۹ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۰
کد خبر: 737862

یکی از دوگانه‌های بنیادین فلسفه علوم اجتماعی که تقریباً می‌شود گفت همه دوگانه‌های دیگر فلسفه علوم اجتماعی و علوم اجتماعی متأثر از آن و ذیل آن تعریف می‌شوند، دوگانه «حقیقت» و «اعتبار» است.

قدس آنلاین: چند سال است که تلاش کرده‌ام دلالت‌های حکمت اسلامی در حوزه این دوگانه‌ها از جمله دوگانه حقیقت و اعتبار را بررسی کنم؛ چرا که این دوگانه‌ها در هر مسئله اجتماعی اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، رسانه‌ای و هنری خودشان را نشان می‌دهند. اینکه یک فرد چه تلقی از حقیقت و اعتبار داشته باشد در حل و نگریستن به مسائل به شدت تأثیر می‌گذارد.

 اگر بنده از عنوان «از اقتصاد ربوی تا رسانه ربوی بر اساس حقیقت و اعتبار» استفاده می‌کنم بر این مبناست که بنده بر اساس رابطه حقیقت و اعتبار یک تلقی و فهمی از فلسفه حرمت ربا دارم و قائل به این هستم که «ربا» یک روح معنایی دارد که این روح معنا را می‌شود بر اساس دوگانه حقیقت و اعتبار فهمید. در واقع فلسفه حرمت ربا و این روح قابل تسری به سایر حوزه‌ها از جمله فرهنگ و رسانه است. به همین جهت می‌خواهم بگویم که بر اساس همین دیدگاه می‌شود از رسانه ربوی نیز صحبت کرد یعنی اگر ما در برابر اقتصاد ربوی، اقتصاد اسلامی داریم، می‌توانیم در برابر رسانه ربوی، از رسانه اسلامی نیز حرف بزنیم.

گاهی اعتبار، انسان را به حقیقت نمی‌رساند

علامه طباطبایی در رساله اعتباریات خودشان بیانی دارند و آن اینکه اعتباریات دالانی بین کمال اولیه و کمال ثانویه انسان است یعنی انسان یک نقطه به لحاظ تکوینی یک نقطه بالفعل و ابتدایی و همچنین یک نقطه مطلوب دارد که اعتباریات دالانی بین این دو نقطه است. علامه در باب هستی‌شناسی اعتباریات می‌گویند که حرکت از کمال اولیه به کمال ثانویه در موجودات صاحب اراده و باشعور از دالان اعتبارات رقم می‌خورد.

نکته بعدی این است که هر اعتباری انسان را به حقیقت نمی‌رساند و وقتی این رابطه حقیقت و اعتبار درست عمل می‌کند که آن اعتبار ما را به حقیقت برساند مثلاً وقتی ما گرسنه هستیم این گرسنگی یک حقیقت تکوینی حاصل ساختار بدن ماست و اینجا ما می‌خواهیم اعتبار کنیم و چیزی را بخوریم. در این بین اعتبار کردن گوشت و نان است که ما را به مطلوب می‌رساند اگر نه با اعتبار کردن سنگ مثلاً ما سیر نمی‌شویم.

از بنیادی‌ترین مسائل در فلسفه علوم اجتماعی این است که گاهی اعتبار، انسان را به حقیقت نمی‌رساند یعنی این اعتبار که قرار بود پلی باشد که ما را به حقیقت برساند، بدل به کلاف پرگرهی می‌شود که ما را به نقطه مطلوب نمی‌رساند. 

چه می‌شود اگر اعتباریات انسان را به حقیقت نرساند؟

بحث قفس آهنین ماکس وبر و غلبه بروکراسی بر حیات اجتماعی همچنین معنایی را می‌رساند که وقتی قوانین و اعتباریات سنگین و ثقیل می‌شود، انسان‌ها در آن گرفتار می‌شوند و به حقیقت نمی‌رسند. اصلی‌ترین مباحث فلسفه علوم اجتماعی و انسان‌شناسی این است اگر اعتباریات انسان را به حقیقت نرساند، انسان از انسانیت خودش منسلخ می‌شود و خیلی از اوقات گرفتار یک انسلاخ هویتی می‌شود و حیات اجتماعی در همه دوران‌ها به ویژه در دوران مدرن با این چالش مواجه بوده است.

