پدران داعش

محمد تربت زاده/

اینکه ردِّ خیلی از گروه‌های تروریستی خاورمیانه را باید در پاکستان بزنیم لابد برمی‌گردد به نفوذ سیاسی این گروهک‌های تروریستی در پاکستان. حاکمیت گاه چند پاره در این کشور اجازه نمی‌دهد دولت آن طور که باید و شاید جلو فعالیت گروهک‌های تروریستی را بگیرد. عوامل نفوذی تروریست‌ها، در قوه قضائیه، مجلس، نیروی انتظامی و ارتش این کشور ریشه دوانده‌اند. این نفوذ آن‌قدر گسترده است که بعضی وقت‌ها حتی گروهک‌های تروریستی، به عنوان یک حزب مستقل اعلام موجودیت کرده و رهبرانشان به مجلس و کابینه دولت راه پیدا می‌کنند!

درست مثل گروهک تروریستی «سپاه صحابه» که رهبرانش سال‌ها پیش فعالیت‌های مسلحانه و کشتار شیعیان را به ظاهر کنار گذاشتند تا وارد فضای سیاسی این کشور شوند و مبارزه سیاسی با شیعیان پاکستان را آغاز کنند. همان زمان البته رهبران جوان‌تری که آتششان تندتر بود، راهشان را از سیاسیون سپاه صحابه جدا کرده و با تأسیس گروهک جدیدی به نام «لشکر جهنگوی» مبارزات مسلحانه علیه شیعیان پاکستان را از سر گرفتند.

سپاه یزید

نام اصلی‌شان «سپاه صحابه» بود اما شیعیان پاکستان «سپاه یزید» صدایشان می‌زدند. «ژنرال ضیاءالحق» دیکتاتور معروف پاکستان یک سال پس از انقلاب اسلامی، برای جلوگیری از نفوذ انقلاب در میان شیعیان پاکستان، با همکاری سعودی‌ها در عربستان، گروهی ضدشیعی به نام «سپاه صحابه» به سرکردگی «مولانا حق نواز جهنگوی» تشکیل داد. اعضای این گروهک دائم میان عربستان و پاکستان در رفت‌وآمد بودند و با انواع و اقسام روش‌های مخصوص گروهک‌های تروریستی، از سر بریدن گرفته تا شلیک مستقیم گلوله، شیعیان این دو کشور را به شهادت می‌رساندند. عمده فعالیت‌های سپاه صحابه اما در دومین کشور بزرگ شیعه‌نشین دنیا، یعنی پاکستان در جریان بود. اعضای این گروهک در آن‌سال‌ها علاوه بر به شهادت رساندن ده‌ها دانشمند، پزشک، عضو ارتش و وکیل شیعه، حجت الاسلام سید عارف حسین حسینی، رهبر شیعیان پاکستان را هم در مرداد ۶۷ ترور کردند. در همان سال‌ها بود که «ملک اسحاق» به ردیف رهبران این گروهک تروریستی اضافه شد تا بعدها، هنگامی که شاخه لشکر جهنگوی از سپاه صحابه جدا می‌شود، رهبری این گروهک را در دست بگیرد.

انشعاب ایدئولوژیک

سال ۱۹۹۰ بود که حق‌نواز جهنگوی، مؤسس و رهبر سپاه صحابه توسط شبه نظامیان شیعی کشته شد. از همان موقع رهبران سپاه صحابه دو دسته شدند. بخشی از آن‌ها با تشکیل یک حزب به نام «اهل السنة و الجماعة» وارد عرصه سیاسی پاکستان شدند و بخش دیگر هم «لشکر جهنگوی» را تأسیس کردند.

کارشناسان و مورخان سیاسی در مورد زمان دقیق و نحوه مشتق شدن لشکر جهنگوی از سپاه صحابه اختلاف نظر دارند. بعضی‌هایشان می‌گویند این گروه در سال ۱۹۹۰ و پس از ترور حق‌نواز جهنگوی، موجودیت خود را اعلام کرد، اما اعضای آن تا سال ۱۹۹۵ خود را یکی از شاخه‌های سپاه صحابه می‌دانستند. سال ۱۹۹۵ اما درست زمانی که سرکردگان سپاه صحابه تصمیم گرفتند با رهبران شیعیان پاکستان به گفت‌وگو بنشینند، لشکر جهنگوی راه خود را از این گروه جدا کرد و به گروهی مستقل بدل شد.

برخی دیگر از مورخان هم اگرچه اختلافات بین مؤسسان لشکر جهنگوی و برخی از رهبران سپاه صحابه بر سر گفت‌وگو با شیعیان را دلیل اصلی انشعاب در این گروهک تروریستی می‌دانند اما زمان تأسیس این لشکر تروریستی را سال ۱۹۹۴ عنوان می‌کنند.

