۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۹
کد خبر: 704192

جستاری در باب ارزش وقت براساس آیات و روایات

حجت الاسلام عبدالعلی پاکزاد

بدون تردید، وقت از بهترین و بلکه بی نظیر ترین سرمایه هایی است که در اختیار انسان های زنده قرار داده شده تا در پیشرفت و تکامل (مادی و معنوی) خویش بهره گیرند.

قدس آنلاین:از فرصت‌های بی نظیر سالانه که خداوند متعال در اختیار انسان‌های زنده، قرار داده ماه مبارک رمضان است که در آن شب قدر می باشد و به تعبیر قرآن کریم برتر از هزاز ماه (قدر/ ۳) است. استفاده از چنین فرصتی در گرو دانستن ارزش وقت، برخورد انسانها در برابر فرصت، مدیریت فرصت و چرایی استفاده از فرصت است که در نوشتار پیش روی مورد بررسی قرار گرفته است.

برخورد انسانها در برابر فرصت

در یک تقسیم کلی، برخورد انسان‌ها از فرصت به دو گونه است .

۱. استفاده بهینه نمودن از فرصت

عده ای از انسان‌ها از فرصت در اختیار قرار گرفته استفاده بهینه می‌کنند و  به تعبیر قرآن کریم مصداق آیه زیرند:

والذین هم عن اللغو معرضون(مومنون/۳) مومنان از کارهای بیهوده رویگردانند.

۲. به بطالت سپری کردن فرصت

و عده‌ای دیگر آن را به بطالت سپری می کنند و یا این که از فرصت در اختیار گرفته استفاده درست نمی‌کنند و از عمر (وقت) سپری شده نادم و پشیمان می‌شوند.

 خداوند متعال در وصف اهل باطل می‌فرماید: و خسر هنالک المبطون( مومنون/۶۸). در قیامت اهل باطل و اتلاف گران وقت زیان خواهند دید.

و همچنین درآیه دیگر می‌فرماید: ان تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله (زمر/ ۵۶). باید ترسید از آن روزی (قیامت)که انسان بیهوده گرا بگوید افسوس بر من از افراط کاری و کوتاهی هایی که در راه اطاعت خدا نمودم .

ارزش وقت

در ارزش وقت همین بس که بعضی از مفسران در تفسیر آیه«والعصر» گفته‌اند :منظور از عصر در آیه سوره والعصر که خداوند بدان سوگند یاد نموده است وقت می باشد .

رسول الله (ص)فرمود:علی عمرک اشح منک علی درهمک و دینارک(منتخب میزان الحکمه، ص۴۰۶) بر عمر خود بخیل‌تر باش تا به درهم و دینار

امام علی (ع) می‌فرماید: ماضی یومک فائت و آتیه متهم و وقتک مغتنم(غررالحکم،۴۰۶)

گذشته روز تو از دست رفته است و آینده‌اش محل تردید است و زمان طلا و مغتنم است.

و همچنین پیامبر اسلام فرمود : ان العمر محدود لن یتجاوز احد ما قدر له فبادر و اقبل نفاذ الاجل(همان، ص ۴۰۶)مدت زندگانی، محدود است و هیچ کس از عمری که برایش مقدور شده است ، هرگز فراتر نمی رود ، پس از آن که عمر به سر آید بشتابید.

مدیریت فرصت

وقت یعنی فرصت‌ها ،ساعت‌ها ، روزها و ماه‌ها و سال‌ها، بلکه دقیقه‌ها و ثانیه‌هاو لحظه‌ها است. وقت همان ساعات عمر انسان است که به تعبیر دانشمند معروف فخر رازی در کتاب التفسیرالکبیر : مانند یخ است که آب می شود و به پایان  می رسد.(اشتهاردی، ص۱۰۸) بر همین اساس که وقت (فرصت در اختیار قرار گرفته) مهم است، در روایات معصومان علیهم السلام،به مدیریت زمان برای تکامل مادی و معنوی توصیه شده است.

برای مدیریت فرصت راهکارهایی وجود دارد که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

     ۱-  برنامه ریزی

اولین راه مدیریت فرصت، برنامه ریزی درست برای انجام کاری است که قرار برآن انجام است. با برنامه ریزی صحیح می‌توان گامهای بلند، استوار و پیایی برداشت و زمان انجام آن را کوتاه نمود.

