۲۴ آبان ۱۳۹۹ - ۱۷:۵۳
کد خبر: 727838

غربگدایی ناشران ایرانی و مرگ اندیشه در بسترهای فرهنگی

پرفسور حمیدرضا یوسفی، استاد دانشگاه پتسدام آلمان

قدس:  فاجعه ایی فرهنگی در کشور جولان می دهد و قربانی می گیرد.چرا اغلب ناشرین ایران از انتشار بدون هزینه آثار ترجمه ای در ایران استقبال می کنند، ولی برای انتشار آثار تالیفی دانشمندان ایرانی هزینه چاپ از آنها مطالبه می کنند؟ بهانه آنها این است که "ما هم باید ارتزاق کنیم و آثار ترجمه ای، خوب فروش می روند". بله آنها نیز باید ارتزاق کنند، ولی چرا باید نوجوانان، جوانان و دانشمندان کشورمان هزینه و بهای این تفکر را بپردازند؟

داشتن نگاه دلالانه به علم و دانش، تیشه های ریشه های فرهنگی ایران زمین شده است. چه کسی در کشور پاسخگوست؟ آیا وجود و تداوم این نگاه در کشور اندیشه های ممکن را نمی کشد و امکان شکوفایی آنها را نمی خشکاند و در بدترین حالت باعث ترغیب استعدادها به جلای وطن نمی شود؟ کدام نهاد در ایران آیین نامه های کاری ناشرین را تأیید می کند، کدام نهاد آنها را کنترل می کند و چه عامل یا عواملی باعث شده اند و می شوند که ناشرین کشورمان بر خلاف این آیین نامه و اساسنامه کاری رفتار کنند و ارتزاق خود را به جامعه ترجیه بدهند؟

این سیاست فاجعه بار باعث ترویج غربگدایی و بگونه ای ازخودگریزی فرهنگی در میان نسل جوان و امتناع تفکر خودخوش شده است. آیا این روند چالش آفرین با فطرت و خلقت تفکر در منافات نیست؟ چه بر سر ما ملت آمده است که در یکصد سال گذشته، از قاجار به بعد اینقدر اندیشه پرست این و آن شده ایم و مثل یک جن زده دنبال ترجمه متون غربی هستیم که تاکنون بجز ایجاد شکاف و زد و خورد سیاسی در عرصه های مختلف هیچ کمکی به رشد تفکر و ایجاد خودباوری جامعه نکرده است؟

فرشهای قرمزی که برای دانشمندان علوم انسانی کشورهای غربی در ایران پهن می کنیم بدتر از خودزنی و این جن زدگی است. آیا تا کنون مورد آسیب شناسی قرار داده اید که آیا این "نهضت ترجمه کاذب" که براه انداخته اید تا چه اندازه با ذوق و روحیات فرهنگی، تمدنی، دینی، اجتماعی و تاریخی ما سازگاری دارند؟

چرا تلاش می کنیم آثار آسیب شناسی نشده و بدون بازآزمایی فرهنگهای دیگر را ترجمه کنیم و آنها را قالب تن و روح و روان و اندیشه جامعه کنیم؟ فرهنگ دگردوستی را با تفکیکاتی مضحکی مثل اصلاح طلب و اصول گرا بخورد جامعه ندهید که دودش به چشمان خودتان نیز خواهد رفت.

اگر لباسی را به زور بر تن کنید که دیگر بدون اندازه گیری و آشنایی با خلق و خویتان برایتان دوخته باشند، تا چه حد در برابر فطرت و خلقت خود بدقواره جلوه خواهید کرد و مضحکه این و آن خواهید شد.

امروز این تفکیک مسخره ما را به اینجا رسانده است که حتی خودمان، خودمان را تحریم می کنیم و دیگران همچنان به ما می خندند. برای درک این فاجعه فرهنگی و عواقب آن در کشور کافی است که نوع زندگی اجتماعی نوجوانان و جوانان و سلوک سیاسی "روشنفکران" و "اوسکولیزم سلیبرتی های دگرپرست" را در جامعه و شبکه های اجتماعی مشاهده کنید و در مقابل دادسرای وجدان و معرفت ذاتی خود پاسخگو باشید.

