برای من که از ترس کرونا تا می‌توانم خودم را از ازدحام جمعیت دور نگه می‌دارم، عجیب است که این روزها چه چیزی مردم آمریکا را که کشورشان رکورددار بیشترین تعداد بیمار کرونایی است به خیابان‌ها کشانده؟

آمریکا به روایت آمریکا

قدس آنلاین: برای من که از ترس کرونا تا می‌توانم خودم را از ازدحام جمعیت دور نگه می‌دارم، عجیب است که این روزها چه چیزی مردم آمریکا را که کشورشان رکورددار بیشترین تعداد بیمار کرونایی است به خیابان‌ها کشانده؟ البته که بی‌عدالتی و تبعیض نژادی در آمریکا چیزی نیست که کسی منکرش باشد، اما اینکه چرا حالا و در اوج دوران کرونا، کاسه صبر آمریکایی‌ها لبریز شده، سؤالی است که برای پیدا کردن جوابش جایی بهتر از اینستاگرام پیدا نکردم.

من، پیاز داغ و معترضان

اینستاگرام کمک می‌کند که وسط کارهای روزمره، بین پیاز تفت دادن و لالایی خواندن برای بچه، با معترضان آمریکایی ارتباط بگیرم و جوری گپ بزنیم که انگار نه انگار هر کداممان یک سر دنیاییم.

نکته جالب این است که اگر کسی نداند این‌ها صحبت‌های معترضانی است که در ناف آمریکا به دنیا امده و همان‌جا بزرگ شده‌اند، فکر می‌کند من با یک عده ایرانی صحبت کرده‌ام. نه به خاطر معجزه عصر ارتباطات و راحتی مکالمه با آن‌ها، بلکه به خاطر نزدیکی عقاید و نوع نگاهمان به هم!

جوری که گاهی فکر می‌کنم طرف مقابلم، یکی بچه حزب‌اللهی دوآتشه است که دارد از بی‌عدالتی در آمریکا حرف می‌زند! یا از استثمار ملت‌ها توسط دولتمردان آمریکایی تا تهاجم فرهنگی و شست‌وشوی مغزی ملت‌ها برای چپاول بیشتر می‌گوید. خلاصه اینکه خیلی وقت‌ها هم حرف‌هایشان شبیه اخبار صدا و سیمای خودمان است!

خشت اول چون نهد «کابوی» کج...

اینکه آمریکا همیشه آمریکا بوده، با همان میزان از تبعیض و بی‌عدالتی، قبول... اما حالا وسط بحران کرونا و گندزدن‌های پی در پی ترامپ که اسطوره نژادپرستی و نماد سفیدپوستان افراطی است و البته در آستانه انتخاباتی که دموکرات‌ها از خدا خواسته مدام توی آتش نارضایتی‌ها از رئیس جمهورِ جهموری‌خواهِ جمهورِ مردم می‌دمند، طبیعی است که آتش اعتراض‌ها بیشتر گُر بگیرد.

به قول یکی از معترضان، کشوری که تأسیسش از همان خشت اول مشکل داشته و شروع به کارش از «ب» بسم‌الله با کشتن بومیان همراه بوده و ادامه حیاتش با بردگی سیاه‌پوستان و بعد هم چپاول ملت‌ها، سرنوشتش از این بهتر هم نمی‌شود.

تقسیم عادلانه به سبک دامن پفی‌ها

وقتی صحبت از ظلم به سیاه‌پوستان می‌شود ما ایرانی‌ها با روحیه لطیفمان فقط دو جور می‌توانیم قضیه را تصور کنیم: اول به یاد تصویر زمان‌های قدیم آمریکا و فیلم‌هایی که از آن دوران دیده‌ایم می‌افتیم؛ همان‌هایی که ارباب‌های سفیدپوست پولدار که خان‌مهایشان لباس چین‌چین بلند دارند، سیاهان را به بردگی می‌گرفتند و با شلاق می‌زدند که خب فکر می‌کنیم حکایتش مربوط به گذشته است و گذشته‌ها هم که گذشته!

گاهی هم یک دسته نژادپرست‌های عجیب و غریب وحشی را تصور می‌کنیم که بی‌خود و بی‌جهت وقتی مست می‌کنند یا نمی‌کنند، می‌افتند توی خیابان و سیاه‌پوستان را به رگبار می‌بندند.

