سوختن

  • قدر زَر، زرگر شناسد ...

    قدر زَر، زرگر شناسد ...

    برای قیچی دوتکه خیاط، آه می کشیدم. برای داور سوت گم کرده، نویسنده ی شکسته خودکار، ماهیگیر بی تور و شیشه های خاکشیر شده عطّار و برای همه کاسبانی که ابزار کارشان به فنا می رفت هربار.