پروژکتورهای ۱۶ میلیمتری

ایدئولوژی فکری اعضای منشعب شده‌ سپاه صحابه که نام خود را لشکر جهنگوی گذاشته بودند، با رهبری «ملک اسحاق» کمی تا قسمتی دچار چرخش شد. رهبر لشکر جهنگوی که لابد می‌خواست جلو همگروهی‌های سابقش که حالا وارد عرصه سیاسی پاکستان شده بودند، کم نیاورد، به سبک و سیاق خودش به فضای سیاسی پاکستان ورود کرد. ملک اسحاق چند قرارداد همکاری با القاعده و طالبان به امضا رساند و از آنجا به بعد پروژه ترور شخصیت‌های سیاسی، از نواز شریف، نخست وزیر سنی مذهب کشور خودشان گرفته تا دیپلمات‌های ایرانی را کلید زدند. در راستای همین چرخش ایدئولوژیک هم بود که سال ۶۹ به خانه فرهنگ کشورمان در پاکستان حمله کردند و تعدادی از چهره‌های فرهنگی کشورمان از جمله صادق گنجی را به شهادت رساندند. «سیدصادق حسین طاهری» یکی از طلاب پاکستانی درباره این حادثه تروریستی گفته است: «خانه‌های فرهنگ جمهوری اسلامی ایران بیشتر فعالیتشان را روی اهل سنت متمرکز می‌کنند. در همان اوایل انقلاب برای معرفی انقلاب اسلامی، از طرف خانه فرهنگ کسانی در سخنرانی‌ها و کنفرانس‌ها شرکت می‌کردند. یک پروژکتور ۱۶ میلیمتری داشتند که از پروژکتور ما بزرگ‌تر بود و با آن فیلم‌های انقلابی را برای مردم پخش می‌کردند یا اینکه کتاب‌های شهید مطهری را توزیع می‌کردند. مجله‌ای هم داشتند به نام وحدت اسلامی که هم در میان اهل سنت و هم شیعیان مخاطب داشت. وقتی دشمن دید این‌ها در کارشان موفق هستند، افرادی را اجیر کردند که به خانه فرهنگ ایران حمله کنند».

شیعه کشی ادامه دارد...

ملک اسحاق، نخستین بار در سال ۱۹۹۷ به جرم کشتن صدها شیعه دستگیر شد. همان زمان در یکی از جلسات پرحاشیه دادگاهش، به طور علنی اعلام کرد اگر آزاد شود باز هم شیعیان را قتل عام خواهد کرد! اسحاق اما با وجود ۷۰ قتل مستقیمی که انجام داده بود، سال ۲۰۱۱ با زد و بندهای پشت پرده در قوه قضائیه پاکستان، آزاد شد. لشکر جهنگوی بعدها مسئولیت حمله تروریستی به شیعیان شهر «کویته» که منجر به شهادت ۱۱۰ نفر شد را به عهده گرفت. گروه ملک اسحاق در یکی دیگر از حملات تروریستی‌اش در سال ۲۰۱۳ مسئولیت حمله به باشگاه پر جمعیت اسنوکر در منطقه شیعه‌نشین شهر کویته را به عهده گرفت. حمله‌ای که ۱۱ شهید و بیش از ۱۵۰ زخمی بر جا گذاشت. بالاخره سال ۲۰۱۴، پس از بالا گرفتن حملات تروریستی لشکر جهنگوی، مقامات پاکستانی زیر فشار سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری، رهبر این گروهک تروریستی را دستگیر کردند. دادگاه عالی لاهور در همان سال، ملک اسحاق را از بسیاری از جرایمش مثل حمله به خانه فرهنگ ایران، تبرئه کرد. یک سال بعد اما درحالی که زمزمه‌هایی از آزادی دوباره آقای تروریست به گوش می‌رسید، ۱۳ نفر از اعضای لشکر جهنگوی، هنگام انتقال مالک اسحاق از زندانی به زندان دیگر، به مأموران امنیتی حمله کردند که هر ۱۳ نفرشان کشته شدند. در همان درگیری هم بود که چند گلوله به مالک اسحاق اصابت کرد و سرکرده لشکر جهنگوی را از پای درآورد. هرچند اعضای لشکر جهنگوی هنوز به طور پراکنده و زیر پرچم گروهک‌های تروریستی دیگر، به شیعه‌کشی ادامه می‌دهند اما لشکر جهنگوی به طور رسمی از ۲۹ ژانویه ۲۰۱۵ که سرکرده‌اش در ایالت پنجاب به ضرب گلوله زمینگیر شد، از هم پاشید.

برچسب‌ها