۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۲
کد خبر: 656315

ز موضوعاتی که در جزء هشتم و در سوره مبارکه اعراف بیان شده است، ماجرای خلقت انسان و فرمان خداوند به ملائکه برای سجده کردن در مقابل حضرت آدم(ع) و در اصل، در برابر حقیقت انسان است.

ناهید لاله‌زاری/

از موضوعاتی که در جزء هشتم و در سوره مبارکه اعراف بیان شده است، ماجرای خلقت انسان و فرمان خداوند به ملائکه برای سجده کردن در مقابل حضرت آدم(ع) و در اصل، در برابر حقیقت انسان است. شیطان که تکبر و نژادپرستی چشمانش را به سوی ملکوت بسته بود، اندیشید که فرمان سجده در مقابل تن خاکی انسان است؛ در حالی که خداوند در سورههای حجر و ص میفرماید که چون از روح خود در وی دمیدم، فرمان سجده دادم و چون خود را که از آتش خلق شده بود برتر دید، نافرمانی کرد و سجده نکرد؛ بنابراین از درگاه باریتعالی مطرود شد؛ اما شیطان بیکار ننشست و قسم خورد تا بنیآدم را گمراه کند و نخستین وسوسه را درباره حضرت آدم(ع) و همسرش حوا انجام داد که سبب شد آن دو از بهشت هبوط کنند. نکتهای که در اینجا ذکر آن خالی از لطف نیست، این است که در قرآن کریم هر جا صحبت از فریب خوردن آدم و حوا از شیطان است، از افعال تثنیه استفاده شده؛ یعنی هر دو با هم؛ بر خلاف تورات تحریف شده که معتقد است شیطان ابتدا زن یعنی حوا را گول زد و حضرت آدم(ع) توسط همسرش فریب خورد؛ بنابراین بهانهای برای تحقیر جنس زن بدست آوردهاند.

از طرفی اگر انسان هم روش و منش شیطان را پیش بگیرد، به اسفل السافلین سقوط میکند. امیرمؤمنان علی(ع) در نهج‌البلاغه میفرماید: پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد؛ در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانی و تلاش و کوشش‌های او را که 6000 سال بندگی خدا بود... به خاطر ساعتی تکبر ورزیدن بر باد داد؛ با این حال چه کسی پس از ابلیس می‏تواند از کیفر خدا در برابر انجام همان معصیت مصون بماند؟ ممکن نیست خداوند، انسانی را به بهشت بفرستد، در برابر کاری که به خاطر آن فرشته‏ای را از بهشت رانده است؛ حکم خداوند درباره اهل آسمان و زمین یکی است.

در تفسیر هدایت آمده، انسان دارای دو مقیاس است؛ یکی مقیاس ذات و دیگری مقیاس عمل صالح؛ اگر مقیاس، ذات او باشد، بسا که راه انحراف پوید؛ زیرا هیچ چیز را مقدستر از خود یا برتر از خود نمی‌بیند و ریشه بسیاری از مشکلات بشر، توجه و گرایش بیش از حد به ذات خود و اعتقادش به این است که ذات او مقیاس همه فضایل است و وابستگیهای اقلیمی، قومی و... و همه موانعی از این قبیل، چیزی جز آثار این اعتقاد نیست؛ ولی مقیاس حق، مقیاس عمل صالح است و فرقی نمیکند که عامل آن کیست و از چه عنصر و نژادی است. 

شاید این پرسش پیش بیاید که چرا یک سجده نکردن موجب شد شیطان این قدر تنزل کند و فرو افتد؟ پاسخ داده‌اند که این نافرمانی به ظاهر ساده، معنایش این است که خدایا فرمان تو بر سجده به انسان برخلاف حکمت و عدالت است و این سرکشی و نافرمانی، آمیخته با کفر و انکار مقام پروردگار است.

در روایات آمده که شیطان نخستین کسی است که قیاس کرد و نیز نخستین کسی است که به مکتب جبر معتقد بود، چون «قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»؛‌ گفت: «پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی، من هم برای [فریفتن] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست. (الأعراف‏:16) سپس قرآن از زبان شیطان میگوید: «ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ لاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ‌».

شیخ طبرسی از حضرت باقر(ع) چنین روایت کرده که فرمود: شیطان از جلو بر انسان وارد می‌شود (مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ) تا اینکه امر آخرت را بر او سبک و بیاعتنا گرداند و از پشت وارد می‌شود (وَ مِنْ خَلْفِهِمْ) و او را امر می‌نماید به جمع کردن مال و مانع می‌شود از انفاق؛ از طرف راست (وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ) وارد می‌شود و با القای شبهه، امر دینش را فاسد می‌گرداند؛ از طرف چپ وارد می‌شود (وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ) و شهوات را بر قلب او غالب می‌گرداند و لذات شهوات را بر او گوارا می‌آراید و گفته من چنان بنی‌آدم را گمراه می‌گردانم که تو نمی‏یابی بیشتر آن‌ها را از شکرکنندگان (وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ).

برچسب‌ها