شبکه سؤالاتی که حول محور تمدن‌سازی و مواجهه تمدنی انقلاب اسلامی با غرب شکل گرفته، علاوه بر داشتن وجوه متفاوت نیاز به پاسخ‌های مفصل و جامعی دارد. مسائلی از جمله نوع مواجهه ما با فناوری و مفاهیم نرم‌افزاری آن، از جمله شایع‌ترین موارد منازعه فکری میان اندیشمندان تمدنی مسلمان بوده است.

در تغییرات تمدنی نگاه جزیره ای جواب نمی‌دهد

فاطمی نسب، فاطمی‌نژاد:/

شبکه سؤالاتی که حول محور تمدن‌سازی و مواجهه تمدنی انقلاب اسلامی با غرب شکل گرفته، علاوه بر داشتن وجوه متفاوت نیاز به پاسخ‌های مفصل و جامعی دارد. مسائلی از جمله نوع مواجهه ما با فناوری و مفاهیم نرم‌افزاری آن، از جمله شایع‌ترین موارد منازعه فکری میان اندیشمندان تمدنی مسلمان بوده است.

این مسائل نقطه کانونی گفت‌وگوی ما با حجت‌الاسلام مصطفی جمالی، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم انسانی شد که نتیجه آن را در ادامه می‌خوانید.

ادعای مدنی انقلاب نوع مواجهه را تغییر داد

نسبت ما با جهان مدرن، مسئله‌ای است که حداقل در یک سده اخیر به آن پرداخته شده و پس از انقلاب اسلامی مواجهه ما با آن عمیق‌تر شده است، چراکه با ادعای تمدنی که انقلاب اسلامی داشت و اینکه می‌خواهد همه عرصه‌های حیات اجتماعی و فردی ما را حول اسلام بنا کند و تمامی نسبت‌ها را بر مبنای اسلام شکل دهد، مواجهه ما با جهان مدرن وارد مرحله جدیدتری شد. از طرفی رابطه ما با غرب یک نسبت ذوقی و حداقلی نیست بلکه به تعبیری جریان حجیت و اسلامیت باید در تمام شئون جامعه دیده شود. این نخستین نکته‌ای است که ذیل همان نگاه قدیمی نسبت دین و تجدد و اسلام و تمدن و اسلام و سیاست و اجتماعیات مطرح شده است و امروزه دقیق‌تر شده است. اجمالاً نقطه قوت این است که مسئله برای ما واضح شده است و نکته دوم این است که مقام بحث را نیز باید حفظ کرد و ادامه داد. حرکت کلی تمدن غرب که طی شده و به اوج رسیده است به دنبال این است که همیشه این حیات خود را حول محور افق‌ها و مبانی خود به کمال برساند و توسعه همه جانبه داشته باشد.

نسبت تمدنی باید نسبت تغذیه و انحلال باشد

نکته دیگری که وجود دارد این است که دادوستد تمدن‌ها همواره در طول تاریخ وجود داشته است و هر تمدنی با دیگران گفت‌وگو داشته‌است. البته این گفت‌وگو و دادوستدهای تمدنی این‌گونه بوده که هر نوع تمدنی در ظهور و بروز تمدن خود از سایر تمدن‌ها استفاده کرده است. از نظر من اخذ انفعالی برای شکل‌گیری یک تمدن کافی نیست و نسبت تغذیه و انحلال است؛ یعنی از عناصر سایر تمدن‌ها استفاده و آن‌ها را در خود حل می‌کند. یک تمدن از سایر تمدن‌ها استفاده می‌کند و این را در فضای تمدنی خود حل می‌کند. این سوای مسئله امضاست که در این قضیه صرف امضا نیست بلکه همراه با تحولی در هاضمه تمدنی خود باید حل کند. مثلاً مفهوم بیع که در اسلام آمد آن‌قدر اسلام به آن قید و قیود زد که تبدیل به بیع دیگری شد. ما نباید تمدن را یکسری مصادیق کلی ببینیم، بلکه باید کل‌نگری کنیم و متوجه اجزای آن که این کل را می‌سازند باشیم.

بر این اساس، اصل کلی که تمدن‌ها با یکدیگر داد و ستد دارند، نباید ما را گول بزند؛ چرا که تمدن باید تمدنی پویا باشد تا در این مواجهه از تمدن دیگر تغذیه و آن را به چیز دیگر تبدیل کند. نسبت به تمدن‌های دیگر نیز نسبت ما نسبت تغذیه و هضم و نه انفعال و اخذ کامل یا طرد است.

