قزوین_ با گرم شدن هوا و فصل تابستان، لباس‌هایی نامتعارف بر تن برخی جوانان قزوین خودنمایی می‌کند و ویترین هایی که بی هویتی را به نمایش می گذارند.

قدس آنلاین_گروه استان ها-رقیه کشاورز: قدم به قدم خیابان های شهرم را می گردم تا مغازه ای از جنس مانتوهایی ایرانی اسلامی بیابم و خرید کنم که البته هرکدام از این مغازه ها رنگ و لعاب دیگری از حجاب و عفاف دارد!

 نگاه به ویترین این مغازه ها، تحفه ای نصیبم می شود که تمامی ندارد، مانتوهای جلوباز و بلوزهای نازک و روسری هایی که دیگر روی سر وا نمی ایستد؛ من برای یافتن پوشاک و مانتوهایی به سبک ایرانی و اسلامی، همچنان مغازه های خیابان های شهرم را یکی پس از دیگری نظاره می کنم اما در ویترین این مغازه ها جز لباس های غیرایرانی و به سبک غربی، چیزی عایدم نمی شود.

گرمی فصل تابستان گویا این روزها حال و هوای شهرم را ناخوش کرده و عفاف و حجاب صدف گم شده ای در مانتوهای کوتاه و تنگ، شلوارهایی که از آن هم تنگ ترند، آرایش های غلیظ و تند، کفش هایی پاشنه بلند و رنگهای شبرنگ، روسری های کوتاه و شال های آویزانی که با اندک حرکتی از سر، پایین می افتند، است که روزبه روز به فراموشی سپرده می شود.

فصل گرم تابستان بهانه ای است برای روی آوردن همه به سمت لباس های تابستانی و خنک بوده و در بین مدل لباس ها تابستانی، مانتوهای جلوباز و مانتوهایی که همیشه در حال پرواز هستند، بیشتر جولان می دهد.

شهری با نام و نشان شهیدان صاحب نام، شهری با تدین و شناخته شده با مردمانی مومن، اصیل و دین دار امروز رنگ و لعاب دیگری به خود گرفته است و گاها هنجارشکنی هایی از سوی برخی از دختران و زنان با پوشیدن مانتوهای جلوباز، تی شرت های بالای ناف و نخی در شهرم می بینم که تاملم را برمی انگیزد! 

به راستی آیا این وضعیت برای شهری همچون قزوین زیبنده است؟ جای نظارت مسئولان کجاست؟ ارزش توجه به جایگزینی سبک و الگوی غربی به سبک ایرانی و اسلامی تا چه میزان است و سهم هریک از مسئولان در توجه به این موضوع چیست؟ 

سایه عفاف و حجاب گویا سال به سال در شهر مینودری کمرنگ می شود و بدحجابی ها شکل و شمایل وقیحانه تری به خود می گیرند و حجاب و عفاف دیگر معنایی ندارد و بی حجابی و بدحجابی به عنوان یک کلاس و مد بالا تلقی می شود.

بسیار است مانتوها و لباس هایی که امروز در ویترین مغازه های شهرم به فروش می رسد که دیگر معنی مانتو را به خود نمی گیرد و بیشتر شبیه شنلی است که تنها روی شانه ها آویزان است.
 امروز ویترین مغازه های شهرم دیگر معنی از فرهنگ اصیل ایرانی ندارد و ارزش کالای خارجی بر کالای ایرانی تاخته است و الگوی و نماد فرهنگ حجاب غربی در جای جای خیابان های شهرم به نمایش گذاشته است.

بدون شک گرایش به مد و نظارت مستمر بر ویژگی های ظاهری، مؤلفه فرهنگی اسلامی ایرانی را تحت تاثیر قرار داده و ترویج بی حد وحصر مد و فرهنگ غربی و لوازم آن همچون مصرف گرایی را فراهم کرده است.

موضوع عفاف و حجاب برگرفته از غریزه و درون ذات انسانها است، اما چه شده است که این ذات و غریزه انسان، با شناخت و یا بدون شناخت امروز رو به فراموشی سپرده می شود؟

امروز ترویج فرهنگ غربی چنان بر فرهنگ ایرانی و اسلامی می تازد که زنان و دختران جامعه امروز شهرم، تصویرهایی شخصی از خویش می سازند که شایسته یک زن مسلمان ایرانی نیست و فرهنگی غیر از فرهنگ ایرانی به نمایش گذاشته می شود.

نقش سازمان های متولی در این بین بدون شک بسیار حائز اهمیت است و باید از این ارگان ها پرسید که در طول سالیان گذشته چه اقداماتی در خصوص عفاف و حجاب صورت گرفته است؟ چرا اختصاص بودجه به بخش فرهنگ و عفاف و حجاب چنان محدود باشد که جزو اولویت های آخر محسوب شود؟

 توجه به عفاف و حجاب یک مسئله عمومی که عدم توجه به آن، مطعنا آسیب هایی را برای جامعه به همراه خواهد داشت و اگر به عفاف و حجاب توجهی نشود آرامش روانی در افراد جامعه نیز به هم خواهد خورد.

به خوبی روشن است که رعایت حجاب در سلامت و پاکی اجتماع مؤثر است، به علت تأثیر بسیار آن در استحکام خانواده به عنوان پایه و اساس اجتماع و نیز تأثیر آن در ساختن فرزندان با تربیت صحیح و پاک نگه داشتن محیط اجتماع از عوامل تحریک آمیز حیوانی است.

نفس آدمی دنیایی از خواستنی ها و تمایلات است، زمانی که به چیزی رغبت پیدا کند همانند دریا، توفانی می شود و تنها راه آرام شدن جذر و مد این دریا، رسیدن او به خواسته خویش است، لذا برای جلوگیری از چنین موقعیت مهلک و درد طاقت فرسایی؛ حجاب، داروی درمان کننده و موجد امنیّت و صفای روحی است. 

امروز دشمن به خوبی بر عرصه فرهنگ می تازد و هر فردی به نوبه خود عملکرد و اقدام خویش را بسنجد که در برابر این هجمه های دشمن، چه کرده است؟

امروز توجه به عفاف و حجاب وظیفه همگانی است و بدانیم که عدم توجه به عفاف و حجاب می تواند مضراتی را برای جامعه به همراه داشته باشد و جدی نگرفتن عفاف و حجاب در جامعه، همچون کشتی گرفتار در دریا است که اگر گوشه ای از آن سوراخ شود تمام سرنشینان آن را گرفتار خواهد کرد.

برچسب‌ها