«نیمه شب/ ابهت داد به تنهایی ام/ صدای برگ پهن درخت انجیر/ افتاده/ کف حیاط»*

«ماتسوئو باشو» نام‍دار ترین هایکوسرای ژاپنی (قرن هفدهم میلادی) شاید معروف ترین هایکوی تاریخ را چنین سروده است:

«برکۀ کهن/ جهیدن غوک/آوای آب»

«باشو» در این هایکو بدون تصرف در طبیعت صدایی خاص اما بی اهمیت را شنیدنی ساخته است. این صدا با شنیده شدن خود، سکوت برکه کهن را هم برجسته تر کرده است.

همین شگرد در شعر خانم «نسترن بشردوست» به کار رفته است. او در این شعر با شنیدنی ساختن صدای افتادن برگ درخت انجیر سکوت حیاط را ساکت تر کرده است!

«بشردوست» اما شعری شخصی‌تر و مدرن‌تر از «باشو» سروده است. اگر شاعر ژاپنی تنهایی و سکوت جهان را ترسیم کرده است، شاعر ایرانی تنهایی شخصی خودش را به تصویر کشیده است. این تنهایی البته قابل تعمیم به تک تک مخاطبان او نیز هست.

انتخاب برگ درخت انجیر نیز که نماد باروری است انتخابی حساب شده است. این گزینش جهان سرد و سترون راوی را دقیق تر به نمایش می گذارد. از این گذشته اگر برگ انجیر را براساس روایاتی وسیلۀ پوشش آدم و حوا پس از هبوط به زمین بدانیم، افتادن آن را می توانیم موجب تأویل تنهایی مضاعف راوی درنظر بگیریم. خوانشی اسطوره‌ای از شعری کوتاه.

*اعترافات/ نسترن بشردوست/ نصیرا/ 1397/ صفحه 19.

برچسب‌ها