حضرت علی (ع) فرمود : هر که از برنامه ریزی درست دست کشید، دچار گرفتاری‌ها می‌شود.(غررالحکم، ح ۱۰۶۳۰)

همان حضرت در سفارش به امور برنامه ریزی می فرماید :وایاک و العجله بالامور قبل اوانها اوالسقط فیها عند امکانها او اللجاجه.فیها اذا تنکرت اوالوهی. عنها اذا تنکرت اوالوهی. عنها اذا استوضحت فصنع کل امر موضعه و اوقع کل امر موقعه. (نهج البلاغه،نامه۵۳) مبادا هرگز در کاری که وقت آن نرسیده شتاب کنی یا در کاری که وقت آن رسیده سستی ورزی و یا از چیزی که روشن نیست ستیزه جویی نمایی و یا در کاری واضح و آشکار کوتاهی کنی؛ تلاش کن تا هر کاری را در جای خود و در زمان مخصوص به خود انجام دهی.

هم چنین علی «ع»می فرماید: مؤمن ساعات شبانه روزی خود را به سه بخش تقسیم می‌کند: یک بخش آن را در راه اصلاح معاش زندگی به مصرف می رساند. بخش دوم را به استراحت و بهره گیری از لذت های حلال و اندوختن انرژی مصرف می‌کند و بخش دیگر را صرف مناجات پروردگار و اصلاح بین خود و خدا (خودسازی و بهسازی در ابعاد مختلف) می‌کند . (نهج البلاغه، حکمت ۳۹ ).

   ۲- نظم

نظم در لغت فارسی به معنای، آراستن، به رشته کشیدن مروارید آمده است.(عمید،ص۱۲۱۳)

ضرورت نظم در امور زندگی فردی،اجتماعی از مسائل و امور ساده فردی گرفته تا مسائل و قضایای پیچیده اجتماعی بر هیچ کس پوشیده نیست؛ چه آن که بدون داشتن نظم، برنامه ریزی های طراحی شده به سرعت پیش نمی رود؛ علاوه آن که ممکن است همه چیز به هم بریزد.

علی (ع) در وصیت معروف به امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) بعد از سفارش به تقوا، سفارش به نظم نموده است: اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم. (نهج البلاغه، نامه ۴۷)

شما و تمام فرزندان و خاندانم و کسانی را که این وصیت به آن‌ها می‌رسد به ترس از خدا و نظم در امور زندگی سفارش می‌کنم.

۳- عزم جدی (همت عالی)

عزم در لغت فارسی به معنای آهنگ کردن، دل نهادن بر امری، اراده و قصد آمده است. کما این که لغت همت هم در فرهنگ لغت فارسی به معنای عزم و اراده است( عمید، فرهنگ عمید، ص۹۱۰ و ۱۲۶۶.)

در لغت‌نامه قرآنی واژه عزم به معنای، تصمیم و پیمان قلبی بر انجام و گذراندن آمده است. (مفر دات الفاظ قرآن، ج۲ص۵۹۷)

از مقدمات انجام هر کاری که آدمی به آن دست می‌زند تصمیم و عزم جدی بر تحقق یافتن آن عمل است. از آن‌جایی که عزم جدی و همت عالی شرط تحقق انجام هر کاری می‌باشد خداوند به پیامبر آموزش می‌دهد که پس از تصمیم و عزم بر خدا توکل نما و کارت را انجام بده.

«وَشَاوِرْهُمْ فِی الأمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»(آل عمران،۱۵۹) و در کارها با آنان مشورت کن، اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش) و بر خدا توکل کن، زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.

براساس آیه فوق، عزم و تصمیم شرط لازم تحقق عمل است و کمترین برداشت از آیه این است که از شرائط لازم موفقیت در هر کار، عزم جدی و تصمیم قاطع است. اگر دانشجو و طالب علم ،همت عالی در علم آموزی نداشته باشد، نمی‌تواند به مطالب مورد نظر خویش برسد چه آن که کوتاهی همت، آدمی را از جستجوی مراتب عالی علم بازمی‌دارد.

