آسیب ها و خساراتی که این نوع نگرش و عملکرد به توسعه کشور می زند تنها می توان در اصلاح سیستم آموزشی و تربیت مدیران آینده جست. رهبر معظم انقلاب در دیدار خود با فرهنگیان با تأکید بر لزوم توجه به امور تربیتی نسل آینده آن را از اساسی ترین خواسته های خود خواندند.اهمیت این تأکید را می توان در تأثیر آموزش و پرهیز از سیاست زدگی در تربیت نسل آینده در برنامه های کلان آینده کشور در سالهای آینده دانست.
جواد منصوری، کارشناس مسایل سیاسی و فرهنگی به سؤالات قدس پاسخ گفته است.
مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با فرهنگیان مشکلات نظام آموزشی کشور را در دو حوزه سیاست داخلی و تأثیر توطئه های دشمن در مشکلات این حوزه مطرح کردند. دولتمردان ما چه راهبردی را برای تحقق آرمان های رهبری در عرصه تربیت باید مد نظر قرار دهند؟
رهبری معظم انقلاب در طول دو دهه گذشته مطالب بسیاری در حوزه مسایل آموزشی، فرهنگی، اجتماعی، تربیت نیروی انسانی، مقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم بیان کردهاند که مجموعه این سخنان چیزی قریب به 4 جلد کتاب خواهد شد.
تحلیل این سخنان ما را در شناخت شرایط پیرامونی و دنیای بیرون کاملا آشنا و نسبت به آن واقف خواهدکرد. اما مسأله اصلی این است که این سخنان به جایی نمی رسد و عملا در حد صحبت باقی می ماند و کسی پاسخگوی اجرایی شدن سخنان رهبری نیست و به همین دلیل است که همچنان شاهد ضعفها، ناهنجاریها و آسیبها هستیم. مقام معظم رهبری اولین بار در سال 1375 یعنی بیست سال پیش به صراحت بحث اسلامی شدن دانشگاهها، تحول در علوم انسانی و الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت را مطرح کردند اما پس از گذشت بیست سال پیشرفت محسوس و ملموسی در این زمینهها نمیبینیم. به عبارت دیگر سخنان رهبری در اردیبهشت 95 مشابه سخنان ایشان در سال 75 است و دستگاه های مرتبط همچنان بدون توجه به نظرات رهبری حرکت کردند و به همین دلیل با مشکلات بسیاری مواجه شده اند که کم و بیش همه به این مشکلات آگاه و آشنا هستند. توصیه های رهبری در خصوص تربیت نسل متخصص و متدین، کارآمد و آینده نگربحث بسیار مهم و اساسی است و امکان ندارد کشور بدون چنین مدیرانی به استقلال و اقتدار برسد. جا دارد که بپرسیم چرا دولتها در این سالها در تربیت چنین مدیرانی موفقیت
نداشته اند که ایشان پس از گذشت دو دهه مجبور
میشوند دوباره بر تربیت چنین افرادی تأکیدکنند. آنچه امروز برون داد نظام آموزشی ماست عده ای جوان دارای مدرک است اما از لحاظ علمی و عملی و اعتقادی در سطح بسیار پایینی قرار دارند. به همین دلیل وزیر کار میگوید ما میلیونها موقعیت کاری داریم اما جوانان حاضر نمی شوند آنها را برعهده بگیرند زیرا جوانان فقط به دنبال کارهای پشت میزنشینی هستند و متأسفانه این واقعیت بسیار تلخی است که کشور با آن روبهرو است.
چرا در بین دولتمردان ما دغدغه مندی برای اجرایی شدن سخنان رهبر معظم انقلاب در این عرصه ها وجود ندارد و سخنان ایشان به جایی نمی رسد و پس ازگذشت چند سال دغدغه های ایشان تکرار می شود؟
برای رسیدن به پاسخ این پرسش باید چند سؤال اساسی مطرح شود. مسؤول پیگیری این سخنان کیست؟ اگر مسؤولی به
وظیفهاش عمل نکرد چه کسی با او برخورد میکند؟ برنامه ای که باید اجرا می شد کجا تدوین شده است؟ الان بیش از 15 سال است که الگوی پیشرفت ایرانی- اسلامی مطرح شده است ولی هیچ جایی نمودی از عملی شدن و آثار آن دیده نمی شود و علت آن هم این است که کسی خودش را مسؤول نمیبیند که نتیجه آن را پیگیری کند.