هر عاملی که بر خلاف فطرت و خلقت آدمی باشد، در نهایت او را به ازخودبیگانگی و خودستیزی همه جانبه خواهد کشاند. اوسکولیزم حاکم بر عرصه های مختلف جامعه مبین این واقعیت تلخ است. این رفتار ناپسندیده و غیرمسئولانه عمده ناشرین کشورمان که در افکار "روشنفکران غربگدا" ریشه دارد، خجالت آور و اندیشه کش است. ما در مقابل نسل جوان و نواندیش کشورمان مسئول هستیم و باید با وجدان بیدار برخورد کنیم. اگر دین نداریم، شرفمان کجا رفته است و در گروگان چه دستان پلیدی است که باعث این رفتار فاجعه آفرین شده است؟

به عواقب این سیاست در پیش گرفته شده انتشارات در کشور بیندیشیم و پاسخ های معرفت شناسانه برای سوالات نسل جوان و نواندیش خود داشته باشیم. سیاست مخرب "نهضت ترجمه کاذب"، مسیر اندیشه ورزی خودجوش را به به ناکجاآبادی خواهد برد و تا حدود زیادی برده است که هدف اساسی و مطلوب جامعه الهی و مبتنی بر اخلاق و منش نیست. این نهضت کاذب با هدایت و پیش راندن جامعه به چارچوب های از قبل تعیین شده، "آزادی انتخاب" را از نوجوانان و جوانانی که آینده کشور متعلق به آنهاست، سلب خواهد کرد.

دروس علوم انسانی و منابع درسی مدارس و دانشگاهها باید مورد بازنگری همه جانبه قرار بگیرند. تدوین منابع علمی معتبر و مستند با در نظر گرفتن دیدگاه اسلامی-ایرانی و ایرانی-اسلامی در مبانی و مسائل این علوم یک نیاز مبرم است. یکی از دلایل پر رنگ شدن "نهضت کاذب ترجمه" که برآمده از امتناع تفکر در کشور است، ضعف عملکرد سازمان سمت در ارائه کتب درسی مطلوب و مطابق با فرهنگ و هویت اسلامی-ایرانی و ایرانی- اسلامی است. حوزه چاپ و نشر دانشگاهی سمت یکی از مهم ترین و حساس ترین حوزه های پژوهشی علوم انسانی کشور است. این مؤسسه نتوانسته است انتظاراتی که از آن می‌رفت و می رود را محقق سازد. بخش عمده کارهای ترجمه ای که این سازمان منتشر کرده است، از فاجعه بدتر است. کتب دانشگاهی ترجمه شده و برآمده از فرهنگ های غریب با فرهنگ ما در حوزه های علوم انسانی و علوم اجتماعی تلاش بیهوده ای است و افکار دانشجویان و دانش ورزان را به ناکجاآباد می برد.

پژوهشکده تحقیق و توسعه علوم انسانی سمت در انجام پژوهش های بنیادی، توسعه‌ای و کاربردی در شاخه‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی موفق عمل نکرده است و تحقق هدف دستیابی به کتاب‌ها و درسنامه‌های مطلوب آموزشی در همه ابعاد را با چالش جدی روبه رو ساخته است. ضروری است که این موارد مورد آسیب شناسی ریشه ای در سازمان سمت قرار بگیرند تا تیشه های ریشه های فرهنگی و تمدنی در کشور شناسایی شوند. این می تواند به بازتعریف راهکارهای قوی و پیشرو در کشور کمک کند. مسئولین و تصمیم گیرندگان سازمان سمت باید پاسخگوی افکار عمومی باشند. جامعه ما و بخصوص سازمان سمت نیاز به یک انقلاب فرهنگی در ساختار اندیشه ورزی و راهبرد علمی-پژوهشی دارد.

برچسب‌ها