امام صادق (ع) می‌فرماید: «ثَلاثٌ یَعْجُزْنَ المَرْءَ عن طَلَبِ المَعالی، قَصْرُ الهِمَّةِ وَ‌ قِلَّةِ الحیلَةِ و ضَعْفُ الرّأی».(تحف العقول، ص۵۷۰)سه چیز است که مرد را از جستجوی مراتب عالی بازمی‌دارد. کوتاهی همت، کم‌چاره‌جویی و سستی در رای

قرآن کریم بر تشویق و ترغیب همگان به آراسته شدن وصف عالی همت، همسر فرعون را مثل زده و فرموده است:«وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (تحریم/۱۱)

و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثل زده است، در آن هنگام که گفت: پروردگارا خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی ببخش.

آسیه با داشتن همت عالی تقاضای خانه‌ای در بهشت در نزد خدا و رهایی از ظلم فرعون و ستمگران دارد. از مفهوم این آیه بدست می‌آید که یکی از مهارت‌های لازم در پیشرفت تحصیلی (کسب دانش) و مبارزه با هوای نفس و طی طزیق در مسیر تکاملی، عزم جدی و همت عالی است. این که مردانی و زنانی توانسته‌اند به مقامات علمی برسند به تجربه ثابت شده است به خاطر دارابودن همت بلند و عالی بوده است.

پیامبر اسلام فرمود: «إِنَّ اللهَ یُحِبُّ مَعالِیَ الْأُمُور و أَشْرافَها و یَکْرَهُ سَفْسافَها».( محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، ص ۵۸۴) خداوند متعال کارهای والا و شریف را دوست دارد و کارهای پست و حقیر را خوش ندارد.

علاوه بر مدیریت زمان در لسان معصومین علیه السلام به مضرات از دست دادن فرصت ها توجه داده شده تا آدمی با توجه به دارا بودن حس گریز از خطر احتمالی، زمان رابه نفع خود دریابد.

علی «ع» فرمود :ترک الفرص غصص.(محمدی ری شهری، منتخب المیزان،ص۴۴۵)

از کف دادن فرصت‌ها ،اندوه‌ها می‌آورد. هم چنین فرمود : اضاعه الفرصه غصه. از دست دادن فرصت، مایه اندوه است.

 در بیانی دیگر امام علی (ع) فرمود: الفرصه تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخیر.( نهج البلاغه، حکمت۲۱)  فرصت چون ابر می گذرد، پس فرصت های خوب را غنیمت بشمارید

چرایی استفاده از فرصت

بی شک از راه‌های دریافتن فرصت از بیهودگی و بطالت، اطلاع داشتن و باور به چرایی استفاده از فرصت می باشد که برخی از آن موارد عبارتند از :

۱- در اختیار نبودن فرصت

پر واضح است که عمر بشر محدود بوده و بلکه مقدار محدودیت آن  را هم نمی داند. براساس محدودیت عمر بشر و عدم اطلاع از مقدار آن، عقل آدمی حکم می کند که فرصت در اختیار قرار گرفته به صورت صحیح مورد استفاده قرار گیرد تا انگشت حسرت نگزیم .

پیامبر اسلام فرمود: من فتح له من الخیر فلینتهزه فانه لایدری متی یخلق عنه(محمدی ری شهری، منتخب المیزان،ص۲۴۵).

هر کس که دری از خیر به سویش گشوده شود باید آن را غنیمت شمرد زیرا نمی داند آن در کی به رویش بسته میشود .

خداوند متعال بر این نکته که، آدمی نمی داند فردا چه انجام می دهد و در چه سرزمینی می میرد گوشزد نموده و فرمود:........و ما تدری نفس ما ذا تکسب غدا وما تدری نفس بای أرض تموت (لقمان ،۳۴)........وکسی نمی داند فردا چه به دست می آورد و کسی نمی داند در کدامین سرزمین می میرد.در حقیقت خداست (که)دانای حکیم است.

۲. قابل برگشت نبودن فرصت

به وجدان قابل درک است که فرصت از دست رفته قابل برگشت نیست و ساعتی از عمر آدمی که گذشت، دوباره برگشت نمی کند.

