همه آدم‌های «جاده جنگ» دل در گرو جاده‌ها دارند. سیدرضا شریفی اسب سوار و تیرانداز خوبی است. حتی کربلاییِ عارف، راهدار پیر جاده بینالود است؛ او عاشق این جاده است...

هنر و ادبیات در شرایط ضد عادت، غیر معمولی و به هم ریختگی تمدنی شکل گرفته و تولید می‌شود. از جمله سه حالت غیر معمولی برای بشر و تمدن بشری (به صورت فردی و جمعی) چه در تمدن مادی و چه در تمدن الهی سه پدیده جنگ، عشق و سفر است. اکثر هنرمندان بزرگ جنگیده‌اند، عاشق بوده‌اند و بسیار سفر کرده‌اند. در فرهنگ اسلامی نیز سه مقوله جهاد (جنگ مقدس)، عرفان (عشق الهی) و هجرت یا زیارت (سفر دینی) بسیار تمدن‌زایی کرده‌اند. این سه موضوع ارتباط خاصی با هم دارند. غالباً در جنگ، عشق و سفر هست. در عشق، جنگ و سفر هست و در سفر هم جنگ و عشق هست. رمان بلند و دنباله‌دار «جاده جنگ» نیز به خوبی معجونی از این سه پدیده تمدن‌زا ارائه کرده است. در ادامه به رگه‌هایی از این سه عنصر در رمان «جاده جنگ» اشاره می‌کنیم.

جنگ در رمان «جاده جنگ»
تاریخ بشر در واقع تاریخ جنگ‌هاست. جنگ‌ها سبب از بین رفتن تمدنی و به وجود آمدن تمدن دیگری شده‌اند. در تمدن‌های الهی جنگ‌های انبیاء با طاغوت‌های زمان‌شان از این موارد است. تمدن غربی نیز از جنگ‌های صلیبی و آشنایی و برخورد با مسلمانان رو به رشد شد. آمریکای کنونی زاییده جنگ‌های جهانی است. اقتصاد، فرهنگ و سیاست آمریکا با جنگ می‌چرخد. آمریکا می‌جنگد که زنده بماند. «تضاد» قوی‌ترین صنعت هنری است: شب و روز، زن و مرد، خیر و شر، موسی و فرعون. اصلاً درام در جنگ شکل می‌گیرد؛ جنگ بین خیر و شر. از این زاویه درام‌ترین حادثه هستی واقعه کربلاست. قسمت عمده تولیدات فرهنگی، هنری بشری مربوط به «جنگ» است. بسیاری از رمان‌های بزرگ تاریخ ادبیات و فیلم‌های بزرگ تاریخ سینما مربوط به ژانر جنگی است. یکی از گونه‌های مهم ادبی در هر کشور، ادبیات جنگ آن کشور است. ملل گوناگونی که تاریخ آن‌ها با پدیده جنگ درگیر بوده، به آفرینش ادبیاتی در این‌باره دست زده‌اند که به فراخور نقش و موضع‌گیری‌شان، به عناوین متفاوتی شناخته شده است.
عنصر جنگ همان‌طور که از اسم کتاب برمی‌آید یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده قصه است. «جاده جنگ» روایتی خراسانی از حمله روس‌ها به شمال شرقی ایران در جنگ جهانی دوم است. نویسنده فضای جنگی رمان را به خوبی ترسیم کرده است. 
«جاده جنگ» به لحاظ رویکردی و ایجاد فضای جدید، خدمات بزرگی به ادبیات پایداری ما می‌کند. اول آنکه انحصار روایت هنری و ادبی مقاومت را از پایتخت درمی‌آورد. ما باید بتوانیم تنوع بومی جهادمان را در دوره‌های مختلف تاریخی نشان دهیم. این به معنای ایجاد تفرقه نیست، بلکه به وحدت فرهنگی و تقویت هویت دینی، ملی ما کمک فراوانی خواهد کرد.
دوم آنکه نگاه کلیشه‌ای موجود از تصویر ایرانِ جنگ جهانی دوم را به هم می‌زند. در کتاب‌های تاریخ مدرسه به دانش آموزان گفته می‌شود: در این جنگ از شمال روس‌ها و از جنوب انگلیسی‌ها به ایران حمله کردند. حتی سریال خوب «در چشم باد» (که به نظر می‌رسد بر اساس طرح فیلمنامه انوری قبل از نوشتن «جاده جنگ» ساخته شده است) روایتی صرفاً شمالی و تهرانی شده از جنگ دوم ارائه می‌دهد. 

