۱۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۳
کد خبر: 706516

یادداشت

رومینا؛ حباب آبرویی که ترکید

اکرم شاهد/ کارشناس ارشد مشاوره خانواده

قتل فجیع یک دختر بچه ۱۳ یا ۱۴ ساله این روزها در صدر اخبار و گفت‌وگوهای دورهمی خانوادگی است. عده‌ای با همان غیرت و خروش غیرعقلی پدر، کار قاتل را تأیید و حتی بر آن صحه می‌گذارند و با دست و سوت (حتی داس) از شرف و ناموسی دفاع می‌کنند که برای حفظ آن باید او را کشت.

قدس آنلاین: قتل فجیع یک دختر بچه ۱۳ یا ۱۴ ساله این روزها در صدر اخبار و گفت‌وگوهای دورهمی خانوادگی است. عده‌ای با همان غیرت و خروش غیرعقلی پدر، کار قاتل را تأیید و حتی بر آن صحه می‌گذارند و با دست و سوت (حتی داس) از شرف و ناموسی دفاع می‌کنند که برای حفظ آن باید او را کشت. عده‌ای از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند و دنبال تأیید و رد بحث ازدواج نوجوان هستند، عده‌ای دیگر که نوجوانان این دهه را تشکیل می‌دهند با هشتگ‌های مطالبه‌گرانه و نقد و انزجار از قاتل، دنبال قصاص و رسیدگی جدی به پرونده‌اند.

اما عده دیگری که موضوع نوشته حاضر هستند در این فکرند که اگر فرزند خودشان دچار موقعیت مشابهی شد، رفتار صحیح چیست و یا اینکه رابطه والد - فرزندی خود را چگونه تعریف کنند تا در چنین شرایطی بیشترین کمک را به فرزندشان نمایند؟

تصور کنید شما به عنوان یک والد، فرزند نوجوانتان درگیر یک رابطه نادرست یا دوستانی نامناسب و یا مصرف مواد و... شده باشد. عملکرد و شیوه برخورد و میزان تأثیرگذاری‌تان ارتباط مستقیمی با سبک فرزندپروری و سیر رشد و تربیت فرزند شما و مدل مدیریت بحرانتان تا سن حاضر او دارد. یعنی اینکه چه مقدار صمیمیت در فضای رابطه والد - فرزندی وجود دارد و فرزندان تا چه اندازه می‌توانند روی کمک والدین و حمایت و همراهی آن‌ها حساب کنند و ترسی از بیان نظرات خود هرچند مخالف نظر والدینشان باشد نداشته باشند و بستر گفت‌وگو تا چه اندازه مهیاست.

وقتی فرزندان، خانه را محیطی امن برای گفتن از ناامنی‌های بیرون نمی‌بینند و یا روابط شان آن‌قدر تاریک و سرد است که حتی مراودات ساده آن‌ها با تعارف و بدون حمایت و صرفاً رفع تکلیفی انجام می‌شود و گفت‌وگوهای خانوادگی تنها به بحث مسائل مالی و درس خواندن و حتی خوراک و پوشاک بچه‌ها ختم می‌شود؛ آن وقت است که رومیناها در همین بسترها رشد می‌کنند و همه جا برایشان بهتر از خانه و به همه کس نزدیک‌تر از والدین خود می‌شوند.

با گفتن اینکه رومینا عاشق بود، نگوییم کودک همسری چاره درد است. بحث بر سر سن ازدواج نوجوان در ایران مخالفان و موافقان جدی خود را دارد؛ عده‌ای آن را کودک همسری می‌دانند و عده‌ای دیگر آن را موضوعی طبیعی. اما فرمول مناسب برای ازدواج، کسب نمره قبولی در بلوغ جسمی و فکری که است که نتیجه جمع فاکتورهای اقلیم جغرافیایی، فرهنگ بومی، تغذیه، تربیت خانوادگی، وراثت، حمایت و کفایت است و ربطی به صرفاً سن تقویمی فرد ندارد.

در واقع باید گفت رومینا و رومیناها نه عاشقند و نه مشکل ناموسی دارند و نه حتی آماده و دنبال ازدواج! آن‌ها فقط از یک مکانیسم روانی به اسم فرار استفاده می‌کنند. این دخترها به توجه، احترام، لمس و نوازش نیاز دارند که به اندازه کافی از والدین خود دریافت نمی‌کنند و برای رفع و ارضای یک نیاز بدیهی خود به دیگران مایل شده و حتی به خاطرش فرار می‌کنند. میل به دوست داشتن و دوست داشته شدن از نیازهای روانی هر انسانی است و وقتی بستر مناسبی برای دریافت این نیاز نباشد یا والدین به آن نپردازند افراد عطش خود را به روابط دیگر فرافکنی می‌کنند.

این بچه‌ها جرمشان نداشتن یک خانواده سالم است، نداشتن یک محیط گرم و شاد خانوادگی است تا بتوانند نوجوانی با نشاط خود را تجربه کنند، نداشتن والدینی با فکر و مسئولیت‌پذیر است که دغدغه روان و مسائل نوجوان خود را داشته باشند و برای او وقت بگذارند، نداشتن گوشی برای شنیدن و درد دل کردن و راهنمایی‌های دلسوزانه والدینی است.

در مصاحبه‌های منتشر شده از این واقعه ابراز شده پدر رابطه خوبی با دختر نداشته، دختر بارها توسط پدر تهدید شده، نزدیکان پدر هم او را به کشتن دختر تشویق می‌کردند، پدر از ابتدا به داشتن فرزند دختر مایل نبوده، فضای ارتباطی اعضای خانواده با هم خوب نبوده و گفته‌های دیگر اینچنین که حکایت از زندگی پر از تنش و نبود رابطه سالم بین والدین و فرزندان دارد؛ تا آنجا که پدر به دلیل فشارهای اجتماعی و حتی تشویق‌های اطرافیان نزدیکش و ترس از آبرو، قتل دختر خود را به گزینه‌های دیگر ترجیح می‌دهد.

آن کودک به ناحق کشته شد و رفت، ولی آیا نباید بپرسیم:

آیا پدر رومینا برای اعمال آنچه خیر فرزندش می‌دانسته – ممانعت از ازدواج با فرد نامناسب – با فرزند خود گفت‌وگو صحیحی داشته و اصلاً رابطه آن‌ها به‌گونه‌ای بوده که با هم دوستانه حرف بزنند و به خواسته هر چند نامناسب دخترشان گوش کنند و یا از مراکز مشاوره یا هر مرجع کمک‌کننده دیگری کمک بگیرند؟

آیا رومینا در زمانه‌ای که سن و سال نخستین ارتباط‌های عاشقانه و جنسی به همین حدود ۱۴-۱۳ سال کاهش یافته، برای مدیریت عواطف و احساسات خود آموزشی دریافت کرده بود؟

آیا پلیس به ابزارهای قانونی لازم برای بررسی شرایط روحی و روانی اعضای خانواده و ممانعت از بروز خشونت احتمالی مجهز است؟

اگر شما در موقعیت مشابه بودید چه می‌کردید؟

انتهای پیام/

برچسب‌ها