خداوند متعال، قول گناه کاران را که تقاضای برگشت به دنیا را برای انجام کار خیر دارند نقل فرمود و در پاسخ آن ها جواب منفی یعنی عدم امکان برگشت را داده و فرمود: اذاجاء احدهم الموت قال رب ارجعون .لعلی اعمل صالحاً  فیما ترکت کلاً انها کلمه هو قائلها .(مومنون/۹۹-۱۰۰)

آن گاه که مرگ ایشان فرا رسد می‌گوید :پروردگارا، مرا باز گردان. شاید من در آنچه وانهاده ام کار نیکی انجام دهم.نه چنین است ،این سخنی است که او گوینده آن است .

علی (ع) می‌فرماید :کل معاجل یسال الانظار وکل موجل یتطل بالتسویف(نهج البلاغه،حکمت ،۲۸۵) آنان که وقتشان پایان یافته است خواستار مهلتند وآنان که مهلت دارند ، کوتاهی می ورزند

پیامبر اسلام فرمود: ان العمر محدود لن یتجاوز احد ما قدر له فبادر و اقبل نفاذ الاجل(همان و ۴۰۶) مدت زندگانی ، محدود است و هیچ کس از عمری که برایش مقدور شده است ، هرگز فراتر نمی رود ، پس از آن که عمر به سر آید بشتابید.

۳ –متفاوت بودن توان و قدرت هر کاری در مراحل عمر آدمی 

وقتی به انسان های اطراف خویش نگاه می کنیم، می بینیم که توان انجام کار در هر یک متفاوت است؛ کودک فاقد نیروی حرکت   عقلانی  می باشد و از عهده برخی از کارهایی که ما انجام می دهیم بر نمی‌آید .اشخاص پیر هم همچون کودکان دچار ضعف جسمانی بوده و انجام برخی از کار هایی که از طریق اعضا و گاه از طریق تفکر انجام می‌شود، ناتوانند. در این میان افرادی که از سنین کودکی عبور کرده و به دوران پیری نرسیده‌اند از توان بیشتری برخوردارند که می‌توانند بسیاری از کارهای فکری و جسمی که کودکان و برخی پیران در انجام آن قادر نیستند انجام  دهند. نگاه به انسان های اطراف ما این واقعیت را که مراحل عمر آدمی در انجام کارها متفاوت است آشکار می سازد.

قرآن هم به این واقعیت تصریح می کند: الله الذی خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف  قوه ثم جعل من بعد قوه ضعفا وشیبا(روم ،۵۴) این آیه مراحل عمر آدمی را به سه دوره طفولیت ، جوانی  و پیری تقسیم می‌کند .

 به تعبیر علامه طباطبایی مراد از " ضعف " طفولیت است هر چند که ممکن است بر نطفه هم صادق باشد و مراد از "قوت" بعد از ضعف رسیدن طفل به سن بلوغ است و مراد از ضعف بعد از قوت دوران پیری است.(طباطبایی، ج ۱۶ ص ۳۲۳)پس باید فرصت جوانی را دریافت واز استعداد های دوره جوانی برای پیشرفت همه جانبه استفاده کرد.

۴ - مسئول بودن انسان در قبال فرصت

انسان از آن جهت که موجود مختار است، از امکاناتی که در اختیارش قرارداده شده است باید پاسخگو باشد چه آن که وجود هر نعمت در آدمی از قبیل(عقل و اختیار و …)انسان را در قبال نعمت‌هایی که در اختیار گرفته مسئول می‌کند.

بر همین اساس  خداوند در قرآن می‌فرماید :  لتسئلن یومئذ عن النعیم. (تکاثر،۸) هرآیینه امروز از نعمت هایی که در اختیارشان قرار داده شد پرسیده می‌شوند. و در آیه دیگری می فرماید: و قفوهم إنهم مسئولون. (صافات،۲۴) و آن ها را نگه دارید بدرستی که اینها در قبال اعمالشان مسئول هستند.