فاجعه بزرگی که درکشور ما اتفاق افتاده این است که متأسفانه نظام فرهنگی و آموزشی ما به شکل افراطی سیاست زده شده و هر دولت که روی کار می آید، افراد مرتبط با جناح و خطوط فکری خود را به هرقیمتی حاکم می کند به همین دلیل نظام آموزشی ما دائم دستخوش تغییر است، همچنان که نظام فرهنگی ما دستخوش بی هویتی و بلا تکلیفی است و تا زمانی که این وضعیت حاکم است نمی توانیم پیشرفت کنیم.
شما به سیاست زدگی دستگاه های دولتی اشاره کردید. میخواهیم از زاویه دیگری به این قضیه نگاه کنیم اگر دولتی نیروهای خودش را سرکار نیاورد و با همان افراد و مدیران جناح پیشین کنار بیاید ممکن است با کارشکنی مواجه شود. چه استراتژی باید در حکومت وجود داشته باشد که در زمان تغییر دولتها با جناح بازی و باند بازی و یا کارشکنی مواجه نشویم؟
اکثر مدیران کشور علاقه مند به اجرای وظایف خود در چارچوب قانون هستند بنابراین دلیلی وجود ندارد که هر دولتی که روی کار آمد تمام نیروها را جابهجا کند و طوری وانمود کند که گویا در دولتهای قبلی کاری انجام نشده و همچنین
دستگاههای اجرایی مقرراتی دارند و به راحتی میشود افراد متخلف و ناتوان از انجام
مسؤولیتها را شناسایی و کنار گذاشت و لزومی ندارد که همه را از یک کنار حذف کرد برای اینکه فلان جناح حاکم مطلق بشود. به علاوه اگر در تربیت نیروی انسانی و مدیران خوب عمل شده بود قطعا مدیران متخصص و متعهد روی کار بودند و نیازی به این
بحثها نبود. یکی از بحثهایی که در نظام آموزشی ما وجود دارد مسأله آینده نگری است. متأسفانه ما نیروی خود را بیشتر برای امروز تربیت
میکنیم نه برای فردا. در نتیجه نیروی انسانی ما هر روز در معرض تهاجماتی است که از بیرون وارد می شود و دایم در حال تغییر موضع و دیدگاه است. اگر نیروی انسانی از نظر اعتقادی و دانش روز وهویت مستقل قوی باشد به راحتی تحت تأثیر جریان های وارداتی و یا خوراک فکری شبکه های ماهواره ای قرار نمی گیرد بلکه حرکت برعکس می کند و آنها را تحت تأثیر اعتقادات و دانسته های خود قرار
می دهد. آنچه در جریان فرهنگی ما شاهدیم آن است که تربیت یافتگان نظام آموزشی ما در برابر تهاجم فرهنگی غرب واکسینه نیستند.
در حالی که رهبری سند چشم انداز 20ساله نظام را در افق 1404 مطرح کردند ما شاهد بیتوجهی به آینده نگری در برنامه ریزی های کشور هستیم. ریشه این مشکل کجاست؟
متأسفانه عدم شایسته سالاری در انتخاب مدیران، عدم اعتقاد و پایبندی به مسؤولیت، عدم برخورد با متخلفین و جدی نبودن در اجرای برنامه ها ریشه این معضل است.
اینکه برنامه های 5 ساله توسعه تدوین و تصویب بشود ولی در پایان 5 سال بگوییم که 20 یا 30 درصد آن اجرایی شده مصیبت است یا چشم انداز 20 ساله را بنویسیم و بعد از گذشت دو دهه اعتراف کنیم که 30 درصد آن اجرایی شده است. پیگیری مستمر برنامه ها یک ضرورت است که انجام نمی شود. حرفها زده می شود و همایش و سمینار برگزار می شود و کتاب نوشته می شود اما ثمری برای کشور ندارد.
ایران کشوری است که همه گونه توانمندی انسانی، منابع نفتی و ... دارد اما چرا باید
واردکننده باشیم. چرا باید هر روز واردات مان بیشتر شود؟ چرا 50 سال است که ما
تولیدکننده خودرو هستیم اما هنوز نتوانستهایم خودرو باکیفیت و ایمن در اختیار مردم قرار دهیم؟ درحالی که در اخبار
میبینیم که اگر شرکت خودروسازی خلافی مرتکب شود، چه برخوردی با آنها میشود در حالیکه در ایران از این خبرها نیست و کسی با متخلف برخورد به نمونه دیگری اشاره میکنم امروز صنعت ساختمان سازی در دنیا باید تضمین 100 سال ماندگاری و بقا بدهد و پس از 100 سال هم مواد بکار رفته درآن باید قابلیت تبدیل داشته باشد اما ما روزانه میلیاردها میلیارد سرمایه کشور را به صورت زباله و پسماند و نخاله ساختمانی دور می ریزیم. باید علت این تفاوت در دور ریز سرمایه را در تربیت نیروی انسانی متعهد، متخصص و مسؤولیت پذیر بجوییم. ما 100 سال است که صنعت نفت داریم ولی هنوز هم لنگیم! باید صبح نفت بفروشیم تا شب بتوانیم زندگی کنیم. مشکل ما در زیر ساختهای مدیریتی، آموزشی و گرایش های افراطی سیاسی و جناحی است و البته به این نکته هم اشاره کنم که در مواردی حتی متدین نبودن برخی افراد و مدیران باعث این آسیبها شده است.کسی که متدین است
حقالناس و بیت المال را حیف و میل
نمیکند و مردم را گرفتار جنس بی کیفیت و بیارزش نمی کند. به نظر می رسد رهبر انقلاب از وضعیت عملکرد دستگاه های اجرایی بخصوص در بخش فرهنگی و آموزشی رضایت ندارند. ایشان در سخنان 13 اردیبهشت خود به صراحت از فضای مجازی، عملکرد دستگاه آموزشی و رسانه ها گله کردند و حتی این تعبیر را بکار بردند که نظام آموزشی ما متعلق به قرن گذشته است.
باید دولتمردان ما پاسخگو باشند که علت این گله مندی چیست؟ و آیا راهکاری دارند که چند سال بعد همین دغدغه ها دوباره تکرار نشود وحرکت روبه جلویی انجام شده باشد و بتوان گزارشی از پیشرفت و تحول ارایه کرد.
وقتی وزارت ارتباطات و شورای فضای مجازی برای این مسایل اهمیتی قایل نیستند و جدیت پیگیری برای درک موضوع و
خسارتهای این موضوع ندارند چه انتظاری می توان داشت که با فاجعه روبرو نشویم.
رهبرمعظم انقلاب از دورخیز نظام سلطه در عرصه تربیتی سخن گفتند، برای مقابله با دشمنی که به همه ابزارهای رسانه ای برای جنگ نرم مجهز است چه باید کرد؟
پایبندی به قانون و برنامه اولین گام برای رسیدن به خواسته های رهبری است. دومین گام شایسته سالاری است. سومین مرحله پیگیری مستمر برنامه ها و چهارم برخورد با متخلفین و افراد مسألهسازاست. البته نباید از تشویق افراد کارکشته غافل ماند.
همانگونه که حضرت علی(ع) آدم خوب و بد را در کار تفکیک می کنند و می فرمایند نباید در دو نزد مدیر یکسان باشند و به عبارت دیگر باید بین دوغ و دوشاب فرق قایل شد. اگر دشمن در کشور ما هیچ کاری نکند و تنها مدیران متعهد، متخصص و متدین را از پستهای کلیدی حذف کند برای از بین بردن کشور کافی است و نیازی به لشکر کشی، جاسوسی، جنگ و نرم و غیره ندارد.
نظر شما