۱۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۲:۴۱
کد خبر: 722400

۱۰۳ سال پیش، مثل امروز، وزیر مختار آمریکا در ایران یعنی «جان لارنس کالدول» در گزارشی با عنوان «فقر و رنج در ایران» نوشت: «کمبود مواد غذایی، به‌ویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران به‌ویژه مناطق شمالی و حاشیه‌ای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش‌ از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است.

قحطی بزرگ

قدس آنلاین: ۱۰۳ سال پیش، مثل امروز، وزیر مختار آمریکا در ایران یعنی «جان لارنس کالدول» در گزارشی با عنوان «فقر و رنج در ایران» نوشت: «کمبود مواد غذایی، به‌ویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران به‌ویژه مناطق شمالی و حاشیه‌ای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش‌ از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد...». گزارش وزیر مختار آمریکایی را به حساب پیش‌بینی و ریزبینی نگذارید چه اینکه آمریکایی‌ها اگرچه هنوز قلدر درجه اول جهان آن روز به حساب نمی‌آمدند اما به‌خوبی می‌دانستند با وجود پیامدهای جنگ جهانی اول، انگلیسی‌ها برای این نقطه از جهان و به‌خصوص ایران چه آشی را پخته‌اند. برای سیاستمدار آمریکایی مثل روز روشن بود که سیاست‌های استعماری بریتانیا، دست به دست پیامدهای جنگ جهانی اول خواهد داد تا به شکل قحطی و فقر، بیفتد به جان مردم ایران که پیش‌تر از این، داغ ستمکاری و بی‌کفایتی حاکمان نالایق و وابسته را بر پیشانی و گُرده خویش داشتند.

میراث جنگ

ما نه، برخی از تاریخنویسان معتقدند ایران بزرگ‌ترین بازنده جنگ جهانی اول بود. جالب اینکه بازنده بزرگ جنگ، از همان ابتدا اعلان بی طرفی در جنگ کرده بود اما ابرقدرت‌هایی چون انگلیس، روسیه، عثمانی و... بی‌توجه به این بی‌طرفی و بدون اینکه دولت و ملت ایران را رقمی حساب کنند، کشورمان را عرصه تاخت و تاز نیروها و سیاست‌های بی رحمانه خودشان قرار دادند تا کم کم زمینه وقوع قحطی بزرگ سال‌های ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ خورشیدی فراهم شود. «لوایوانوویچ میروشنیکف» دراین باره می‌نویسد: جنگ جهانی اول برای مردم ایران بداقبالی‌ها و مشقات بی‌شـماری به همراه آورد. مناطق وسیعی در اثر جنگ تخریب شده، ده‌ها هـزار ایرانی دچار قحطی شدند یا پس از بیماری مردند، بسیاری زنـدگی خود را در اثر عملیات نظامی از دست دادند و یا خسارت دیدنـد. در نگاه به گذشته، حتی اکنون نیز سخت است بتوان گفت چگونـه ایران می‌توانست لطمه کمتری ببیند... دفاع از تمامیت ملی در برابـر دست‌اندازی‌های قدرت‌هایی که هر کدام، تسلط بر ایران را پاداشی در نبرد برای مستعمرات جدید و حوزه‌های نفوذ خود می‌دیدند، ناممکن بود». این نویسنده روسی حق دارد که می‌گوید برای بررسی قحطی بزرگ سال ۱۲۹۶، باید به عقب برگردیم و زمینه‌های شکل گیری فاجعه را بررسی کنیم. به عبارت دیگر، قحطی، یکباره و به دلیل عوامل طبیعی به وجود نیامده بود و قطعاً عوامل سیاسی و اجتماعی سال‌های پیش، از جمله درگیرشدن ایران در جنگ با روسیه و عثمانی، بی کفایتی حاکمان ایران، خشکسالی و... در فراهم کردن شرایط برای وقوع یک فاجعه بی‌تأثیر نبوده‌اند. واقعیت هم این است که نشانه‌های خشکسالی از چهار سال پیش یعنی سال ۱۲۹۲ در برخی مناطق ایران پدیدار شده وعوارض خود را نشان داده بود. در چنین شرایطی جنگ با روسیه و همچنین عثمانی نیز شرایط اجتماعی را در این سال‌ها کمی به هم ریخته بود. اما آیا این عوامل به‌تنهایی می‌توانستند قحطی و فاجعه‌ای را رقم بزنند که به قول برخی پژوهشگران، نزدیک به ۹ میلیون نفر از ایرانیان را به کام مرگ بفرستد؟