اما ماجرای تبعیض نژادی فراتر از این حرف‌هاست و با تمام شئون اداره آمریکا گره خورده است. یکی از معترضان می‌گوید: «اواخر دهه ۳۰ در محله‌ها و مناطق مختلف سراسر آمریکا نوعی تقسیم‌بندی صورت گرفت. چیزی شبیه نقشه پراکندگی بیماران کرونایی که این روزها با آن مواجهیم. همان که مناطق مختلف را بر اساس تعداد بیماران با رنگ‌های قرمز، زرد و... مشخص می‌کند؛ با این تفاوت که این تقسیم‌بندی بر اساس تعداد رنگین‌پوستان زرد، سیاه و سرخ هر منطقه بوده است. هرچه تعداد آن‌ها بالاتر بود، امکانات کمتری به آن منطقه اختصاص داده می‌شد. حتی حالا هم تأثیر این خط بندی‌ها را می‌شود در شهرها دید و برای مثال بسیاری از مناطق قرمز آن روزها در لس‌آنجلس، شیکاگو، سیاتل، نیویورک، بوستون و... هنوز هم فقیر و کم‌برخوردار هستند».

این را در صدا و سیما نشنیده‌اید

پای ثابت اعتراض‌های آمریکایی‌ها نوع رفتار پلیس با سیاه‌پوستان است. یکی از آخرین و معروف‌ترین موارد رفتار وحشیانه پلیس، قتل همان مرد جوانی است که در لحظات آخر زندگی‌اش خطاب به افسر پلیسی که روی گردن او نشسته بود، گفت: «نمی‌توانم نفس بکشم». تا اینجایش را زیاد شنیده‌ایم اما عجیب اینکه رخدادی دقیقاً مثل این ماجرا، چند سال پیش هم اتفاق می‌افتد و من و شما زیاد درباره‌اش نشنیده‌ایم. «سی ان ان» می‌گوید در سال ۲۰۱۷، پلیس آمریکا مردی به نام «محمد مهیمن» را به همین سبک می‌کشد. در این ماجرا هم «محمد» می‌گوید نمی‌تواند نفس بکشد و پلیس اهمیتی نمی‌دهد... بعد او این طور از خدا کمک می‌خواهد: «الله... خواهش می‌کنم!» و یکی از پلیس‌ها که می‌گوید: «الله؟ اون فعلاً قرار نیست کمکت کنه!»

در حقیقت اوضاع طوری که پلیس آمریکایی گفته بود پیش نرفت. انگار خدا به محمد و نمونه‌های مشابهش کمک کرد و حالا مردم آمریکا با نام «جورج فلوید» و همچنین به نام و یاد مسلمانی به نام «محمد مهیمن» جلودار مبارزه با بی‌عدالتی شده‌اند؛ آن هم در کشوری که هرچه در توان داشته، انجام داده تا به مردمش اسلام‌هراسی را القا کند.

مالیات بر رأی

یکی از معترضان مطلب جالبی را تعریف می‌کرد که به گفته او هرچند در کتب تاریخی وجود دارد اما در کتاب‌های درسی آمریکا سانسور شده است. او می‌گفت: تازه پس از لغو قانون برده‌داری بود که در بسیاری از مناطق جنوب، برده‌داران متوجه شدند با در نظر گرفتن سیاهان به عنوان شهروند و نه برده، بیشتر جمعیت شهرشان، سیاه‌پوست هستند. این چیزی نبود که به مذاق جنوبی‌های شلاق به دست خوش بیاید. آن‌ها که همیشه سیاهان را جزو مایملک خود می‌دانستند حالا نمی‌توانستند دست روی دست بگذارند و ببینند سیاهان هم حق رأی پیدا می‌کنند و فردا با رأیشان، یک «کاکا سیاه» را به ریاست جمهوری سفیدپوستان انتخاب می‌کنند!

به همین دلیل از هر ترفندی استفاده می‌کردند تا سیاهان نتوانند رای بدهند. مثلاً مالیات بر رأی وضع کرده بودند! یعنی هر کس برای رأی دادن باید مقداری پول پرداخت می‌کرد اما از آنجا که سیاه‌پوستان وضع مالی خوبی نداشتند، کمتر می‌توانستند این مبلغ را بپردازند و کمتر هم رأی می‌دادند تا اینکه در سال ۱۹۶۲ اخذ مالیات بابت رأی دادن غیر قانونی اعلام شد. نژادپرستان جنوب اما به ایده بهتری رسیدند که تا سال‌ها بعد کسی نتوانست ایرادی به آن بگیرد. یعنی به بهانه تأیید صلاحیت افرادی که می‌خواستند رأی بدهند، از آن‌ها یک امتحان کتبی می‌گرفتند! از آنجا که سیاه‌پوستان آن زمان از آموزش‌های سطحی‌تری برخوردار بودند افراد کمتری از میان آن‌ها شانس قبولی در آزمون شرکت در انتخابات را پیدا می‌کرد! چند نمونه سؤال این آزمون را ببینید:

«احصائیه فدرال جمعیت هر چند سال یک‌بار صورت می‌گیرد؟... دو نمونه از حقوق مجرمی که دستگیر شده را نام ببرید... رئیس جمهور و سناتوری که در ماه نوامبر پیروز انتخابات شده باشند در چه تاریخی فعالیت رسمی خود را شروع می‌کنند».

کوکلس‌کلان‌ها

تا اینجا فقط صحبت از روش‌های نامحسوس منع کردن سیاه‌پوستان از رأی دادن بود. اما از این‌ها که بگذریم به روش‌های بی‌رودربایستی‌تری مثل «کوکلس کلانز» می‌رسیم که داستان آن را هم یکی از معترضان بیان می‌کند. این نخستین گروه تروریستی رسمی در سراسر دنیا بود. حتماً در سریال‌ها و فیلم‌های تاریخی آمریکایی دیده‌اید که بعضی سفیدپوستان «بر و بچ» را جمع می‌کرده‌اند و شب‌ها لباس‌های تماماً سفید می‌پوشیدند. حتی صورت‌های خودشان را هم با پارچه سفید می‌پوشاندند تا شناخته نشوند و فقط جای چشم‌ها سوراخ داشت. آن وقت دسته جمعی به خانه سیاهان شبیخون می‌زدند و آن‌ها را بدجوری شکنجه می‌کردند و به قتل می‌رساندند. همین تروریست‌ها عملاً اجازه رأی دادن به سیاه‌پوستان را نمی‌دادند و کسی هم جلودارشان نبود.

در همین سال‌های اخیر هم رسوایی‌هایی در مورد منع نامحسوس سیاه‌پوستان از رأی دادن به بار آمده که یک معترض، نمونه‌ای از آن را این طور توضیح می‌دهد: «جمهوری‌خواهان در ایالت کارولینای شمالی به طور مخفیانه روی الگوهای رفتاری مشترک سیاه‌پوستان در هنگام شرکت در انتخابات مطالعه می‌کردند و مثلاً در سال ۲۰۱۸ طوری مناطق رأی‌گیری را نامتوازن تقسیم‌بندی کردند که بیشتر طرفداران دموکرات‌ها در سه ناحیه متمرکز باشند و به این ترتیب گرچه در کارولینای شمالی تعداد آرای دموکرات‌ها بیشتر بود اما کرسی‌ها از آن جمهوری‌خواهان شد!»

ناگفته نماند که این‌گونه دعواهای سیاسی حالا و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بیشتر قوت گرفته و دموکرات‌ها سعی دارند اعتراض‌های مردم آمریکا علیه بی‌عدالتی را به نفع خودشان مصادره کنند. آن‌ها مردم را از ترامپی که همه‌جوره سمبل نژادپرستان جنوب است می‌ترسانند و می‌گویند اگر می‌خواهید او رأی نیاورد باید به «بایدن» رأی بدهید.

عدالت‌جویی و آرمان‌خواهی

دُز عدالت‌خواهی برخی معترضان آمریکایی به محدوده جغرافیایی کشور خودشان محدود نمی‌شود. مثلاً خیلی از آن‌ها از مردم فلسطین حمایت می‌کنند و برای کمک به بحران یمن هم آستین بالا زده‌اند.

آن هم وقتی در اوایل اعتراض‌ها، ترامپ ته تهش از این حرص می‌خورد که چرا معترضان می‌گویند دولتمان نباید فرزندان مهاجران را لب مرز از آن‌ها بگیرد و توی قفس‌های مخصوصی بیندازد.

در حقیقت بر خلاف اعتراض‌های مردم فرانسه که سال گذشته رقم خورد و در جریان آن، دغدغه مردم، زیاد بودن مالیات و فشارهای اقتصادی بود، آمریکایی‌ها امسال را با اعتراض‌های عدالت‌خواهانه‌ای شروع کرده‌اند که به طرز شگفت‌آوری آرمان‌گرایانه هم هست.

انتهای پیام/

برچسب‌ها