شعری با عنوان «او» به نام محسن چاوشی منتشر شده است اما عجیب است که خواننده، شعر خود را غلط می‌خواند! 

حنجرۀ الکترونیکی یا مولانای زمانت را بشناس!؟




قدس آنلاین: به نظر می‌رسد خواننده از اطرافیانش برای سرهم کردن این سطرها کمک گرفته است. یکی از همان اطرافیان و یارانش نوشته است که منتقدان این شعر، چون نام چاوشی زیر شعر است به آن حمله می‌کنند و اگر بدون نام منتشر شده بود با شعر مولانا، برابرش می‌دانستند. و نیز این که منتقدان حرفهای کلی می‌زنند و به کاستی‌های مشخص شعر اشاره ندارند. حرف‌های درهم و برهم دیگری هم دربارۀ معنا و بی‌معنایی و محاکات نوشته‌ است که مصداق بارز پوچ نویسی است. 
من این شعر را سطر به سطر می‌نویسم و در هر بیت فقط به یک کاستی اشاره می‌کنم برای رعایت اختصار.


تاج گذاری کند آمده کاری کند
بت شکند شاه ما بنده نوازی کند

- این بیت قافیه ندارد (کاری – نوازی) قافیه نیست.


ما بنوازیم نیز ناز بتِ بت شکن
بت بنوازد هر آن چنگ به سازی کند
- این بیت آشفتگی نحوی دارد. در هر دو سطر فعل متعدی آمده (بنوازیم – بنوازد) اما مفعول این دو فعل در جملات نیامده است.


آمده با قصد خود هرچه بت قادر است
با تبرش یک نفس دست درازی کند

- این بیت هم آشفتگی نحوی دارد. فاعل جمله مشخص نیست. نقش نحوی جملۀ(هرچه بت قادر است) نیز مشخص نیست. (دست درازی کند) چه معنایی دارد؟


خوی علی خوی او روی علی روی او
دست به زانو زند فتح اراضی کند
- این بیت ترجیع است. در این بیت معنای (دست به زانو زند) با سایر مفاهیم سازگاری ندارد. خوی علی و فتح اراضی چه ربطی دارد به (دست به زانو زند)؟


تیغ کشاند به هر کس که به ناحق گرفت
عدل کشاند به هر قصد به قاضی کند
- هر دو مصراع آشفته است. (که به ناحق گرفت) عبارتی است که می‌خواهد دربارۀ (هرکس) توضیح بدهد. اما این عبارت بی معنا و نارساست.
دو جملۀ مصراع دوم نیز  هر دو بی معناست.


سر بزند آن که را خون خلایق مکید
آب رخ مردمان ریخته؛ بازی کند
- (که) مفعول جمله است اما انگار سراینده آن را با (که) حرف ربط وابستگی جملۀ‌ پایه و پیرو اشتباه کرده است. 
مصرع دوم کاملاً بی معناست دو جملۀ توضیحی برای (آن که) که خودشان هیچ معنایی ندارند.

باز بگیرد خود آن آه دل مردمان
خود دل ایتام را آمده راضی کند
- (خود) در هر دو مصراع، زاید است و فقط وزن را پر کرده است.  باز گرفتنِ (آن آه دل مردمان) نارسایی معنایی دارد. 


در نگشاید به آن ذات که پهلوی خلق
می‌شکند دم به دم بعد نمازی کند
- (در نگشاید به آن ذات) آشفتگی معنایی دارد. 


تیغ به فرقش زنید شیر به زهرش کنید
شیر خدا باز خود بنده نوازی کند
- (بنده نوازی) مختص خدای متعال است.

لافتی ای پدر لافتی جز شما
فزّتُ بربک علی فرق تو را می‌خرم
- مصراع اول اشکال وزنی دارد. معنای مصراع دوم (خریدن فرق امام) موهن است.

هم چو برادر، شهید دست و سرم آن او
زهر بنوشم شها بنده شهیدت شوم
-  مصراع اول آشفتگی نحوی و نارسایی معنایی دارد. قافیۀ ‌بیت (می‌خرم – شوم) غلط است.

بنده سرافکنده‌ام در گذر از نطفه‌ات
قول دهم چون شما شیر خدایی روم
- معنای مصراع اول موهن است. (قول دهم) در تنگنای وزن این چنین ذوق ستیز شده است.

شبه علی می‌رود اصل به ما می‌رسد
دست خدا بر سرم او برسد در برم
- (او برسد در برم) غلط بارز نحوی و زبانی است. از تعریض (شبه علی) هم درمی‌گذرم.

شبه پیمبر کلان جامه تن همچو آن
جامه دران خواهمش از سر  او نگذرم
- (کلان) در مصراع اول بی‌معناست. (جامۀ تن) حشو قبیح است. (همچو آن) مرجع ضمیرش مشخص نیست.
(جامه دران) در شعر عرفانی از نشانه‌های وجد و شور و حال است اما سراینده آن را به عنوان یکی از روش‌های مجازات به کار برده است. 


با ید الله با تیغ علی، ذوالفقار
سینه گردن کشان اذن دهد می‌درم
- جملۀ معترضۀ (اذن دهد) فاعل ندارد. مدعای راوی (خود را یدالله و میراث دار ذوالفقار نامید) نیز با احوال او سازگار نیست.

** 
بازار ابتذال، تقلید، جعل و دروغ‌ رونقی دارد. صدای ساختگی، حنجرۀ الکترونیکی، عرفان مشتری پسند، موسیقی سنتی زرد، داریوش دست دوم، ابی دروغین، سیاوش قمیشی جعلی، گلپای طرح ژنریک، فرهاد مهراد تقلبی و.... تا بیاید برسد به مولانای دروغین و سروده‌های پوچ و آشفته و پر غلط با زبانی الکن و درونمایه‌ای سخیف.
و از همه شگفت‌تر، رواج  این جمله # مولانای زمانت را بشناس!!

انتهای پیام/

برچسب‌ها