غلامعلی حداد عادل لابد چون مانند من و شما فکر نمی کند، هیچ کدام این کارها را نکرد و همین بهترین بهانه است که بشود سوژه «گزارش از شخص» امروز. مردی که تلخ و شیرین سیاست و حاشیه هایش سبب نشد فرهنگ و دغدغههای آن را فراموش کند و گرفتاری و دشواری کارهای فرهنگی هم او را از سیاست دور نکرد، دیروز در مراسم رونمایی از کتاب شعرش گفت: «من، این هستم...» شاید منظورش همین حرف هایی بود که ما در باره او زدیم!
علم بهتر است یا ثروت؟
پدر بزرگ(حاج عباس) نخستین تعمیر کار قطار در ایران بود. حرف دوره قاجار است و ماشین دودی. حاج عباس به عنوان مکانیک نخستین قطار،استخدام شده بود و چون همه ابزار کارش آهن بود معروف شد به حاج عباس حداد عادل. درآمدش خوب بود و برای همین توانست به مرور کامیون و اتوبوس بخرد و خودش و پسرهایش شدند راننده و گاراژ دار. حاج عباس حداد که یکی از بنیانگذاران هیأت «ابوالفضلی ها» ی تهران بود ترجیح داد برای پسرش، رضا، دختر یکی از هم هیأتیها را بگیرد. غلامعلی حداد عادل، ثمره همین ازدواج بود که کودکی اش را در محله «پای خط» گذراند. در نوجوانی وارد مدرسه معتبر و مشهور علوی شد و زیر نظر علامه «کرباسچیان» و آقای «روزبه» تعلیمات دینی و علمی را گذراند. در همین مدرسه هم برای نخستین بار کارها و تحقیقات جدی علمی را تجربه کرد. فرزند پدری که حرفه اش رانندگی بود، جواب پرسش «علمبهتر است یا ثروت» را پیدا کرده بود برای همین شغل پدر را آنچنان که مرسوم بود دنبال نکرد و رفت دنبال به دست آوردن علم. به امید اینکه وقتی علم را به دست بیاورد، ثروت هم پیدایش میشود!
اول فرهنگ بود یا سیاست؟
حداد عادل دهه40 هنوز بیشتر از آنکه دغدغه «فرهنگ یا سیاست؟» را داشته باشد،اهل ریاضیات بود. پیشه وری در کنار پدر را رها کرده بود و به عشق فرمولهای پیچیده ریاضی دیپلمش را گرفته بود و در دانشگاه، فیزیک میخواند.وقتی فوق لیسانسش را گرفت، دغدغههای فرهنگی و سیاسی هم به سراغش آمد. همزمان با تدریس در دانشگاه شیراز، فعالیتهای انقلابی و مبارزاتی را شروع کرد تا جایی که پس از راه اندازی انجمن اسلامی دانشگاه، دستگیر و در نهایت اخراج شد. آشنایی با شهید مطهری در همین دوره بود که بعدها روابطشان را تا حد استاد و شاگردی توسعه داد. سال 47 آغاز تغییر بزرگ زندگی اش بود. دانش آموخته رشته فیزیک یکباره دغدغههای فرهنگی اش شدت گرفت و سراغ علوم انسانی رفت، ابتدا در رشته فلسفه کارشناسی ارشد گرفت و سال 53 هم با رتبه ممتاز به عنوان آقای دکتر دانش آموخته شد.