 عشق دررمان «جاده جنگ»
اگر مردها فرماندهان جنگ بیرونی‌اند، زن‌ها فرماندهان جنگ درونی یعنی همان عشقند. عشق هم منشأ خیلی از پیشرفت‌های تمدنی و همین طور تولیدات فرهنگی و هنری بشر شده است. ادبیات، سینما و فلسفه غرب، پر است از عشق‌های اغلب مادی و الهه‌های ساختگی. در ادب و هنر غرب مصداق جنگ، «خشونت» و مصداق عشق، «عریانی» است، به طوری که اگر صحنه های مستهجن و خشونت را از سینمای هالیوود بگیرید چیز زیادی از آن باقی نمی‌ماند. اما ادبیات عرفانی ما سرشار است از عشق‌های پاک مجازی است که به عشق الهی تبدیل می‌شوند. فرق ما با تمدن غربی در این است که آن‌ها زن (این مظهر عشق) را عریان می‌خواهند که خروجی آن توسعه شهوت‌رانی است و ما آن را در حجاب می‌خواهیم که خروجی آن خانواده‌گرایی و عشق پاک الهی است. 
یکی دیگر از محورهای محتوایی «جاده جنگ» موضوع عشق است. این درون مایه سبب تلطیف فضای جنگی رمان شده است. در میان قهرمان‌های قصه می‌توان به عشق زمینی اما پاکِ بین سید رضا شریفی و ستوان عالیه (زن تاجیک عضو ارتش روس‌ها) اشاره کرد، عشقی که منجر به ازدواج آن‌ها می‌شود. اما در مراتبی بالاتر علاقه‌ عرفانی همه شخصیت‌های مثبت داستان به مرگان و مهم‌تر از او به سید فاروجی را می‌توان در قالب عشق حقیقی و عرفان شرقی توجیه کرد. 
سفر در واقع یک نوع تغییر اکوسیستم است و این موجب تولید هنر و ادبیات می‌شود. قسمت مهمی از تولیدات فرهنگی و هنری بشر محصول سفر است. سفر فقط سبب پیشرفت فرهنگ و هنر نبوده و موجب رشد دیگر عناصر تمدنی نیز شده است. 

■ سفر در رمان «جاده جنگ»
توسعه غرب به دلیل پیشرفت در ابزار سفرش بوده است. استعمار هم با سفر و کشف قاره‌های جدید شروع شد. پیشرفت دریایی آنگلوساکسون‌ها و هجوم آن‌ها به مناطق جدید و ناشناخته‌ای مثل استرالیا و آمریکا و در کنار آن دست‌اندازی به بوم‌ها و فرهنگ‌های کهنی مثل هند، پایه‌گذار جغرافیای تمدنی جهان کنونی است. اما هنر و ادبیات سفر یکی از حجیم‌ترین گونه‌های هنری غربی‌هاست. این میل شدید به سفر قبل از عالم واقع ابتدا در هنر و عالم خیال غربی‌ بروز کرد. نمونه‌های معروف آن دور دنیا در 80 روز، سفرهای مارکوپولو، سفرهای گالیور و... است. 
تغییر جغرافیا باعث حساس‌ شدن شاخک‌ها و قوی شدن اندیشه‌ها شده و اینجاست که تولید فکری و هنری آغاز می‌شود. به عنوان مشت نمونه خروار به برخی از تولیدات فکر و خیال اسلامی- ایرانی تحت تأثیر سفر اشاره می‌شود: در فلسفه ما «اسفار اربعه» ملاصدرا را داریم که در قالب سفر ارائه می‌شود. سیر و سلوک در عرفان ما به سفرهای معنوی تشبیه می‌شود. نمونه آن را در «منطق الطیر» عطار و ماجرای هفت شهر عشق و سفر سی‌مرغ و... می‌بینیم. در فرهنگ شیعی هم سفر امام رضا(ع) به مشهد موجب گسترش مرز جغرافیای شیعه شد که برکات روزافزونی برای ما ایرانیان داشته و دارد. 
همه آدم‌های «جاده جنگ» دل در گرو جاده‌ها دارند. سیدرضا شریفی اسب سوار و تیرانداز خوبی است. حتی کربلاییِ عارف، راهدار پیر جاده بینالود است؛ او عاشق این جاده است. به لحاظ تکنیکی نیز جاده شاهرود- عشق آباد و جاده مشهد- قوچان (و دیگر جاده‌های اصلی و فرعی داستان) ستون فقرات و اسکلت رمان‌اند. 
نویسنده با تار و پود این جاده‌ها رمانی به زیبایی قالی ایرانی ساخته و پرداخته است. این موضوع یعنی تسلط نویسندگان انقلاب بر تکنیک داستان، باعث سرافرازی و موجب خوشحالی است.

برچسب‌ها