نقش زنان در جنگ یک پرونده قطور از حماسه و غرور است، پرونده‌ای که کمتر آن را گشوده و خوانده‌ایم. درباره تنوع و چگونگی حضور زنان ما در جنگ و نحوه پشتیبانی آن‌ها از رزمندگان دفاع‌مقدس می‌توان صدها کتاب نوشت.

به نقش زنان در پیشبرد انقلاب کمتر پرداخته‌ایم

 قدس آنلاین: نقش زنان در جنگ یک پرونده قطور از حماسه و غرور است، پرونده‌ای که کمتر آن را گشوده و خوانده‌ایم. درباره تنوع و چگونگی حضور زنان ما در جنگ و نحوه پشتیبانی آن‌ها از رزمندگان دفاع‌مقدس می‌توان صدها کتاب نوشت. در کمال شگفتی و خوشحالی یکی از آن هزاران کتاب به تازگی توسط انتشارات «راه یار»، به نام «نان سال‌های جنگ» منتشر شده است.  این کتاب مروری است بر نقش زنان روستای صدخرو سبزوار در پشتیبانی از جنگ.

به همین بهانه با نویسنده این کتاب، محمود شم‌آبادی، درباره کتاب «نان سال‌های جنگ» و نقش زنان در پشتیبانی جنگ گفت‌وگو کرده‌ایم که می‌خوانید.

* آیا در آثار ادبی کشورهای دیگر هم به بررسی نقش زنان در جنگ، با این کیفیت، پرداخته شده است؟

** در داخل کشور خودمان که به روایت‌های زنانه از جنگ یا به پشتیبانی زنان از جنگ کمتر پرداخته شده است.

اما یکی، دو کتاب خارجی یادم است که یکی از آن‌ها کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» نام دارد. یک کتاب هم آقای سعید زاهدی دارند که نقش زنان را از صدراسلام تا زمان جنگ خودمان بررسی کرده بودند. مثلاً اشاره می‌کنند که در جنگ‌های صدراسلام برخی از خانم‌ها نقش امدادگر را داشتند و برخی هم در پشتیبانی جنگ فعال بوده‌اند، تا می‌رسیدند به زمان خودمان در انقلاب و جنگ. البته این کتاب حجم زیادی هم ندارد، اما به موضوع توجه کرده است.

* البته منظورم صرف نقش زنان در جنگ نبود، چون به هر حال جنگ همه را به نوعی درگیر خودش می‌کند. منظورم کنشی از نوع زنان روستای صدخرو است.

** من ندیده‌ام. شاید به خاطر این است که نگاه ما به جنگ با نگاهی که دنیا دارد، فرق می‌کند. مثلاً ما کشورهای دیگری هم داریم که کاملاً درگیر جنگ شدند، ولی روایت آن‌ها از حضور زنان در جنگ، بیشتر آوارگی زنان است. در آن روایت زنان گوشه رینگ و در حال مشت خوردن هستند، اما در کشور ما نگاه به جنگ کاملاً جهادی و الهی است. یعنی ما دنبال مرز گشایی نبودیم و هدفمان صرفاً دفاع از آب و خاک بود. برای همین است که زنان روستاها مثل روستای صدخرو، با جان و دل پای کار آمدند، چون زنان ما هم همان نگاه امام(ره) را داشتند.

زنان ما نگاه فیزیکی به جنگ نداشتند، بلکه یک نگاه متافیزیکی به جنگ داشتند. برای همین است که جنگ در روستای صدخرو و روستاهای دیگر تمام زندگی‌شان شده بود. روایت‌هایی که از خانم‌های این روستا و دیگر زنان فعال آن زمان می‌خوانیم و می‌شنویم، هیچ وقت حالت ضجه زدن یا در حاشیه بودن، ندارد. زن‌ها با یک شوق و ذوقی فعالیت‌هایشان را تعریف می‌کنند که بله، تنورهای ما هشت سال برای رزمنده‌ها روشن بود و با عشق برای آن‌ها نان و مربا و ... درست می‌کردیم. یعنی این طور نبوده است که با یک عملیات شروع و تمام کنند، بلکه در چهار فصل سال به نوعی مشغول خدمت به جبهه‌ها بودند و این تلاش هیچ وقت قطع نمی‌شد.

