حکایت میهمان ناخوانده و چه بسا سارق و دشمنی است که وقتی او را از در می‌رانید، مدتی بعد سروکله‌اش در میان پنجره پیدا می‌شود و اگر کوتاه بیایید، این بارجوری در خانه شما جا خوش می‌کند که سال‌های سال قادر به بیرون کردنش نباشید.

بازگشت نفت‌خورها

مجید تربت‌زاده /

حکایت میهمان ناخوانده و چه بسا سارق و دشمنی است که وقتی او را از در می‌رانید، مدتی بعد سروکله‌اش در میان پنجره پیدا می‌شود و اگر کوتاه بیایید، این بارجوری در خانه شما جا خوش می‌کند که سال‌های سال قادر به بیرون کردنش نباشید. حکایت نفت در ایران، ملی شدنش و بعد هم ماجرای قرارداد نفتی «کنسرسیوم» کم و بیش شبیه همین‌هاست که بالاتر گفتیم. 28 مرداد 1333 پس از 6 ماه مذاکره، سرانجام طرف‌های ایرانی -اروپایی و آمریکایی، مفاد قرارداد نفتی جدید را امضا زدند تا دعوای نفتی به ظاهر خاتمه پیدا کند و در باطن همه خون دل‌هایی که مردم ایران پای ملی شدن صنعت نفتشان خورده بودند، به باد فنا برود!

قرارداد جدید

آب‌های کودتای 28 مرداد که از آسیاب افتاد، نوبت رسید به تقسیم غنایمش. انگلیس و آمریکا، میلیون میلیون دلار و پوند خرج نکرده بودند که فقط یک نخست وزیر را در ایران جابه‌جا کنند و شاه قهر کرده را به تختش برگردانند. پشت پرده ماجرا «نفت» بود که یک بار غفلت کرده و نزدیک بود همه منافعشان را از دست بدهند. سال که نو شد، از فروردین سال 1333 مذاکرات برای تعیین تکلیف وضعیت نفت ایران آغاز شد. ارتشبد «زاهدی» از مدت‌ها پیش، روابط قطع شده با انگلیس را دوباره وصل کرده بود و حالا «امینی» را به عنوان سرپرست تیم مذاکره‌کننده فرستاده بود تا انگلیس را راضی کند به ملی شدن صنعت نفت ایران رضایت بدهند! تقریباً چهار سال بود که ایران با کارشکنی غربی‌ها نتوانسته بود درست و حسابی نفت بفروشد.

90 درصد

آن روزها تقریباً 90 درصد تولید، پالایش و توزیع نفت جهان در اختیارهشت شرکت بین‌المللی، شامل پنج شرکت آمریکایی، شرکت بریتیش‌پترولیوم، شرکت هلندی شل و یک شرکت فرانسوی بود. به جز قدرت فنی و اقتصادی، این هشت شرکت از حمایت کامل سیاسی، نظامی و اقتصادی دولت‌های خودشان هم برخوردار بودند. یعنی ایران در عمل با یک امپراتوری خودخواه نفتی رو در رو بود که حاضر نمی‌شد سر سوزنی امتیاز بدهد یا حق خورده شده ملتی را به او برگرداند. دست اندکاران و دنبال کنندگان نهضت ملی شدن نفت در ایران، شاید با این حساب و کتاب که قطع تولید نفت ایران بتواند بازار جهانی را متلاطم کرده و فشار ناشی از این ماجرا انگلیسی‌ها را وادارد که به شرایط کشورمان تن بدهند، برخواسته‌هایشان پافشاری کرده بودند.

امپراتوری نفت‌خوار غرب اما به این آسانی‌ها حاضر نبود از منافعش چشم بپوشد. از یک سو مقدمه‌چینی برای سقوط دولت قانونی ایران را تدارک دید و از سوی دیگر با مشارکت شرکت‌های بین‌المللی، تولید نفت در کویت، عراق و آمریکا را بالا برد تا جبران کاهش عرضه نفت ایران را کرده باشد. البته این ترفند به صورت دائمی نمی‌توانست به کار گرفته شود و قطع جریان نفت ایران در بلند مدت می‌توانست بازار جهان را تحت تأثیر قرار دهد؛ اما واقعیت این بود که غرب و شرکت‌های نفتی‌اش داشتند شرایطی را فراهم می‌کردند که ایران را مجبور کنند با دست خالی پای میز مذاکره بنشیند. یعنی حتی با اینکه دولت ایران را سرنگون کرده و مهره‌های خودشان را روی کار آورده بودند و طبیعتاً نمی‌باید برای مذاکره و بستن قرارداد جدید مشکلی داشته باشند، اما ترجیح می‌دادند کاری کنند که خودشان با برگ‌های برنده و ایرانی‌ها با دست‌های خالی در این مذاکرات حاضر شوند.

