۲۶ مهر ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۵
کد خبر: 724217

درباره صلح

مسعودبصیری
درباره صلح

امیرمؤمنان علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر در باب صلح به گونه‌ای عمیق نگاه خود را در این خصوص به مالک و آیندگان توضیح داده و نوشته است: «وَ لاَ تَدْفَعَنَّ صُلْحًا دَعَاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ وَ لِلّهِ فِیهِ رِضًی. فَإِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ، وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ، وَ أَمْنًا لِبِلاَدِکَ؛ وَلکِنْ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ، فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالْحَزْمِ، وَ اتَّهِمْ فِی ذلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ.» (نهج البلاغه ، نامۀ ۵۳)

در حقیقت باید گفت اگر سازش و آشتی -به شرطی که بخردانه باشد-، خیر است معلوم می شود که جنگ افروزی و آتش بیار معرکه جنگ شدن، شر است. اگر رقیب -اعم از این که فرد باشد یا جمع- آماده صلح است، نباید جنگ طلب بود. همگان باید اهل خیر و صلاح باشند نه اهل شر و فساد. به همین جهت است که امام علی (ع) در فرمان مالک اشتر می نویسد: «و لا تدفعَنَّ صلحاً دَعاک إلیهِ عدوّک للَّهِ فیهِ رضاً». صلحی که رضای خدا در آن است و دشمن تو را به آن فرامی خواند، رد نکن.

و البته در موضوع صلح در نهج‌البلاغه بسیار سخن رفته است و امیرالمومنین بارها درباره لزوم صلح و آبادانی شهرها با صلح و مثل آن سخن گفته است و حتی می فرماید: من تا جایی که بتوانم با مشکلات و امور را حل کنم حتما به سمت جنگ نخواهم رفت و به همین دلیل است که نامه نگاری‌هایی بین او و معاویه انجام شد تا بلکه معاویه بدون جنگ، حکومت شام را به اهلش واگذارد اما علی علیه السلام، آنجا که از صلح کاری ساخته نیست و تهدیدی بزرگ امت اسلامی را با خطر مواجه می کند، برای دفع شر محکم می ایستد و از نتیجه خوب جنگ سخن به میان می آورد و به همین دلیل است که درباره جدال با معاویه می فرماید: «اُغزُوهُم قَبلَ أَن یغزوُکم، فَوَاللّهِ ما غُزِی قَومٌ قَطُّ فی عقرِ دارِهم إلاّ ذَلّوُا». «پیش از آن که با شما بجنگند، با آنها بجنگید. به خدا هیچ قومی در خانه های خود گرفتار جنگ نشدند، مگر این که خوار و ذلیل شدند».

او می‌داند که صلح با معاویه و یک نیرنگ باز اثری ندارد و معاویه به زودی به سرزمین های مسلمین حمله خواهد کرد و خرابی های بسیاری را به وجود خواهد آورد و به همین دلیل هنگامی که سفیان بن عوف بر شهر انبار یورش می برد و برخی از همراهان غارتگرش دست بند و گوشواره و خلخال زنی غیر مسلمان و زنی مسلمان را می کند و خبر آن به حضرت می رسد، می فرماید: «لَو أَنَّ أمرَءً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هذا أَسفاً ما کانَ بِهِ مَلوُماً، بَل کان بهِ عِندی جدیراً». «اگر مرد مسلمانی بعد از این حادثه از غصه بمیرد، مورد ملامت نیست؛ بلکه نزد من به مردن سزاوار است».

او فریاد می زند که صلح با کسی که با شما خواهد جنگید و شهرهایتان را خراب خواهد کرد و تجارتتان را نابود می کند و جز به کشتار شما راضی نخواهد شد، چیزی جز شر نخواهد بود و دیدیم که معاویه هم در قضیه حکمیت و هم بعدها در صلح با امام حسن به عهد خود وفادار نماند و تمام مفاد قرارداد به امام حسن علیه السلام را نیز زیر سوال برد.

حتی امام حسن هم راضی به مذاکره و صلح با معاویه نبود و اگر او را ناچار نکرده بودند قطعا راهی را می رفت که پدرش رفت.

از این موارد مشخص است که صلح همیشه بهترین راه حل در مشکلات است به شرط آنکه حقوق جامعه و مسلمین را رعایت کند اما اگر قرار باشد با صلح و مذاکره با دشمن، وسعتی برای میدان داری به او بدهیم قطعا این کار باعث جسارت بیشتر او خواهد شد و اگرچه در کوتاه مدت شاید جلوه خوبی داشته باشد اما قطعا در میان مدت باعث غلیه دشمن بر مسلمین و تفوق او در امور مختلف خواهد شد. به خصوص آنکه دشمن بارها نشان داده است که به تعهداتش پایبند نیست و همیشه تلاش کرده تا ضربه خود را به مردم ما وارد کند.

اگر امروز اسمی هم از امام حسن و صلح ایشان برده می شود قطعا باید بدانیم که امام حسن را وادار به صلح کردند و کار به جایی رسید که به ایشان گفتند کسی برای جنگ باقی نمانده و یمن و یسار لشکر ناپایدار شده است و حتی فردی مثل ابن عباس که رابطه نسب نزدیک با امام حسن داشت هم خود را به معاویه واگذار کرد. سوال این است که آیا اکنون شرایط امام حسن بر جامعه حاکم شده است؟

سوال دوم این که اگر شرایط زمان امام حسن ایجاد شده، مگر قرار است ما اشتباهات تاریخی مسلمانان گذشته را تکرار کنیم؟ چرا اجازه می دهیم شرایط صلح امام حسن بر کشور حاکم شود؟ چه کسانی خیانت کرده و به دشمن پیوسته‌اند؟ چرا مردم را آگاه نمی کنیم و از صلح به دلیل فشار مردم سخن می گوییم؟

از همه مهمتر آنکه مگر ندیدیم بعد از صلح امام حسن علیه السلام معاویه به همه تعهداتش پشت پا نزد؟ مگر یزید، حسین ابن علی را شهید نکرد؟ 

چرا باید کاری کنیم که ولی امر مسلمین مجبور به صلح با یک دشمن دروغگو شود؟

به نظر می‌رسد برخی عبرت‌های تاریخی باید همواره مرور شده و از آنها درسی جدید بگیریم

برچسب‌ها