عبداله زاده مهنه

  • و علی بود اسم من، اما...

    و علی بود اسم من، اما...

    دو روز پس از عاشورا، بنی اسد اومدن پیکر شهدا رو دفن کنن. شهدای قطعه‌قطعۀ پامال‌شده رو نمی‌شناسن. ناگهان دیدند از دور، آقایی خسته و خاک‌آلود خودش رو رسوند به صحرای کربلا...

  • این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست

    این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست

    روز یازدهمه. دیروز همۀ عاشقان اباعبدالله(علیه السلام) خودشون رو کشتند برای ارباب. هرکی زرنگ بود، توشۀ یک سالش، بلکه توشۀ همۀ عمرش رو برداشت. هم نفسِ منِ روضه‌خون خسته‌ست، هم تن و بدن تویِ عزادار. می‌سپرمت دست محتشم که روضه‌خونیش مُهر تأیید گرفته از اهل‌بیت(علیهم السلام) :

  • با آیه چشمان خود پیغمبری کن باز

    با آیه چشمان خود پیغمبری کن باز

    انگار این دمِ آخر، روضه‌های علی‌اکبر(علیه‌السلام) هم روزیِ شهید محسن حججی بوده. روزهای تشییع و وداع با پیکر مطهرش همزمان شده با روضه‌های جوون اباعبدالله(علیه‌السلام). به حسین(علیه‌السلام) وصل بشی، خواستنی می‌شی. خریدار پیدا می‌کنی. شهید می‌شی.

  • انگار به یاری حسینش، حسن آمد

    روضه

    انگار به یاری حسینش، حسن آمد

    هرکدوم از بنی‌هاشم که روز عاشورا به میدان می‌رفتن، غوغایی توی خیمه‌گاه به راه می‌افتاد. مادرها، خواهرها، عمه‌ها، فاطمیات و هاشمیات خودشون رو آماده پرپرشدن یه عزیز دیگه می‌کردند. اما صحنه میدان‌رفتن قاسم‌بن‌الحسن(علیه‌السلام) قاعدتاً فرق داره. اول اینکه قاسم یادگار امام‌حسن مجتباست. روضه‌های بابا رو زنده می‌کنه.

  • حسین من! شهید کوچکت کو؟

    حسین من! شهید کوچکت کو؟

    روضۀ شب هفتم با ذکر عطش شروع می‌شه: حرم آب ندارد علی خواب ندارد...

  • روی جسم این حسینیه حسن افتاده است

    روضه

    روی جسم این حسینیه حسن افتاده است

    خب، سفرۀ کریم اهل‌بیت(علیهم السلام) هم پهن شد توی مجالس محرم. امشب و فرداشب ذکر کربلایی‌های امام‌حسن مجتباست.

  • زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت

    روضه

    زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت

    اگه دو تا جوون رو ببینی که یکی پس از دیگری می‌رن در راه خدا شهید می‌شن، می‌گی: «رحمت به شیر مادرتون! عجب بچه‌شیرهایی تربیت کرده! » اگه با مادرشون روبه‌رو بشی، کم می‌آری. از خودت خجالت می‌کشی. به صبر و عظمت چنین بانویی آفرین می‌گی:

  • چه بلایی سر لبت آمد؟

    چه بلایی سر لبت آمد؟

    دیگه دو شب گریه کردی برای اباعبدالله(علیه‌السلام)، دلت آماده است. دیگه لازم نیست برای گریوندنت خیلی مقدمه‌چینی کنم. فقط دوسه تا سؤال ازت بپرسم، دلت می‌ره سمت سفره‌دار امشب، خانم خردسال خرابه‌نشین: