۱۶ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۲
کد خبر: 812314

 تاریخ معاصر جهان نشان داده که دیکتاتورهای تمامیت خواه در سراسر جهان به دنبال قبضه کرد همزمان رهبری فکری و سیاسی-نظامی در یک جامعه هستند. هیتلر، استالین و با کمی تسامح  موسولینی از این دسته دیکتاتورها هستند. اما در دنیا یک دسته دیگر از دیکتاتورها وجود دارند که بی‌تردید می‌توان آنها را دیکتاتورهای بی‌عرضه نام نهاد...

به گزارش قدس آنلاین، این افراد زالو صفت که بدون شک مریم و مسعود رجوی نیز یکی از خیل هزاران نفر آنها هستند به دلیل این که توانایی و امکانات لازم برای برقراری یک دیکتاتوری تمام عیار تمامیت خواهانه را ندارند. سعی می‌کنند با ترسیم کاریکاتوری دیکتاتور مآبانه از خویش رهبری هم زمان فکری و سیاسی-نظامی را در درون یک فرقه محدود قبضه کنند. اگر از دید روانشناسانه یه انتحاری که فرق تروریستی منافقین در عملیات مرصاد به آن دست زد بنگریم باید مریم و مسعود رجوی را جزو گروه دوم دیکتاتورها دانست. حقیقت این است که مسعود رجوی به دنبال آن بود تا با کلید زدن عملیات از پیش شکست خورده به اصطلاح فروغ جاویدان از یک سو ستاره بی‌‎فروغ و رو به افول بخت و اقبال سیاسی خویش را از مرگ ناگهانی نجات دهد و از سوی دیگر فضای سیاسی سازمان نفاق را طوری تحت تأثیر قرار دهد که در صورت شکست عملیات احمقانه خویش بتواند به راحتی به سادیسم درون فرقه ای دامن بزند سادیسمی که با گذشت زمان نام انقلاب و طلاق ایدئولوژیک به خود گرفت. به علاوه ناگفته پیدا است که رجوی با تکمیل فرایند مغزشویی درون سازمانی به وجود آمده توسط خویش در پی نابود نمودن عناصر ناراحت و رقبای احتمالی خویش در آینده بود. اگر با دید یک محقق به عملیات مرصاد بنگریم دلایل نابودی تعداد زیادی از منافقین و خاکستر شدن رؤیای کثیف مریم و مسعود رجوی را باید این چنین تحلیل کنیم:

 دست زدن به هر نوع پست فطرتی و دست آویز قرار دادن اعضا برای پیروزی به هر قیمت توسط رجوی موجب احساسی عمل کردن اعضا و یک خطای روانی بزرگ توسط تمام منافقین معاند با ایران شد که شکست مفتضحانه ای را برای جریان نفاق در پی داشت.  این تاکتیک غیر انسانی همچنین موجب ریزش اعضایی شد که دست کم کسی از اعضای خانواده خود را در فرایند بلندپروازی خونین رجوی از دست داده بودند.

 توتالیتریسم رجوی و همفکران درون سازمانی وی عاقبت خوشی برای وی در پی نداشت و موجب شکل‌گیری بی اعتمادی در بین اعضای باقی مانده سازمان در خصوص توانمندی نظامی این شیاد سیاسی و دیکتاتور پرمدعای فرقه نفاق شد که در نهایت سادیسم درون فرقه‌ای یا همان انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک را سرعت بخشید.

 از آنجایی که ذهن بیمار تمام دیکتاتورهای تمامیت خواه در هنگام مواجه شدن با یک شکست نظامی حاصل از ندانم کاری خویش دیگران را مقصر جلوه می‌دهد و همواره سعی دارد خویشتن خویش را به هر نحو ممکن تطهیر نماید.رجوی نیز پس از افتضاحی که ر برابر نیروهای ایرنی به بار آورد با تمام توان در پی این بود تا هم تمام عقده‌های روانی ناشی از اشتباهات خود را بر سر اعضا خالی کند و هم با گسترش و تسری دادن سادیسم شخصی خود به تمامی اعضای فرقه و برپایی پروژه شیطانی طلاق ایدئولوژیک راه را برای برپایی حرمسرای شیطانی خود هموار نماید.

با این اوصاف می‌بینیم با تمام این تمهیدات اجرای موفقیت آمیز عملیات مرصاد توسط نیروهای توانمند و غیور ایرانی موجب شد که طرح و نقشه رجوی و دوستان هم‌پیمانان وی مبنی بر اجرای یک عملیات سریع و غافلگیرانه با شکستی خفت بار پایان یابد.. نیازی به گفتن نیست که حمایت از رجوی برای صدام و دوستان بعثی و غیر بعثی در آن برهه زمانی به حدی اهمیت داشت که به روایت تاریخ شفاهی فرماندهان جنگ ما یکی از معدود ملاقاتهای صدام و رجوی را پیش از عملیات مرصاد شاهد هستیم. توجه به این نکته می‌تواند راه‌گشای بسیاری از رموز ناخوانده در پرونده سیاه فرقه تروریستی نفاق باشد. 

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.