* دنیا با چهره اصلی مردم و جنگ ما آشنا نیست. چرا برای دست یافتن به این مهم، به این آثار توجه نمی‌شود و برای مردم دنیا با زبان هنر و سینما بازروایت نمی‌شود؟

** بله، همین‌طور است. روایت‌هایی که از جنگ داریم بیشتر روایت خشونت است. در صورتی که روایت ما از حضور زنان در جنگ اصلاً این گونه نیست. زیست زنان انقلابی که سعی کردیم در این کتاب کمی به آن بپردازیم، یکی از شگفتی‌های این کتاب است. از این جهت زیست زنان انقلابی در دهه ۶۰ برای ما مهم است که بدانیم زنان ما چه کار می‌کردند و چگونه مسئولیت‌های شخصی و فردی‌شان را در کنار مسئولیت‌های اجتماعی انجام می‌دادند. زنانی که کاملاً در اجتماع بودند و در مسائل اصلی اجتماع مشارکت فعال داشتند و این مشارکت اصلاً از نوع خشونت‌آمیز، دلهره‌آور و خشنش نبود. این یک نکته خیلی مهم است. زنان ما در این فعالیت‌ها رشد و پرورش پیدا می‌کردند، چون در بطن جامعه حضور داشتند و جدا از پشتیبانی از جنگ، در تمام تشییع جنازه‌های شهدا و مراسم دلداری به خانواده شهدا حضور پیدا می‌کردند. باید این زنان را روایت کنیم تا دنیا با زیست زنان انقلابی ما آشنا شود.

* چه‌طور روستای «صدخرو» مورد توجه شما قرار گرفت؟

** مصاحبه این کار با دوستمان آقای اصغرزاده و اسماعیل هاشم‌آبادی بود. یکی از پروژه‌هایی که در دفتر تعریف شده بود، بحث پشتیبانی زنان در جنگ بود. در خلال تحقیقات برای انجام همین پروژه، یعنی بررسی نقش زنان در پشتیبانی از جنگ، به اسم خانم خیرالنساء صدخروی رسیدند که آشنایی با ایشان فتح بابی شد و دوستان را به جمعی از زنان فعال این روستا در دهه 60 رساند. یک نقطه قوت ایشان این بود که حافظه خیلی قوی داشتند و البته خودشان هم رهبر و فرمانده پایگاه پشتیبانی جنگ بودند. یعنی کارها روی دوش ایشان بوده است. این شد که با واسطه ایشان با خانم‌های دیگر آشنا شدیم و توانستیم این کتاب را تکمیل کنیم. ما با تقریباً 25 نفر از زنان روستا صحبت کردیم، اما خودمان هم می‌دانیم که تعداد بیشتری از این روستا درگیر چنین فعالیت‌هایی بودند، اما از آن تعداد یا عده‌ای فوت کرده بودند و یا دیگر حافظه خوبی نداشتند، بنابراین کسی که ما را به زنان فعال این روستا رساند خود خانم خیرالنساء بود. البته سال ۹۶ مستندی هم درباره فعالیت‌های ایشان ساخته شده است و به زودی کتاب مختص به خود ایشان هم توسط انتشارات منتشر خواهد شد.

* در مراحل تدوین و نوشتن چه نکاتی را مدنظر داشتید؟

** ما فکر کردیم که بهتر است یک نفر را در این کار محور قرار بدهیم. مثلاً یک نفر نخ تسبیح یک این ماجرا باشد، اما در این صورت نقش بقیه خانم‌ها کمرنگ می‌شد. کار دیگری هم که می‌توانستیم انجام بدهیم این بود که تنها یک خانم ماجرای روستا را روایت کند، ولی اینجا باز مسئله از دست رفتن زمان و فوت کردن دیگر خانم‌ها را داشتیم. با این ملاحظات تصمیم گرفتیم از همه خانم‌ها، با یک سیر منطقی و تاریخی، خاطره بیاوریم.

 البته متأسفانه بعضی از خانم‌ها کهولت سن داشتند و چون زمان خیلی زیادی از آن سال‌ها گذشته بود، خاطره زیادی نداشتند و این یکی از مشکلات اصلی کار ما بود. عدم‌روایت و نپرداختن به این موضوعات مهم موجب می‌شود این فعالیت‌ها و این زنان به محاق بروند. مثلاً در این روستا چند تا از خانم‌های شاخص و قوی بودند که فوت کردند و خودشان و خاطراتشان رفتند. خوشبختانه توانستیم با این کتاب راوی تعدادی از زنان فعال انقلاب در این روستا باشیم.

* من هنوز متعجب هستم که چرا مثلاً کارگردانان ما این زنان و این سبک زندگی و آن برهه تاریخی را نادیده می‌گیرند. شما دلیلی برای این نوع رفتار دارید؟

