چه با نرخ سال‌های 1320 به بعد، چه با نرخ یکی دو سال مانده به پیروزی انقلاب و چه به قیمت سال‌های اخیر... فرقی نمی‌کند... 11.5 تن طلا، هر جور و با هر معیاری که حساب کنید چیز کم و ناقابلی نیست که بشود از خیر آن گذشت. برای همین ماجرای پرداخت بدهی یا غرامت 11.5 تُنی طلا توسط روس‌ها به ایران، چند بار و در دوره‌های مختلف داغ می‌شود و تا مدت‌ها محل بحث و اختلاف نظر سیاستمداران، روزنامه نگاران، مورخان و حتی مردم کوچه و بازار است.

آخرین بارش سال 90 و 91 که اکران فیلم « استرداد» سبب شد یک بار دیگر داستان 11.5 تن طلا سر زبان‌ها بیفتد. راستی ! شما فکر می‌کنید چرا سردمداران و دولتمردان سختگیر و عبوس شوروی سابق، روز 10 خرداد سال 1334 پس از مدت‌ها کش و قوس و لجاجت و خساست،مهربان شده و بیشتر از 11 تن طلا را با دست خودشان تقدیم دولت ایران کردند؟

■  غرامت طلایی
برای خیلی‌ها که حوصله و دل و دماغ خواندن تاریخ را ندارند، فیلم « استرداد» می‌توانست جذاب باشد. سرهنگ ارتش شاهنشاهی - فرامرز تگین - از طرف نخست وزیر « فضل الله زاهدی» احضار می‌شود تا همراه یک هیئت پنج نفره به مسکو برود و بنا به ادعای فیلمنامه، 11.5 تن طلا را که غرامت جنگ دوم جهانی است از روس‌ها بگیرد و.... البته قرار نیست این مطلب نقد فیلم 
«استرداد» باشد اما علاوه بر گاف هایی که بعدها منتقدان برای فیلم ردیف کردند، دو نکته هست که به مطلب امروز ما مربوط می‌شود. اول اینکه در اسناد تاریخی مربوط به روابط ایران و شوروی، چیزی به نام « غرامت» وجود ندارد. دوم اینکه « استرداد» در نمای پایانی با به تصویر کشیدن تصاویری از دیدار « اشرف پهلوی» از مسکو مدعی می‌شود که طبق توافق اشرف و استالین، شمش‌های طلا به سوییس و حساب‌های شخصی شاه منتقل شده است!

■ پس ماجرا چه بود؟
وقتی جنگ دوم جهانی در گرفت و طبق توافق متفقین، قرار شد ایران اشغال شود و پل پیروزی آن‌ها باشد، روس‌ها که برای تأمین مخارج نظامیان شان در ایران نیاز به «ریال» داشتند، دولت وقت و بی اسکناس کشورمان را وادار کردند تا می‌تواند پول چاپ کند و به عنوان قرض به شوروی بدهد. جنگ که تمام شد، روس‌ها قصد پرداخت بدهی شان با «روبل» را داشتند. مسئولان ایرانی نپذیرفتند و در نهایت قرار شد روس‌ها بدهی شان را با شمش‌های طلا بپردازند. پس 11.5 تن طلای تاریخی و مورد ادعای فیلم « استرداد» واقعیت داشت اما «غرامت» محسوب نمی‌شد. شاید بپرسید: خب چه فرقی می‌کند؟ فرقش همان نکته‌ای است که برخی منتقدان و مورخان گوشزد کردند. یعنی فیلم «استرداد» با یک اشتباه، به دولتمردان آن زمان حال می‌دهد و ناخواسته آنان را آن قدر قدرتمند معرفی می‌کند که توانسته‌اند از ابرقدرتی مانند «شوروی» غرامت بگیرند! 

■ 5/5 میلیون لیره
البته ماجرا بسادگی چند سطر نوشته بالا هم نیست. انگلیس و آمریکا هم در ماجرای چاپ اسکناس و پول قرض گرفتن سهیم بودند. انگلیسی‌ها که قبلاً هر لیره شان در ایران هفت تومان بود آن را 13 تومان محاسبه کرده و با حساب خودشان بیشتر از 5/5 میلیون لیره بدهکار شدند. روزنامه «باختر» در 18 تیر 1332 می‌نویسد: «انگلیسی‌ها در دولت «هژیر» حدود سه تا چهار میلیون از بدهی شان را داده و بقیه آن را فشنگ خراب دادند که چندی بعد در شیراز به آتش کشیده شد»! آمریکایی‌ها هم مبالغی بدهکار شدند که زمان پرداخت، قیمت تجهیزاتی را که به ایران آورده بودند از آن کم کردند! گمان نکنید روس‌ها بلافاصله پس از جنگ جهانی، بدهی شان را پرداخت کردند. آن‌ها تا چند سال بعد که استالین زنده بود نه تنها پول یا طلایی ندادند بلکه نیروهایشان را نیز از ایران خارج نکرده و در آذربایجان بلوا هم به راه انداختند.

