این روزها بازار بررسی صلاحیت وزیران پیشنهادی دولت سیزدهم در مجلس شورای اسلامی داغ است و صحبت های موافقان و مخالفان به صورت زنده از شبکه های تلویزیونی و رادیویی در حال پخش،  به همین جهت حواس‌ها به آنچه این روزها در مجلس گفته می شود، بیشتر از همیشه است و لغزش‌های کلامی، نطقی ضعیف در موافقت یا مخالفت یک وزیر یا استدلال های عجیب و غریب نمایندگان و وزیران خیلی سریع در فضای مجازی بازتاب پیدا می کند. 

 نطق‌های بسته در صحن علنی!

تحلیل و بررسی آنچه این روزها مجلس در بررسی صلاحیت ها به خود می بیند، ما را بر آن داشت با دکتر تینا چهارسوقی امین  نویسنده کتاب  «رتوریک سیاسی در ایران، سازوکارهای اقناع در مجلس شورای اسلامی» به گفت‌وگو بنشینیم. آنچه شما در ادامه می خوانید پاسخ مفصل ایشان به پرسش ما درخصوص تحلیل نطق نمایندگان و وزرا  از همین منظر است.

به طور کلی به هنگام ارائه نطق‌ها برای بررسی برنامه دولت و وزیران، ما با سه دسته مواجه هستیم: مخالف، موافق و عده‌ای که اصلاً نه موافقت و نه مخالفت دارند. به طور طبیعی دسته سوم در اقلیت هستند و کم پیدا می‌شود وزیری که به هنگام بررسی صلاحیت، موافق و مخالفی نداشته باشد.

موافقان، دست به دامن «واژگان سیاست‌زده»

اول از همه بد نیست ببینیم آن دسته ای که در موافقت یک وزیر صحبت می‌کنند در چه طیفی این نطق و رتوریکشان را پیش می‌برند. ما می‌گوییم اقناع رتوریکی، اقناعی است که بر همه کانون‌هایش استوار باشد و فهم منصفانه و مساوی از کانون «پاتوس» یعنی برقراری ارتباط احساسی، «اتوس» یعنی اعتبار شخصیتی و«لوگوس» یعنی استدلال ورزی و منطق داشته باشد. ما وقتی اقناع را روی یکی از این کانون‌ها استوار می‌کنیم و همان را تقویت می‌کنیم و برای دو کانون دیگر استفاده ابزاری و اشتباه می‌کنیم، طبق معمول و مثل همان چیزی که ما در سال ۹۶ شاهدش بودیم یک اقناع اولیه و هیجانی ایجاد می‌کند، ولی در عمل هیچ ضمانت اجرایی برای کسی که قرار است رأی بیاورد به‌وجود نمی‌آورد. اینجاست که همه تلاش‌ها معطوف به جلب نظرات مثبت نسبت به یک وزیر پیشنهادی می‌شود و ضمانت اجرایی آنچه وعده داده به کلی فراموش می‌شود.

در خصوص موافقان، بر اساس کانون‌های رتوریکی که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم نمایندگان ابزارهایی که برای استدلال در جهت موافقت استفاده می‌کنند، بسیار عطف به کانون «پاتوس» یعنی ایجاد یک کانال ارتباطی احساسی با مخاطبان دارد. موافقان، موافقتشان را از این منظر توجیه می‌کنند؛ نمونه‌اش مثلاً نماینده ای است که از منظر متافیزیکی ورود می‌کند و می‌خواهد یک حالت معنوی و احساسی ایجاد کند و دیگران را به لحاظ هیجانی برای رأی موافق به یک وزیر ترغیب کند.