** بدون تعارف، چون این مسائل برای انقلابی‌ها و روشنفکران دغدغه نیست. یک مشکل ما این است که ما مردم را نمی‌شناسیم و نمی‌خواهیم بشناسیم. کافی است به کارهایی که در صدا و سیما و سینما انجام می‌شود نگاهی بیندازیم. مردم چقدر در این کارها نقش دارند؟ چرا پس از ۵۰ سال از فوت جلال آل‌احمد، او هنوز برای ما یگانه است؟ به خاطر اینکه جلال مردم را به خوبی می‌شناخت. اکثر هنرمندان ما خودشان را در یک نوع نگاه و سبک زندگی محصور کرده‌اند. دلیل ارتباط نگرفتن مردم با سینما هم همین است که هنرمند ما مردم را نمی‌شناسد و با او ارتباط نگرفته و دغدغه‌های او را نشناخته است، وگرنه ما کمبود سوژه نداریم. روستای صدخرو یکی از ده‌ها و صدها و حتی هزاران روستایی است که می‌توانیم به آن‌ها رجوع کنیم. ما همین مشکل را در کتاب‌خوانی هم داریم. هیچ وقت به نقش زنان در پیشبرد انقلاب نپرداخته‌ایم، در حالی که امام(ره) با آن عظمتشان از نقش و جایگاه زنان صحبت کرده‌اند. اما ما بی‌توجه هستیم، چون ما مردم را محصور در شهرهای بزرگ می‌بینیم. ما چه زمانی سریالی ساخته‌ایم که درباره ۲۰ میلیون مردم روستانشین باشد؟

* کتاب‌های دیگری با موضوع و دغدغه همین کتاب در دست دارید؟

** یکی از پروژه‌های بزرگی که دوستان مشغول کار هستند، همین نقش زنان در پشتیبانی از جنگ است. یکی از آن سوژه‌های مهم، خانم صدخروی است. خودم هم  در حال حاضر  در مورد یکی از کارگردانان تئاتر در ابتدای انقلاب مشغول پژوهش و کار هستم که به نظرم کتاب خوب و مهمی باشد.

* یکی از ویژگی‌های مثبت این کتاب بازروایی سبک زندگی زن ایرانی و انقلابی است. چقدر به این مهم توجه داشتید؟

** هدف ما این بود که قشر زنان انقلابی دهه ۶۰ را روایت کنیم. اینکه چطور یک زن روستایی کاملاً فردگرایی‌اش را کنار می‌گذارد و به صورت فعال در جامعه نقش‌آفرینی می‌کند. مثل زنان همین روستا که مشغول نان پختن، غذا پختن، لباس دوختن و شرکت در راهپیمایی‌ها و مراسم تشییع بودند. کل زندگی زنان روستای «صدخرو» در هشت سال دفاع مقدس به همین شکل بوده است. در واقع زندگی آنان یک جور حماسه است. البته شاید من نتوانسته باشم به خوبی حماسه‌سرایی کنم، اما زندگی آن‌ها یک جور حماسه است که باید آن را ببینیم و الگوی آن را تکثیر کنیم. به قول نادر ابراهیمی، اگر من هنرمند از جنگ نگویم، دیگر هنرمندی مردمی نیستم. خیلی از هنرمندان ما دم از مردم می‌زنند، اما مردم را روایت نمی‌کنند. منظور آن‌ها از مردم یک دسته کوچکی از مردم است. آن‌ها چشمشان را روی این حماسه‌ها می‌بندند و این وظیفه ماست که چشم جامعه را به سمت این مردم باز کنیم.

* یکی از مسائلی که این سال‌ها به آن توجه نشده همین زیست انقلابی زنان است که در این کتاب به خوبی روایت شده است.

** در دیده نشدن این گروه، چه کسانی مقصر هستند؟ یکی شبه‌روشنفکران و یکی هم ما انقلابی‌ها. البته روشنفکران به خاطر تجاهلشان مردم را نمی‌بینند و ما از روی تغافلمان. وقتی این الگوهای مردمی را ارائه نمی‌دهیم، دشمن یکسری الگوهای جایگزین به ما معرفی می‌کند که در این سال‌ها هم زیاد شده است. به راحتی یک زن از خودبیگانه ایرانی را برای زن جامعه ما تبلیغ می‌کنند. زنی که از خودش راضی نیست و بدون ریشه است. در این کتاب ما رویکرد جامعه‌محور داریم. این کتاب به ما می‌گوید فردگرایی نداریم. در این کتاب «من» وجود ندارد. همه تبدیل به ما شده‌اند که این هم تأثیرامام(ره) و انقلاب روی این زنان است که آن‌ها را به یک عنصر فعال در جامعه تبدیل کرده است. در دوران پهلوی به‌خصوص رضاخان، چیزی که از زن می‌خواستند، یعنی کشف حجاب موجب شده بود زنان ما از جامعه دور شوند و خودشان را پنهان کنند. اما در دوران انقلاب‌اسلامی زنان خودشان را در بطن جامعه می‌دیدند. زنان ما دیدند پس از انقلاب شخصیت آن‌ها تکریم شده است. چنین زنی دیگر در برابر اتفاقات پیرامون خودش نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد. کتاب «نان سال‌های جنگ» روایت این زنان انقلابی در بطن جامعه است.

انتهای پیام/

برچسب‌ها