دو ویژگی بارز دوران جوانی و نوجوانی

یکم: دوران نشاط و سر زندگی  دوم: برخورداری از قدرت  وتوان بالا

دوران طفولیت به دلیل شکوفا نشدن جسم و فعالیت های ذهنی و دوران پیری به دلیل نقص و کاستی در خلقت که طبیعت ساختار وجودی انسان   آن را اقتضا   دارد از نشاط و توان بالا بی بهره می باشد.)مصباح یزدی،ره توشه، ج ۱ و ۲ص۲۵)

خداوند متعال در مورد ضعف آدمی در دوران پیری از زبان زکریا نقل کرده است:  قال رب انی و هن العظم منی و اشتعل الراس شیبا.(مریم،۴) حضرت زکریا گفت: پروردگارا از فرط پیری استخوان هایم سست گردید و موی سرم سفید شد.

همچنین خداوند متعال به کاسته شدن توان آدمی به سبب طولانی شدن عمر تصریح نموده و فرمود : و من نعمرننکسه فی الخلق.(یس،۶۸)هرکس را طول عمر  دهیم ، در آفرینش واژگونه اش می کنیم ، آیا اندیشه نمی کنند. ((ننکسه)) از ماده (تنکیس) به معنای واژگونه ساختن است که به گونه ای که سر به جای پا و پا به جای سر قرار می گیرد و در اینجا کنایه از بازگشت کامل انسان به حالت طفولیت است.(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،ج ۱۸ص۴۳۶)

بهترین فرصت برای بهره گیری از عمر

بهترین فرصت برای کار کردن، دانش اندوختن، و طی مسیر تکامل و...دوران جوانی است. چرا که اولا: بر همگان به تجربه ثابت شده است که میزان یادگیری دوره جوانی با دوره پیری تفاوت دارد . قدرت یادگیری در جوانی بیشتر از دوران پیری می باشد کما اینکه در دوره طفولیت اسباب یادگیری کامل نیست . ثانیا : ماندگاری مطالب در حافظه در دوره جوانی با مراقبت بیشتر از دوره پیری است.

پیامبر اسلام فرمود : هرکه در جوانی دانش آموزد علم او همچون نقشی است که بر سنگ حک می شود و هر که در بزرگسالی بیاموزد ، کارش همچون نوشتن بر روی آب است.(محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه،  ص ۲۸۸)

الگوهای استفاده از فرصت

دو نمونه از رفتارهای الگوهای استفاده از فرصت را ذکر می کنیم.

یک: در شرح حال مرحوم صاحب جواهر (آیت الله العظمی محمد حسن نجفی) می‌نویسند: یکی از پسران بسیار شایسته ایشان به نام " حمید" در زمان حیات او از دنیا رفت، با توجه به اینکه شیخ علاقه‌مند به او بود و در تأمین معاش و سازمان دادن زندگی، نیاز بسیاری به او داشت، نزد جنازه او آمد، پس از تلاوت چند آیه از قرآن، تا جنازه آماده دفن گردد، همان جا بقچه خود را گشود و قلم وکاغذ در آورد و کار نگارش کتاب جواهرالکلام را ادامه داد. او این گونه برای وقت خود ارزش قائل و از آن بهره می‌گرفت تا این که چنان کتاب گران سنگ در عرصه فقه و فقاهت را تقدیم کرد.(محمدی اشتهاردی،۱۱۱و۱۱۲)

دو: فیلسوف بزرگ ملاهادی سبزواری از فلاسفه و حکمای بزرگ قرن ۱۳ هجری قمری و از افتخارات ایران و اسلام است. او در دوران جوانی که در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل  اشتغال داشت، به آن  اندازه به وقت اهمیت می داد که نامه هایی که از وطنش می رسید باز نمی‌کرد و نمی‌خواند تا مبادا خبر ناگواری در آن باشد و موجب حواس پرتی او گردد و در نتیجه به تحصیلش صدمه برسد. در پایان تحصیل هنگامی که می خواست به وطن بازگردد، نامه‌ها را می گشود و می‌خواند. در یکی از آن نامه ها خبر فوت یکی از آشنایان نزدیکش ذکر شده بود. علامه سبزواری گفت: « خدا را شکر که در وقت رسیدن نامه، از این خبر ناگوار با خبر نشدم که باعث آسیب به تحصیلم می‌شد.»(همان ، ص ۱۱۲)

انتهای پیام/

برچسب‌ها