سید مصطفی میرسلیم درباره نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری معتقد است: کسی که مقبولیت عام دارد جناب رئیسی است، تنها نکته‌ای که حیف خواهد شد ناتمام ماندن اقدامات تحول آفرین ایشان در قوه قضائیه خواهد بود.

میرسلیم: باید تحولاتی در هیئت رئیسه مجلس رخ دهد

قدس آنلاین: آنچه در زیر می‌خوانید، گزیده ای از گفت  و گوی تفصیلی میرسلیم با خبر آنلاین است:

* دوران اصولگرایی به پایان نرسیده و نخواهد رسید ولی دوران افرادی که به دروغ یا منافقانه خود را به اصولگرایی منتسب می کنند به پایان می رسد و آنها وقتی می بینند دیگر جایگاهی در اصولگرایی ندارند به سراغ جریانات دیگر می روند تا خود را تثبیت کنند والا اصول ثابت و غیر قابل تغییر است و اگر متغیر باشد به آن "اصول" اطلاق نمی شود.

*من می دانستم که مجلس از جایگاه آن نهادی که باید در راس امور باشد دور شده است اما گمانم این نبود که در این یک سال مشاهده کردم ، و به نظر می رسد که در چهل سال گذشته با آن ده دوره از مجلس، بتدریج انحرافات و زدوبندهای مختلف سیاسی و مدیریتی و اقتصادی و فرهنگی در مجلس راه یافته و آن را از شان خود ساقط کرده است.

اگر بخواهیم به همان منزلت اولیه که در ذهن مرحوم امام بود دست یابیم خیلی باید زحمت بکشیم و من امیدوارم  که در این دوره یازدهم موفق بشویم مجلس را به جایگاه رفیعی که داشته است بازگردانیم و این امر اهتمام همه نمایندگان را می طلبد.

* وظیفه اصلی هیئت رئیسه مجلس فراهم آوردن امکان ایفای وظیفه درست برای نمایندگان است که فصول متعددی را دربرمی گیرد؛ برخی از آنها جنبه رفاهی و مادی دارد اما مهمترین موارد به تعیین اولویت طرحها و لوایح و تدوین راهبرد اقدامات قانونگذاری بر مبنای سیاستهای کلی ابلاغی است. همچنین نباید فراموش کرد که وظیفه نمایندگان دو سویه است یعنی از یک سو مطالبات مردم را پیگیری می کنند و از سوی دیگر امکانات موجود و محدودیتها و اولویتها را باید برای موکلانشان تشریح کنند، معمولا این بخش دوم مغفول می مانده است.

اگر این وظیفه دوسویه درست انجام نگیرد مردمسالاری رشد نمی‌کند و درجا می‌زند یا سیر قهقرائی طی می‌کند. کار مدیریت مجلس ساده نیست و بخش تشریفاتی آن کم اهمیت ترین وظائف را دربرمی گیرد ولی اگر در زمینه امور محتوایی و برنامه ریزی آنها و اقدام برمبنای اولویت و سپس ارزیابی فعالیتهای تقنینی و نظارتی و نیز شایسته سالاری یعنی انتخاب شایسته ترین افراد برای دولت، از خود نمایندگان، با تدبیر شایسته و خارج از زدوبندهای سیاسی، کمک گرفته شود سختی های آن برطرف می‌شود و الا صرفا با تحکم نمی‌توان مجلس را به سرمنزل مقصود رساند. موارد متعددی وجود دارد که در قانون، تشخیص عدم مغایرت با قوانین یا وارد بودن تذکر و اخطار بر عهده رئیس مجلس گذاشته شده است ؛ مفهوم آن تشخیص، قطعا اقدامی حکیمانه است و نه از روی هوای نفس، و این کار پیچیده ای است نیازمند تبحر و مشورت و در نهایت تصمیم داهیانه و نه مستبدانه . 

* با توجه به آنچه در هفت ماه گذشته شاهد آن بوده‌ایم به نظر می رسد برای اعمال مدیریت در مجلس انقلابی تحولاتی باید در هیئت رئیسه رخ دهد: اگر هیئت رئیسه در خود اصلاحات لازم را انجام ندهد مجلس نسبت به ترکیب جدید هیئت رئیسه تصمیم گیری خواهد کرد و با توجه به عملکرد یک ساله آنها و شناخت نسبتا دقیق تری که از قابلیتهای دیگر نمایندگان بدست  آمده، مجلس انتخاب خود را انجام خواهد داد.

*در حال حاضر زمام دولت در اختیار اصلاح طلبان است و عملکرد نامناسب دولت به حیثیت آنها لطمه زیادی زده است و شاهد آن، مطالبات فراوانی است که مردم از روی استیصال برای نمایندگانشان، تقریبا بدون استثنا، مطرح می کنند؛ بنابراین احتمال موفقیت اصلاح طلبان اندک است مگر این که تفرقه و تشتت شدید در بین اصولگرایان رخ بدهد. درصورتی که اصولگرایان اتحاد خود را حفظ کنند پیروزی شان قطعی است.

البته هر انتخاباتی ویژگیهای خود را دارد و نمی توان نتائج یک انتخابات را به دیگر انتخابات تعمیم داد ولی یادآوری می کنم شرائطی که موجب پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس یازدهم شد، به صورت حادتری در سال جاری به ضرر اصلاح طلبان ادامه یافته است، بنابراین بی اعتمادی به اصلاح طلبان قطعی است ولی این به مفهوم رغبت بی چون و چرا به سمت اصولگرایان نیست.

