۲۶ تیر ۱۳۹۷ - ۱۳:۲۸
کد خبر: 610507

شاید به این راحتی قبول نکنیم که این بلبشوی مسائل معیشتی و اقتصادی نتیجه همین نتیجه گرایی‌های افراطی بوده است! شاید باورتان نشود که همین نتیجه گرایی چطور می‌تواند هنجارهای فرهنگی جامعه ما را تا حد یک ویرانی کامل مضمحل کرده و نابود کند!

به طور اجمال، براساس مضمون آیه الکرسی، خروج از نور به سمت ظلمت و یا برعکس(تحت ولایت الله یا طاغوت) با افعال استمراری ذکر شده (یخرجونهم من نور الی الظلمات...) و جنگ حق و باطل همیشگی و مستمر است. اما این جنگ و جهاد قبل از هر چیز در جغرافیای مفاهیم و کلمات و از جنس تفکر و فرهنگ است. به عنوان مثال، سال‌هاست که در مناسبات دیپلماسی بین‌الملل و حتی در داخل کشور، در برابر طاغوت و ابرقدرت هایی به نام آمریکا و غرب، یا باید «سازش» کرد و یا اهل «مقاومت» بود و می‌بینیم در ماجرای پرونده برجام، همین رویکرد سازش و مذاکره است که احزاب و شخصیت‌های سیاسی مختلف را به اشتراک مواضع می‌رساند. حال اینکه نتیجه چنین رویکردی چه بوده است، فعلاً موضوع بحث ما نیست. (از جدول قیمت ارز و دلار باید پرسید!) بگذریم.

اما احزاب و طیف‌های سیاسی نماینده اقشار و افکار مختلف و موجود در یک جامعه هستند. سیاستمدار موفق کسی است که بتواند همین گرایش‌ها و افکار موجود در جامعه را تئوریزه کرده و نمایندگی کند و در نهایت بر همین اساس از مردم رأی بگیرد. در همین فرایند است که رسانه در دو مقطع اصلی به ایفای نقش می‌پردازد. نخست شکل دادن به گرایش‌ها و افکار عمومی و معرفی کردن چهره‌ سیاسی برای نمایندگی همین موضوع؛ (که در نهایت منجر به رأی آوردن افراد و طیف‌های سیاسی خاص می‌شود) و دوم تبلیغ و تبیین همین رویکردهای سیاسی، برای تکرار، تداوم و استمرار قدرت. اگر اندکی به همین دو جایگاه و نقش رسانه‌ها تأمل کنیم، پی خواهیم برد که چرا جدال قدرت از عرصه‌های دیپلماسی به عرصه‌های رسانه‌ای و مدیریت افکار عمومی منتقل شده است و این دیپلماسی رسانه‌ای است که حرف اول را در دیپلماسی‌های داخلی و خارجی دولت‌ها و حکومت‌ها می‌زند و یا وقتی جامعه متمایل به سمت سازشکاری شد، چه احزاب و طیف هایی رأی می‌آورند...

اما وقتی از سطح مواضع سیاسی به سطوح عمومی و فرهنگی جامعه می‌رسیم، سازش و مقاومت تبدیل به کلمات و مفاهیم دیگری می‌شوند. مثلاً سال‌هاست که در سطح فرهنگ عمومی جامعه ما، رویکرد سازشکاری خود را به شکل مفهومی به نام نتیجه گرایی درآورده است. (و مقاومت به تکلیف‌گرایی.) یعنی همان طور که در عرصه سیاست دو گفتمان سازش و مقاومت با هم درگیرند، در عرصه اجتماع و متن جامعه، این نتیجه گراها و تکلیف گراها هستند که رو به روی هم قرار گرفته‌اند. شاید تصور کنیم این حرف‌ها بیش از حد تئوریک و نظریه پردازانه است! در این وانفسای گرانی گوشت و تخم مرغ، سازش و مقاومت کیلویی چند است؟ و یا نتیجه گرایی و تکلیف گرایی، چه دردی را می‌تواند از جامعه معاصر ما دوا کند؟ شاید باورتان نشود که تمام رسانه‌های مخالف انقلاب و نظام، صبح تا شب مشغول تبلیغ و تئوریزه کردن همین نتیجه گرایی هستند! شاید به این راحتی قبول نکنیم که این بلبشوی مسائل معیشتی و اقتصادی نتیجه همین نتیجه گرایی‌های افراطی بوده است! شاید باورتان نشود که همین نتیجه گرایی چطور می‌تواند هنجارهای فرهنگی جامعه ما را تا حد یک ویرانی کامل مضمحل کرده و نابود کند! یا چقدر می‌تواند منافع ملی ما را تهدید و تمامیت ارضی ما را به مخاطره بیندازد! 

نتیجه گرایان اشخاصی هستند مدام در حال دو - دو تا چهارتا! محاسبه می‌کنند که ترافیک چقدر می‌تواند وقت و سرمایه‌های عمومی مردم را حرام کند؟ محاسبه می‌کنند که دولت‌ها چقدر نفت و گاز فروخته‌اند و سهم هر نفر چقدر می‌شده است؟ محاسبه می‌کنند که سرعت اینترنت در کشورهایی مثل آمریکا چقدر است و در کشور خودشان چقدر؟ محاسبه می‌کنند که درآمد مردم در کشور سوئیس چقدر است و در کشور خودشان چقدر؟ و جالب اینجاست که وقتی به محاسبات این افراد دقت می‌کنیم، مو لای درزش نمی‌رود! انگار معتبرترین مراکز علمی و یا سایت‌های پژوهشی، برای این‌ها صبح تا شب آمار تولید کرده‌اند! که خدای ناکرده در این ادعاهای رنگارنگشان بدون رفرنس نمانند و حرف بی حساب نزده باشند! ادعاهایی همان قدر متنوع که مهوع...

اما وقتی به زندگی و رفتار شخصی همین افراد نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که مثلاً حاضر نیستند برای روان شدن ترافیک چند ثانیه از وقت خود مایه بگذارند! حاضر نیستند دست از این همه زرنگ بازی برداشته و این قدر در خیابان‌ها (برای یک دهم ثانیه زودتر، یا یک متر جلوتر رفتن!) چپ و راست نکرده و مدام لاین عوض نکنند! حاضر نیستند برای صرفه جویی در مصرف انرژی، زمستان‌ها با زیرپوش رکابی در خانه جولان ندهند! و یا تابستان‌ها از کولر آبی استفاده کنند. یا حداقل یک اپسیلون درجه کولر گازی شان را کم کنند. حاضر نیستند دو ریال ریسک سرمایه گذاری را بپذیرند و به جای هول و ولا برای گرفتن دلار دولتی و واردات موز... در کاری سرمایه گذاری کنند که دو کارگر هم ممکن باشد نان بخورند! 

خلاصه این افراد همیشه چرتکه به دستند و می‌دانند هر شخص یا نهاد دولتی، از شهرداری گرفته تا وزارت خارجه، چقدر به آن‌ها بدهکار است! اما هرچه به نتایج محاسبات این آدم‌ها نگاه می‌کنی، اثری از «سهم و نقش» خودشان نیست! خیلی که منصفانه حرف بزنند، تمام جامعه مقصر است... .

برچسب‌ها