چند میلیون نفر

در کتاب «قحطی بزرگ» نوشته «محمد قلی مجد» می‌خوانیم: «در بهار ۱۹۱۷، ترک‌های عثمـانی خاک ایران را ترک کردند و به دنبال انقلاب روسیه، نیروهای روسیه نیـز در پایان پاییز ۱۹۱۷ از ایران رفتند. از آن پس تنها انگلیـسی‌هـا در ایـران باقی ماندند. بنابراین، ایران زمانی به بزرگ‌ترین فاجعه تاریخ خود دچـار آمد که تمام خاک ایران و کشورهای همجوارش در شرق و غرب، علاوه بر خلیج فارس، در اشغال نظامی انگلستان بود. از همان آغاز، انگلـستان دست به تبلیغات ماهرانه‌ای زد تا مسئولیت و تقصیر فاجعه قحطی ایـران را متوجه روس‌ها و عثمانی‌ها کند. اما همان طور که گفته شد، ترک هـا و روس‌ها پیش از بروز قحطی، ایران را ترک کرده بودند».

البته برخی‌ها، آمار و ارقام ارائه شده در این کتاب را اغراق آمیز می‌دانند اما باید به این نکته اشاره کنیم که پژوهش‌ها و کتاب‌هایی هم هستند که در سال‌های بعد بعضاً زیر نظر انگلیسی‌ها به رشته تحریر درمی‌آیند و شاید برخی از آن‌ها تلاش دارند نقش اشغال شدن بخش‌هایی از ایران توسط روس‌ها و عثمانی‌ها (پیش از قحطی) را در بروز فاجعه پررنگ‌تر کنند. یا اینکه با گمانه‌های مختلف و ارائه آمار و اسناد، مجموع جمعیت ایران در سال‌های پیش از قحطی را کمتر از آنچه بوده نشان دهند و به این وسیله میزان تلفات را از رقم ۹ میلیون به ۲، ۳ یا ۴ میلیون برسانند که بیشتر آن‌ها نه به دلیل گرسنگی بلکه به دلیل شیوع بیماری‌های مختلف جان سپرده‌اند. یعنی این را می‌شود پذیرفت که از جمعیت واقعی ایران و همچنین رقم تلفات ناشی از قحطی اطلاعات دقیق و مدونی در دست نیست و خیلی‌ها بر سر تعداد تلفات اختلاف نظر دارند اما با هیچ دلیل و سندی نمی‌توان نقش مستقیم و اصلی انگلیس در بروز قحطی و تلفات ناشی از آن را انکار کرد.

علف خوردن

جعفر شهری باف، نویسنده و پژوهشگر ایرانی که در زمان وقوع این فاجعه، دوران کودکی را می‌گذرانده، می‌نویسد: «در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم‌وار روی هم انباشته شده، کفن و دفن آن‌ها میسر نمی‌گردید و قیمت گندم از خرواری ۴ تومان به ۴۰۰ تومان و جو از من ۲ تومان به ۲۰۰ تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آن‌ها حاضر به فروش نمی‌شدند!»

