هم بزنیم. مثلاً از اینکه نذرها هیچ وقت تکراری نمی شوند... از عشق امام حسین(ع) و داستان کربلا... باید سرِ گلی جان را هزار بار ببوسم و مُحرّم را به اندازه سن اش، توضیح بدهم.

از اشک های باعلتی بگویم که ما را همیشه از نمردن نجات می دهد. باید گل ترمه را صدا کنم تا از غلط و درست با هم حرف بزنیم. از تسبیح شماری که نمی شود در صندوق انداخت. از چراغ های خاموش حسینیه که او را هرسال بیشتر می ترساند و انگار تلنگری ست برایم که خاله گی ام هنوز نیمه تمام مانده.

پی نوشت: کاش یادم بماند گلی - شب سوم هیئت - «رقیه جان» را از همه بانوان روضه، مهربان تر سینه می زد.

برچسب‌ها