تمدن غرب تمامیت‌خواه است

تمدن غرب تفاوت‌های جدی با تمدن‌های گذشته دارد و آن تفاوت به این برمی‌گردد که این تمدن یک تمدن پیچیده و تمامیت‌خواه است. البته اقتضای حرکت و توسعه بشر در غرب به اینجا ختم می‌شد که به دنبال مدیریت تمام حوزه‌های حیات بشر بودند. حتی شئون فردی و اجتماعی حیات انسانی را مدیریت می‌کنند و محور آن را محور توسعه انسانی می‌خوانند. شاید تمدن‌ها قبلاً این‌قدر پیچیده نبودند ولی تمدن غرب توانست شبکه علوم خود را تولید کند و اندیشه خود را بسط دهد. تمدن غربی مبتنی بر مبانی اومانیستی و سکولاریستی خود همه حوزه‌ها حتی حوزه شخصی و فردی را  تصرف کرده است. انقلاب اسلامی مواجه این تمدن شد که مهم‌ترین وجه آن نیز همین موضوع تمامیت‌خواهی تمدن غرب بود. حرکت مطلوب و آرمانی ما این است که بدانیم به کدام سمت می‌خواهیم حرکت کنیم. تمدن‌سازی و مهندسی تمدن در حوزه عملیه نیاز به صبر تمدنی و ترسیم شرایط مطلوب دارد. با ندیدن وضعیت مطلوب شما حتی نخواهید توانست قدم از قدم بردارید. صحبت ما نیز این است که ترسیم وضعیت مطلوب و در نظر داشتن وضعیت موجود و نحوه مواجهه در دوران گذار باید مورد توجه ما قرار گیرد. تمدن اسلامی تمدنی است که همه سطوح تمدنی خود را بر اساس مبانی و اهداف خود طراحی کند و تکنولوژی خودش را داشته باشد و باید ملزم به همه مناسبات آن تمدن باشد. اسلامی که ادعای جهان شمولی دارد، نمی‌توان انتظار داشت نظامات سیاسی اجتماعی آن مشخص نشده باشد. همه معادلات تصرفی در جامعه باید بر همین مبنا شکل گیرد.

خدا به حق و باطل اجازه تصرف داده است

جریان حق و باطلی وجود دارد که هر دو معادله تصرف دارند و خداوند نیز اجازه تصرف به آن‌ها داده است. در ادبیات دینی ما آنچه دنیای شیطان دارد، علم نیست و به آن نکرا می‌گویند. در مر ادبیات دینی ما حتی سیاست معاویه نکرا خوانده می‌شود. آنچه در مدرنیته علم خوانده می‌شود هر چند امر وجودی است، اما جهل و ظلمت است. ظلمت امر عدمی نیست بلکه یک امر وجودی است. سید شهیدان اهل قلم نیز بر همین مبنا می‌گفت جهل بشر مدرن، علم خوانده می‌شود.

نگاه جزیره‌ای به غرب نداشته باشیم

ما اکنون تحت تأثیر هژمونی دنیای مدرن قرار داریم که انقلاب اسلامی برای خرق این حجاب ظهور کرده است. ما باید نقشه خروج از تمدن غربی برای رسیدن به شبکه علوم خودمان در همه حوزه‌ها را تولید کرده و داشته باشیم. باید نگاه کل‌نگر و مجموعه‌نگر را در مواجهه با تمدن غرب داشته باشیم. نمی‌شود نگاه موزائیکی و جزیره‌ای به غرب داشته باشیم. مثلاً در مواجهه با بانک، تا الگوی مصرف- توزیع را عوض نکنیم تغییر ساختار بانک هیچ کمکی نخواهد کرد. با وجود فرهنگ مصرفی و مصرفی کردن جامعه و دنیاطلب کردن افراد، نمی‌توان ربا و بانک را به راحتی حذف کرد. تا سازمان نیازمندی را اصلاح نکنیم تغییر ساختارها چندان کمکی به عوض کردن جریان نمی‌کند.

فناوری‌ها بار فرهنگی دارند

هم باید نظام تمایلات، هم اندیشه و هم فناوری عوض شود. هیچ کدام از این‌ها خنثی نیستند بلکه علوم جهت‌دار را نیز این‌ها را شکل داده‌اند. باید عینیت‌های تمدنی را شکل دهیم و از آن‌ها غافل نشویم. این عینیت‌ها از کالا شروع می‌شود و حتی وارد حوزه ارتباطات انسانی می‌شود. وقتی غرب تجمعاتی مثل فوتبال و مانند آن دارند و نیاز به اجتماع بشر را این‌گونه عینیت داده‌اند، ما باید به سمتی برویم که اربعین حتی حول محور ولی خدا و انسان را شکل و ضریب بدهید. در مقابل دستگاه شیطان، اربعین را خداوند به ما عطا کرده است. فناوریها بار فرهنگی دارند بنابراین باید انتخاب و گزینش بسیار عالمانه‌ای داشته باشیم. در کنار آن‌ها باید الگوی مصرفی و رفتاری جامعه را عوض کرد. به عبارت دیگر به جای عوض کردن عناصر، گاه باید الگوها را عوض کنید.

برچسب‌ها