تولید ارزش اعتباری بدون پشتوانه حقیقی روحِ حرمت رباست

اگر در یک نگاه کلی بخواهیم علت حرمت ربا را فهم کنیم این است که ربا رابطه حقیقت و اعتبار را در حوزه اقتصاد و تعاملات اجتماعی برهم می‌زند. ظاهراً ربا یکی از بارزترین مواردی است که در حوزه حیات اجتماعی و تعاملات اجتماعی رابطه حقیقت و اعتبار را به هم می‌زند. یعنی کسی بدون اینکه ارزش افزوده‌ای در دامن حقیقت هستی ایجاد کرده باشد، دائماً سهم اعتباری و ثروت بیشتری را به خود اختصاص می‌دهد. نکته مهم این است که در فلسفه همه گناهان اگر نگاه کنیم، گناه آنجایی است که رابطه حقیقت و اعتبار به هم می‌خورد و ربا نیز از همین قسم است. اگر بخواهیم در مورد حقیقت حرمت ربا خلاصه‌گیری کنیم این است که اولاً در این روح معنا، مغشوش شدن روح و حقیقت اعتبار است و دوم اینکه ما تولید ارزش اعتباری-قدرت یا ثروت- برای کسی می‌کنیم بدون اینکه پشتوانه حقیقی داشته باشد. پس تولید ارزش اعتباری بدون پشتوانه حقیقی روحِ حرمت ربا است. 

معنای حرمت ربا در رسانه و فرهنگ

پرسش اساسی این است که آیا در رسانه و فرهنگ نیز معنای حرمت ربا را می‌توانیم پیگیری کنیم یا خیر؟ ما خیلی از اوقات در حال تولید ارزش اعتباری هستیم یعنی یکی از کارهای رسانه ارزش دادن به امور مختلف و کوچک یا بزرگ کردن پدیده‌های مختلف است.

خب این کاری است که رسانه‌ها انجام می‌دهند و توجهات انسانی را به پدیده‌ای جذب یا از یک پدیده غافل می‌کنند. اینجا به نظرم ما اول از همه با یک اعتباری مواجه هستیم-تولید ارزش اعتباری در دامنه توجهات نفسانی- به این معنا که رسانه سبب می‌شود ما به چیزی خیلی توجه کنیم یا توجه نکنیم. خب این ارزش‌آفرینی ما اگر در رسانه به چیزی ضریب بدهیم و توجه‌ها را به آن جلب کنیم در حالی که در تکوین هستی خیلی مهم نباشد، یک رسانه ربوی هستیم؛ همان طور که در اقتصاد ربوی آنچه برای حقیقت ارزش افزوده ایجاد نمی‌کرد را برایش ارزش اعتباری ایجاد می‌کردیم.

خطر این رسانه ربوی نمی‌خواهم بگویم در حد ربای اقتصادی است ولی واقعاً برخی اوقات در حد جنگ با خداست. برای نمونه در خصوص پدیده سلبریتی‌ها و شهرتی که به واسطه رسانه برای یک عده حاصل می‌شود، پرسش این است که این ارزش اعتباری که رسانه برای این طیف درست کرد، آیا پشتوانه حقیقی دارد یا خیر؟ اگر نمی‌ارزد و ما داریم برای آن ارزش افزوده ایجاد می‌کنیم، آن رسانه، یک رسانه ربوی است.

پس همان طور که قدرت ثروت اعتباری تمام حقیقت را ذیل خود می‌کشد و به جنگ با خدا می‌رود این ارزش اعتباری رسانه‌ای نیز تمام حقیقت را به سمت خودش می‌کشد و به جنگ با حقیقت می‌رود.

 تولید ارزش اعتباری در رسانه برای فردی که آن قدر ارزش ندارد، ما را به این چالش خواهد کشاند که بعداً با افرادی روبه‌رو خواهیم شد که در دامنه اعتبار خیلی ارزش دارند ولی در فضای حقیقی شخصیت ندارند.

 اگر در قرآن گفته می‌شود که «خداوند ربا را نابود می‌کند و صدقات را فزونی می‌بخشد» و مبتنی بر همین آیه می‌شود گفت که وقتی رابطه حقیقت و اعتبار به هم بخورد هر چند اعتبار به یکباره خیلی حجیم شده و رشد پیدا ‌کند ولی محکوم به فناست؛ چرا که پشتوانه حقیقی ندارد. شما به فرض اگر برای امام حسین(ع) صدها ساعت کار رسانه‌ای بکنید آیا رابطه حقیقت و اعتبار مخدوش می‌شود؟

خیر چرا که امام حسین(ع) در حقیقتش ارزشی دارد که ما در اعتبار هر چقدر که برای ایشان تولید ارزش کنیم به آن نمی‌رسیم. در ماجرای حاج‌قاسم سلیمانی نیز به همین شکل است.

برچسب‌ها