■ پیمان بغداد
برق 11.5 تن طلا آن قدر چشم همه را می‌گیرد که ممکن است لایه‌ها و بخش‌های دیگر ماجرا را یا نبینند یا پاک فراموششان کنند. یعنی چه سال‌های پس از جنگ دوم جهانی و چه سال‌های بعد تا همین دهه 90 خودمان که بحث طلاها هربار به دلیلی داغ می‌شود، کمتر کسی در این باره حرف می‌زند که چرا حکومت شوروی یکباره حاضر به پرداخت بدهی ایران می‌شود؟ روس‌ها پیش از آن حتی در سخت‌ترین شرایط که دولت مصدق توسط انگلیسی‌ها تحریم شده و زیر پرداخت حقوق کارگران و کارمندان مانده بود، با وجود اصرار دولت ایران حاضر نشده بود بدهی‌اش را پرداخت کند. واقعیت این بود که روس‌ها زمانی برای پرداخت بدهی پا پیش گذاشتند که ایران داشت به «پیمان بغداد» می‌پیوست. پیمانی که با حضور ترکیه، انگلیس و عراق برای همکاری‌های نظامی و اقتصادی بسته شده بود و هدفش مقابله با نفوذ شوروی هم بود. 

■ به دست آوردن دل دولت ایران
دولتمردان جدید شوروی برای اینکه چهره خوبی از خودشان به کشورهایی چون هند، ایران و ترکیه نشان بدهند و هم برای به دست آوردن دل دولت ایران و اینکه به پیمان ضد روسی نپیوندد، حاضر شدند علاوه بر طلاهایی که بدهکار بودند، قول‌های دیگری هم بدهند. بنابراین با وعده پس دادن بخش هایی از خاک ایران که سال‌های گذشته و به بهانه‌های مختلف آن‌ها را اشغال کرده بودند،پای میز مذاکرات آمدند.یعنی قرارداد بستند که همه اختلاف‌های مرزی دو کشور حل شود، ایران به حق و حقوقش برسد و منطقه خوش آب و هوای «فیروزه» در ترکمنستان هم به خاک ایران ضمیمه شود. در عمل اما فقط کامیون حامل شمش‌های طلا در مرز «جلفا» به ایران تحویل شد. در ضمن کشورمان هم به پیمان بغداد یا «سنتو» پیوست.

■ طلا بود یا پشم؟
برخی نویسندگان و تاریخ‌نویسان توده‌ای که فقط سنگ منافع شوروی را به سینه می‌زدند، ماجرای طلاها را جور دیگری روایت می‌کنند و منکر خیلی چیزها می‌شوند. یکی از آن‌ها « فرج الله میزانی» است که پیش از دستگیری و اعدام در سال 67، نوشته بود: «افسانه طلاهای ایران یکی از ساخته‌های تبلیغاتی دوران جنگ سرد است که محافل ارتجاعی و امپریالیستی برای اخلال در مناسبات ایران و شوروی به راه انداختند... طلاها در اصل بدهکاری ریالی شوروی به ایران بابت استفاده از راه‌آهن ایران بوده... تنها شوروی بود که تا دینار آخر هزینه را پرداخت ولی انگلیس و آمریکا چیزی نپرداختند... میزان طلاها قابل توجه نبوده و بیش از ۱۲ میلیون دلار ارزش نداشته است که جنجال ادامه‌دار در مورد آن به سال‌های پس از انقلاب ۱۳۵۷ بکشد...اصل قرارداد ایران و شوروی در مورد معامله پشم و پنبه و کشمش بوده است»!

■ پرسش‌های سخت
خلاصه اینکه همه دعواها و ماجراهای 11.5 تن طلای دیروز و امروز بر سر تحویل دادن یا ندادن آن توسط روس‌ها نیست. 
«خسرو معتضد» هم معتقد است دولت شوروی نه 11.5 تن بلکه 11 تن و 196 کیلو و 703 گرم طلا را به ایران تحویل می‌دهد. حالا و پس از اکران فیلم « استرداد» سؤال این است که طلاها پس از ورود به ایران چه می‌شود؟ آیا هنوز در خزانه کشور موجود است؟ آیا به عنوان پشتوانه چاپ اسکناس به انگلیس فرستاده می‌شود؟ سر از حساب‌های شخصی در بانک‌های سوییس در می‌آورد؟ انصاف بدهید که پاسخ به این پرسش‌ها کار صفحه «ایستگاه» نیست! 

برچسب‌ها