گذشته
-
نگاهی به گذشته تاریخی یک وقف ماندگار
پیرزنی که خانهاش را به گوهرشاد خاتون نفروخت!
یک عکس سیاه و سفید به یادگار مانده از اوایل قرن با میلههای آهنی بلند در وسط صحن مسجد گوهرشاد، تنها نشان از قصهای است که سالهاست روایتهای متفاوتش آن قدر دهان به دهان چرخیده که به عنوان بخشی از تاریخ شفاهی شهر، گوشه کتابهای تاریخی ثبت شده است.
-
لالاییها خواب ندارند
خانجان بوی توت و گل محمدی می داد وقتی میان خماری بعدازظهرهای کودکانه جا خوش می کرد وسط چهار- پنج زاده ی دختری و پسری با یک مُشت لالایی شاهکار. با قصه هایی که انگار از قبل توی گنجه مرتب چیده بودشان. مثل لیوان های دوغ خوری معروفش.
-
یک توک پا تا عمارت اجدادی
مازندران- با فیگور روانشناس ها، ظهرم را سَر کردم. به خودم گفتم همه چیز را رها کن، بیا برویم سفر. مثلاً به ده سال قبل. چشم ها را ببند تا جَلدی برسیم آنجا که دیوانه ات می کند.
-
ساکن انباری پنجم
اشیاء نصف خوابند، نصف بیدار. برای بازنشستگی شان دلم می سوزد. برای اثاثی که هر کدام دبدبه و کبکبه ای داشتند روزگاری.
-
بی خبری، خوش خبری
می ترسم صبح ها بروم سروقت گوشی... به غلط کردن اُفتاده ام که چرا اَپ اخبار نصب کرده ام...