ممکن است در چنین رویه‌ای، یک نماینده از واژه‌هایی استفاده کند که صرفاً رویه استدلالی دارد، اما در قالب تهی است که ما از آن‌ها دراصطلاح به «واژگان سیاست‌زده» تعبیر می‌کنیم. این واژگان یا کلیشه‌هایی که در گفتمان رسمی و حاکمیت-و نه گفتمان عمومی مردم- بار ارزشی‌شان به شدت کمرنگ شده، واژگانی چون امام، گام دوم، کارجهادی، وزیر انقلابی و حتی در حال حاضر واژه جوان بودن را در برمی گیرد. اینجا مثلاً واژه جوان، نه مسئله است، نه استدلال است و نه به کار ما می‌آید و بدل به واژه ای عاری از مفهوم شده که فقط یک کلیشه ارزشی برای ما دارند. نمایندگان در چنین موقعیتی با توسل به این مسائل و ایجاد لینک احساسی با مخاطبان می‌خواهند در مخاطبشان ترغیب به‌وجود آورند.

مخالفان، ضعیف و عاری از استدلال

وقتی به آن طرف ماجرا، یعنی مخالفان نیز نگاه می‌کنیم، می‌بینیم در برابر این دفاع های بی‌جا و سفسطه آمیز موافقان، مخالفان نیز مخالفت‌های جدی نمی کنند. همه مخالفان، مخالفت هایی دارند که عاری از استدلال است؛ یعنی برای ناکارآمد نشان دادن فلان وزیر، به اتوس یا همان اعتبار شخصیتی او هجمه وارد می‌کنند.  نمونه‌اش همین می‌شود که گفته می‌شود این وزیر پیشنهادی تجربه مدیریت یا امور وزارت در این قضیه را ندارد. هرچند این ایراد وارد است، ولی وقتی که به سمت سن و سال یا میزان پختگی افراد برود یا به تعبیری همه انتقادها فقط به سمت اعتبار اقتدار شخصیتی افراد روانه شود، کار به بیراهه کشیده می‌شود. چرخیدن مخالفت ها صرفاً بر پاشنه یکی از این کانون‌ها سبب می‌شود مخالفت ها همیشه ضعیف تلقی شوند. همین مسئله هم در موافقان و هم در مخالفان سبب می‌شود نتوانند تراز این اقناع را بین این سه کانون متعادل کنند.

نطق‌های ضعیف نشانه چیست؟

در برابر این‌ها، ما وزیرانی داریم که اصلاً موافق و مخالفی برایش صحبت نمی کند و آن وزیر می‌آید و صرفاً به تشریح برنامه خودش می‌پردازد. نکته جالب اینجاست که یکی از وزیرانی که این کار را کرد، نام وزارتخانه اش را اشتباه گفت. سوای اینکه ممکن است این اشتباه، صرفاً یک لغزش زبانی باشد، اما باید دید که چه بازتابی در صحن، فضای مجازی و اذهان عمومی دارد. این لغزش کلامی هم نشان دهنده عدم پایه‌ریزی مثبت این افراد است و هم این برآیند اولیه را دارد که این افراد به آن اندازه که باید روی آن ها کار شود تا به عنوان مهره‌های کلیدی ریشه دار انتخاب شوند، گزینش نشده‌اند. 

بنابراین ضعیف بودن نطق‌ها یک نشانه‌اش این است که زمان کافی برای بررسی نسبت به این قضیه انجام نشده است و این گزینه‌ها سطحی‌ترین امکان موجود هستند. علاوه بر این لابی‌های پشت صحنه را نشان می‌دهد. وقتی در سازوکار زبان، ما ضعف و اقناع ناقص را می‌بینیم به این نتیجه می‌رسیم که پشت پرده این‌طور بسته شده که چه موافقت و چه مخالفتی اتفاق بیفتد. چنان‌که اگر موافق باشند از قبل این قضیه بسته شده و اگر کسی نیز مخالف است، امکان لابی‌هایی که در آینده برای او وجود دارد راهزینه نمی‌کند تا در مخالفت با یک وزیر صحبت کند. شما برای مخالفت کردن به یک جسارت کلامی و شهامتی نیاز دارید که اگر به صورت علنی مخالفت کنید و بعد این مخالفت شما کارگر نیفتد و فلان فرد وزیر شود، این ریسک را به جان خریده باشید.

یک مجلس و این همه تذکر آیین‌نامه‌ای

در کنار این موارد، مناظر دیگری که فشل بودن این رتوریک را نشان می‌دهد،  تذکرهایی است که نماینده ها به همدیگر می‌دهند.  دقت که می‌کنیم می‌بینیم اکثر تذکرها آیین نامه ای است و تعداد این نوع تذکر بیش از اندازه است. این مقوله خودش نشان می‌دهد نماینده مجلس آن‌قدر در مسند نمایندگی و عضو پارلمان بودن مسلط نیست. تذکراتی که به یک نماینده به لحاظ آیین نامه‌ای برمی‌گردد نشان می‌دهد این فرد به آن اندازه‌ای که باید بر موقعیت شغلی فعلی‌اش که نمایندگی است، تسلط ندارد. غالب تذکرات در خصوص شیوه و منش نمایندگی است. این نشان می‌دهد یا همدیگر را قبول ندارند یا اینکه بر آن شغلی که آن را انجام می‌دهند، تسلط ندارند. گویی که مجلس هنوز به یک شیوه نامه منسجم برای تحلیل برنامه دولت و وزیران پیشنهادی نرسیده است.

نسبت برنامه  وزیران، سنجش نمایندگان و نیازهای کف جامعه

شاید تذکراتی نیز داده شود که به جای پرداختن به اعتبار شخصیتی فلان وزیر به برنامه‌هایش بپردازند، ولی باید دید برای سنجش برنامه‌ها چه معیاری دارند. انگار هنوز نمی‌دانند یک برنامه مناسب باید شفافیت کافی یا انطباق با مسائل جامعه داشته باشد. مهم‌تر اینکه این برنامه باید بتواند نظر تمام آحاد مردم را پوشش بدهد؛ چرا که مردم صرفاً کسانی که به رئیس جمهور رأی داده‌اند، نیستند. هیچ نسبتی میان برنامه وزیران، سنجش نمایندگان نسبت به این برنامه‌ها و نیازهای کف جامعه نمی‌بینیم. این سه عنصر هیچ ارتباطی انگار با همدیگر ندارند. سوای این مباحث ارزیابی این برنامه نیز صرفاً به زمان حال مجلس ربطی ندارد، بلکه بعدها هم باید وزیر ضمانت اجرایی آن را در محل ارزیابی قرار بدهد و هم نماینده وظیفه‌اش را در پیگیری و نظارت بر آن دنبال کند.

الان مشکلی که وجود دارد این است که وزیر نه تنها باید مشکلات قبلی را حل کند بلکه برای وضع موجود هم راه حل بدهد و برای آینده نیز یک برنامه درست ارائه دهد و بگوید چه می‌خواهد بکند. برنامه ها عمدتاً می‌خواهد یکی از این‌ها را پوشش دهد. وقتی یک نماینده  نتواند بین این سه مورد تعادل ایجاد کند، نماینده نیز این نگاه سه گانه را در لوگوس یا متن خودِ برنامه‌ها ندارد و درنهایت از ضمانت اجرایی کارشان نیز کاسته شود.

چیزی که در سنجش اتوس و سنجش اعتبار کابینه به لحاظ شخصیت افراد نیز می‌بینیم، نشانگر حضور طیف‌های مختلف سیاسی است، کما اینکه همین حالا  نمایندگان به این موضوع اشاره می‌کنند. مسئله اینجاست که ما باید از یک منظر دیگر به این قضیه نگاه کنیم و آن این است که آیا با اینکه هر یک از جناح‌های سیاسی هر کدام تقریباً یک نماینده در حد وزیر در کابینه دارند، آیا با توده مردم و کف جامعه ما همپوشی دارد یا خیر؟ منظورم این است که چقدر این دسته‌بندی‌ها با دسته‌بندی‌های فعلی جامعه ما همپوشی دارد؟ ما این را می‌پذیریم که در شرایط فعلی توده مردم از دسته‌بندی‌های مرسوم سیاسی و جناحی ما فاصله گرفته‌اند؛ یعنی بعضی  از مردم انگار بدون یک هویت سیاسی، زیست سیاسی خودشان را پیش می‌برند. این یک مشکل خیلی بزرگ است که افراد زیست اجتماعی خودشان را به علت دغدغه های اقتصادی جدا از هویت سیاسی جلو می‌برند.

برچسب‌ها