اما سیاست
پیش از انقلاب و برای مخالفان رژیم سلطنتی فرهنگ و سیاست آمیخته به هم بود و در مبارزه خلاصه میشد. حداد هم در ارتباط با محافل مذهبی و انقلابی، انقلابی گری و سیاست را تجربه کرد و بارها تا دستگیر، زندان و اخراج از دانشگاه پیش رفت. پس از پیروزی انقلاب، حداد در چرخه امور اجرایی و مسؤولیتهای مختلف افتاد. معاونت در وزارت فرهنگ و هنر سابق، حضور در وزارت آموزش و پرورش به عنوان مشاور و معاون وزیر (تغییردادن تمام کتابهای درسی در طول سه سال) حضور در شورای مدیریت صدا و سیما و... از او یک فرهنگ مدار تمام عیار ساخت که در امور اجرایی زیادی نقش آفرینی میکرد.از سال 73 حداد برای مدتی انگار امور اجرایی و پستهای دولتی را رها کرد و تمام وقت به فرهنگ و تنها فرهنگ پرداخت. رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی شد و مدیر عاملی بنیاد دائره المعارف را به عهده گرفت؛ البته تدریس در دانشگاههای مختلف را هم به این فهرست اضافه کنید.
سال 76، حداد تصمیم گرفت بسیار جدی و پر رنگ وارد عرصه سیاست شود. در انتخابات مجلس جنجالی ششم، داوطلب شد و با اما و اگر به مجلس راه یافت. در فهرست وزارت کشور نفر سی وسوم بود اما در بازشماری آرا، توانست به مجلس راه پیدا کند. ماجرای مسجد هدایت را که شنیده اید؟ حداد و خانواده اش در این مسجد رأی شان را به صندوق ریختند اما وقتی تعداد آرای این صندوق اعلام شد، رأی حداد «صفر» اعلام شد! از دوره هفتم تا مجلس نهم، حداد به عنوان نفر اول از تهران به مجلس راه یافت و در دوره هفتم به ریاست مجلس هم رسید.
ناکامی یا توفیق؟
دوره هشتم، آغاز دوره انتقادها از عملکرد حداد به عنوان رئیس دوره پیشین بود. همین انتقادها سبب شده بود به ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس اکتفا کند و البته در پایان دوره هشتم مخالفان و منتقدانش با تهیه گزارشی از عملکرد او کاری کردند تا در مجلس نهم رقابت بر سر ریاست را به لاریجانی واگذار کند.
در دوران فتنه مواضع حداد درخور توجه است. او در این دوران تلاش کرد بدون توهین و جنجالآفرینی و بدون اینکه آشکارا طرف کسی را بگیرد با استدلال، شایعه و تهمت «تقلب» در انتخابات را بی اثر کند. او در انتقاد از مواضع میر حسین موسوی نوشت: «شكی نیست كه شما در تهران رأی بالایی داشتید ولی باید بدانید كه ایران فقط تهران نیست و بزرگی شما نیز در این است كه به رأی مردم احترام بگذارید... اگر ما به سازوكار و قوانین انتخابات در ایران ولو اینكه خود شكست بخوریم احترام بگذاریم، برای آینده نظام سودمندتر است ...» با آغاز رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری در سال 92، حداد سیاسی تر و برای ریاست جمهوری نامزد شد؛ البته نامزدی که منتقدانش هنوز نسبت به عملکرد و موضع گیریهای او در دولت نهم و دهم و مماشات با قانون گریزی رئیس دولت وقت، اعتراض داشتند، چهار روز مانده به رأی گیری، انصرافش را اعلام کرد.
بازگشت به عالم فرهنگ و ادب
اهالی سیاست، سال 94 را برای او سال تلخی میدانند، زیرا ادیب سیاستمدار با سابقه سه بار نفر اول شدن در تهران، از حضور در مجلس دهم بازماند. فضای غالب سیاسی کشور و انتقادهایی که مخالفانش به رفتارهای سیاسی او داشتند سبب شد، مردی که در اوج رقابتهای سیاسی از «اخلاق و تدبیر» در عرصه سیاست سخن گفته بود، بار دیگر به عالم فرهنگ و ادب بازگردد. آموزگاری که سالها پیش مجموعه مدارس «فرهنگ» را برای احیا و تقویت بنیه علوم انسانی پایه گذاری کرده بود، شاید به صورت موقت از سیاست دور شد تا به تربیت نخبههای فرهنگی و مدافعان علوم انسانی بپردازد.
نظر شما