غرامت هم بدهید!

مثلاً قرار بود در قرارداد، حق و حقوق انگلیسی‌ها کاهش پیدا کند. اما این ماجرا به این معنی نبود که امتیاز بیشتری به ایران داده شود. یعنی در قرارداد «کنسرسیوم» 40 درصد منافع استخراج و فروش نفت ایران به انگلیس داده شد، 40 درصد را پنج شرکت آمریکایی مالک شدند، 14 درصد نصیب رویال داچ شل هلندی شد و 6 درصد هم به یک شرکت فرانسوی رسید. وقتی «امینی» و نمایندگان شرکت‌های نفتی یاد شده قرارداد را امضا کردند، اگرچه چند نفر از نمایندگان مخالف در مجلس، چند ساعتی در مخالفت با این طرح صحبت کردند اما موافقان با این توجیه که قرارداد طوری تنظیم شده که در نهایت 50 درصد درآمد فروش نفت به ایران می‌رسد، زمینه تصویب آن در مجلس را فراهم کردند.

دولت پس از کودتا در ایران، به همین 50 درصد هم راضی بود. بنابراین رضایت داد که مدت زمان قرارداد 25 سال باشد و سه دوره پنج ساله هم قابل تمدید باشد!

گمان نکنید انگلیسی‌ها به این حد راضی شدند. آن‌ها حالا مدعی غرامت گرفتن هم شده بودند. پس از پنج ماه چانه زدن، سرانجام رضایت دادند با دریافت 25 میلیون لیره غرامت و 21 میلیون لیره هم بابت استهلاک تأسیسات نفتی که قبلاً در ایران داشتند، پای قرارداد جدید را امضا بزنند. آن هم با این شرط که مبلغ 600 میلیون دلار نیز به عنوان سرقفلی تا سال 1970 از سوی کنسرسیوم به شرکت نفت انگلستان پرداخت شود. بدیهی است که این مبلغ هم در واقع از جیب ایرانی‌ها پرداخت می‌شد!

سال 57

در ظاهر، مهم‌ترین پیامد امضای قرارداد کنسرسیوم این بود که سلطه صفر تا صدی انگلسی‌ها بر نفت ایران پایان می‌یابد. واقعیت ماجرا اما این بود که پای آمریکایی‌ها به صنعت نفت ایران باز شد و عملاً خبری از استقلال در صنعت نفت نبود. آمریکایی‌ها 10 سال تلاش کرده و حالا توانسته بودند به 40 درصد از نفت ایران دست بیندازند. بخش زیادی از منافع نفتی ما در سال‌های نخست صرف غرامت دادن شد و انگلیسی‌ها هم هرگز حاضر نشدند به طور کامل پایشان را از صنعت نفت ایران عقب بکشند. در بهمن ۱۳۵۱ هم به دنبال ملاقاتی که بین شاه و رؤسای کمپانی‌های نفتی غربی در شهر «سن ورتیس» انگلستان انجام شد، مقدمات شکل‌گیری کنسرسیوم جدید با شرکت هشت کمپانی نفتی ایجاد شد که به‌زودی ۶ کمپانی دیگر نیز به آن‌ها ملحق می‌شدند. در این قرارداد که مدت اعتبار آن ۲۰ سال تعیین شده بود شرکت‌های نفتی غرب در زمینی به مساحت ۲۶۲/۱۸۹ کیلومتر مربع حق عملیات ساختمانی یا حفاری داشتند. پس از انقلاب اسلامی، ایران همه قراردادهای خارجی از جمله این کنسرسیوم دوم را لغو اعلام کرد تا شرکت‌های نفتی غرب به دیوان داوری لاهه شکایت ببرند. پس از هفت سال بررسی‌های قانونی، سرانجام ۲۷ آذر ۱۳۶۹ با صدور رأی دیوان عالی لاهه، پرونده کنسرسیوم به صورت قانونی مختومه اعلام شد.

برچسب‌ها