میرزا خلیل خان ثقفی - پزشک دربار - هم در خاطرات خود اوضاع حاکم بر تهران را جوری به تصویر می‌کشد و از گرسنگی و مرگ مردم حرف می‌زند که خواننده ناچار به فکر فرو می‌رود که وقتی اوضاع در پایتخت چنین بوده، در دیگر شهرهای مهم کشور چه اتفاقاتی روی داده است. اگر مشاهدات و اسناد و آمار پژوهشگران و تاریخنویسان خودمان را خیلی محکم نمی‌دانید، پس لطفاً نوشته‌های ژنرال «لیونل دنسترویل» انگلیسی را بخوانید که فرمانده قشون انگلیسی‌ها در ایران بوده است: «در اثر خریدهای ما قیمت غله بالاتر رفت و هر افزایش جزئی به معنای مرگ بسیاری از افراد بود... قحطی در اینجا(همدان) اسفناک است… ما محصول را ۴۰ تومان می‌خریم و امیدواریم مقداری هم با قیمت کمتر از این تهیه کنیم. هر روز بسیاری می‌میرند و بسیاری نیز در حال کمک‌رسانی مرده‌اند. اکنون که برف‌ها آب شده و بهار آغاز شده‌است، مردم می‌روند بیرون و مثل گاو در مراتع می‌چرند... بسیاری از این مردم نگون‌بخت در حال چریدن در مراتع مرده‌اند!»

احتکار

بی انصافی است که در روایت قحطی بزرگ آن سال‌ها از نقش عوامل داخلی کمتر بگوییم. یعنی بدتر از هر مصیبت دیگر، مشارکت شاه و جمعی از حواریون او در احتکار مایحتاج عمومی است که نشان از بی‌مایگی و بی‌اعتنایی به تنگدستی مردم در روزگار اشغال کشورش از سوی اجانب دارد. یکی از محتکران عمده غلات، احمدشاه جوان بود که تن به پیشنهاد خرید منصفانه رئیس‌ الوزرای خود نیز نمی‌داد و مقادیر زیادی گندم و جو در انبارها ذخیره کرده بود. شاه قاجار در برابر پیشنهادهای خرید صدراعظم خود هم تسلیم نمی‌شد و حاضر نبود گندم‌های احتکار کرده را جز به قیمت روز بازار بفروشد.

برخی از تاریخنویسان در شمارش آمار تلفات ایرانی‌ها و یا روایت مصائب دوران قحطی، بیشتر به این عوامل اشاره می‌کنند و یا اینکه حرف از شیوع بیماری‌های مختلف می‌زنند. بیماری‌هایی که برخی از آن‌ها در آن دوره شیوع جهانی هم داشته‌اند. با این حساب البته شاید بتوان روی کاغذ و اتکا به برخی اسناد و نقل قول‌ها، خیلی از مرگ و میرهای آن زمان را به حساب شیوع بیماری مختلف، پایین بودن سطح بهداشت در ایران و دیگر عوامل داخلی نوشت.

صفر تا صد

واقعیت این است که چه آمار تلفات ایرانی‌ها در قحطی سال‌های ۱۲۹۶ به بعد را ۹ یا ۱۰ میلیون نفر بدانیم و چه آنچنان که برخی‌ها اصرار دارند این رقم را کمتر از ۴ میلیون نفر تخمین بزنیم، در هر حال نمی‌شود دو مسئله را کتمان کرد. اول اینکه صفر تا صد امور سیاسی و غیر سیاسی ایران زیر اشغال در دست انگلیسی‌هاست و بنا به نوشته‌ها و اعترافات پژوهشگران و حتی خود مقام‌های نظامی انگلیس، آن‌ها حتی با دیدن مرگ و میر هر روزه ایرانیان، در سرتاسر کشور آذوقه‌ها را خریده و در انحصار خودشان در می‌آورند. دوم اینکه انگلیسی‌ها مگر فراموش کرده‌اند عامل شیوع بسیاری از بیماری‌هایی که آن زمان در اروپا نیز شیوع پیدا کرده، خود نظامیان انگلیسی بودند؟

برچسب‌ها