*این فرآیند شناخته شده ای است که هرگاه اقلیت ضعیف باشد بین اکثریت تفرقه می افتد بنابراین از همین امروز شاهد بروز نوعی رقابت در میان اصولگرایانیم، رقابتی که جنبه تخریبی آن غلبه دارد. البته در بسیاری از این رقابتها متاسفانه اصول زیر پا گذاشته می شود.

*آقای قالیباف از مدیران با سابقه اجرائی است و از فرماندهان نیروی هوایی سپاه بوده قبل از آن که فرماندهی نیروی انتظامی را برعهده گیرد و پس از آن نیز دوازده سال شهردار مطلق تهران بوده است؛ اغلب او را مدیری با جرات از نظر اجرائی می شناسند لاکن در دوران مدیریت او در شهرداری تهران مفاسدی که قبلا آغاز شده بود نه تنها متوقف نشد که تشدید شد تا آنجا که منتهی شد به محکومیت نزدیکترین همکار و جانشین او یعنی عیسی شریفی؛ چه بگوئیم آقای قالیباف از جرائم تخلفات  عیسی شریفی خبر داشته و چه بگوئیم خبر نداشته و به او خیانت شده، نقطه قوت مدیریتی محسوب نمی شود.البته همکاران متعدد دیگری نیز ایشان در شهرداری داشته که پرونده شان مفتوح است و سوء استفاده های متعددی از کمیسیون ماده ۵ و کمیسیون ماده ۱۰۰ انجام گرفته که از موارد واضح تجاوز به حقوق عمومی است  غیر از چاپ اوراق تراکم هولوگرام دار و عادی که بنوعی فساد اقتصادی را به کل کشور سرایت داده است؛ بنابراین خوشنامی ایشان به عنوان مدیر جهادی در انظار عمومی تحت شعاع آثار منفی آن انحرافهای اقتصادی در شهرداری قرار می گیرد، انحرافها و تخلفات و جرائمی که پس ازدوران ایشان هنوز کاملا متوقف نشده است و ادامه دارد.

اما جناب رئیسی از بدو ورود مجدد به قوه قضائیه به عنوان رئیس، پرچم مبارزه با فساد را به دست گرفته و از مفاسد خود قوه قضائیه شروع کرده، مانند پرونده طبری، و به پرونده های مختلف مفاسد اجرائی پرداخته و به تدوین سند راهبردی تحول در قوه قضائیه اهتمام ورزیده و ان شاء الله اگر در ادامه بتواند ریشه فرآیندهای فسادزا را بخشکاند و شفافیت را حکمفرما کند انقلاب ما خواهد توانست با سربلندی گام دوم را پیش ببرد. به نظر می رسد که جناب رئیسی می تواند محور بلامنازع وحدت اصولگرایان باشد.

* به نظر من کسی که مقبولیت عام دارد جناب رئیسی است، تنها نکته ای که حیف خواهد شد ناتمام ماندن اقدامات تحول آفرین ایشان در قوه قضائیه خواهد بود. البته موفقیت ایشان نیز در گرو اعتماد همه گروههای مردم و نیز همه کسانی است که دلشان برای پیشرفت ایران عزیز می تپد.

* در مورد برادران نظامی که قطعا از سر دلسوزی تصمیم گرفته اند وارد صحنه سیاست شوند تا کشور را نجات دهند من به چند نکته اشاره می کنم: ۱- مرحوم امام در سال ۵۷ ما را نصیحت فرمودند و این اندرز بسیار داهیانه ای بود، که افرادی که خدمت نظامی را بر عهده گرفته اند وارد دسته بندیهای سیاسی نشوند؛ آنها باید به صورت فردی و جمعی تجلی بخش اراده  یکپارچه مردم  باشند در حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور و ورود آنها به صحنه سیاست و دسته بندی‌های قهری آن به آن یکپارچگی لطمه خواهد زد مگر اینکه از مدتها قبل از سمت نظامی خود استعفا داده باشند و دیگر مردم آنها را به عنوان نظامی نشناسند.

سردار سلیمانی نمونه‌ای از یک نظامی است که خدمات او در دوران حیاتش برای حفظ نظام بود، شهادتش نیز یکپارچگی مردم را تقویت کرد. او می‌توانست رئیس جمهوری شود ولی یقین داشت که به عنوان سرباز وطن مأموریتش را بهتر می‌تواند انجام دهد و وسوسه نشد.

دوم این که رئیس جمهوری در شخص خودش خلاصه نمی شود ، او باید یاران همراه و با برنامه‌ای داشته باشد که دسته جمعی بتوانند راه کارهای خود را به اجرا بگذارند و آن را مدیریت کنند والا ناگزیر خواهند شد از ویژگیهای فرماندهی استفاده کند که آن ویژگیها متناسب با وضع اجتماعی ما نیست هر چند فرماندهی در محیط نظامی بسیار مفید و ضروری است. سوم این که اگر کوچکترین شائبه‌ای را بتوانند درباره او مطرح کنند ، فقط به ضرر او تمام نمی شود بلکه خسارت آن دامن تمام نظام را خواهد گرفت و لذا برادران نظامی که دارای حواشی‌اند برای حفظ انسجام میهنی و اقتدار ملی از ورود در این صحنه خودداری کنند و از تجربه گذشته پند گیرند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها