او در همان منطقه‌ای از لبنان به دنیا آمده بود که ۱۳ قرن پیش به‌واسطه روشنگری‌های یک تبعیدی محب علی(ع) یعنی ابوذر غفاری، تمامی ساکنانش به مذهب تشیع گرویدند و به محبان سرسخت علی بن ابیطالب(ع) بدل شدند.

عالمی از جبل عامل

منطقه‌ای که از دیرباز به‌خاطر رونق علمی، یکی از بزرگ‌ترین حوزه‌های علمیه شیعه را با خود داشت، آن‌قدر بزرگ و پرثمر که وقتی والی عثمانی صیدا دستور سوزاندن آثار و تألیفات عالمان جبل‌عامل را داد، مأموران هفت روز در گیر و دار سوزاندن کتاب‌ها در عکّا بودند.

با چنین توصیفی از جبل عامل، طبیعی بود اجداد او نیز روحانی باشند و صاحب مدرسه علمیه. پدرش هر چند معمم نبود ولی شغلش معلمی بود و به همین دلیل اهتمام ویژه‌ای به آموزش فرزندش و راهنمایی او در این زمینه داشت. سید جعفر پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی نزد پدر بزرگوارش و استفاده‏های فراوان از کتابخانه عظیم وی و مطالعه آثاری در زمینه ادبیات، برای تحصیل علوم دینی به نجف اشرف رفت. پس از ۶ سال تحصیل در حوزه علمیه نجف، با توصیه پدرش مبنی بر هجرت به قم مواجه شد. جعفر مرتضی برای هجرت به قم نزد آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری رفته و طلب استخاره کرد و سید عبدالکریم نیز توصیه به هجرت کرده و می‌گوید علم و برکت در این سفر است و بهتر است زودتر راهی قم شود. او دومین طلبه لبنانی است که برای تحصیل ساکن قم شد. دوران سکونت ۲۵ ساله جعفر مرتضی در قم به گذراندن باقیمانده دروس سطح، پژوهش در زمینه‌های مختلف تاریخ و عقاید شیعه، راه‌اندازی «مدرسه علمیه جبل عاملی‌ها» و تدریس برای دانشجویان دوره‌های ارشد و تدوین مباحث حکومتی از سیره اهل بیت(ع) برای تقویت پایه‌های فکری و عقیدتی حکمرانی در جمهوری اسلامی گذشت.

در همین دوران بود که یکی از نویسندگان لبنانی مطالبی را در توهین به ساحت مقدس امام رضا(ع) منتشر کرد که علامه سیدجعفر در پاسخ به وی مقالاتی را در مجله عربی «الهادی» که توسط دارالتبلیغ آن زمان منتشر می‏شد، تحریر کرد. این مقالات، بعداً به‏صورت کتابی مستقل به نام «الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)» منتشر شد.

دعوت از استاد جعفر مرتضی عاملی دقیقاً یک سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای تدریس تاریخ اسلام در یکی از مدارس علمیه قم، موجب آغاز بحثی از ایشان در خصوص سیره نبوی می‌شود که این بحث‌ها بعداً خمیرمایه تألیف موسوعه عظیم «الصحیح من سیرة النبی الأعظم» را فراهم آورد که البته نوشتن همان نیز ۲۸ سال زمان ‌برد.

 پس از این دوران، علامه سیدجعفر مرتضی عاملی در ۵۰ سالگی به لبنان برگشت و حلقه‌های علمی و پژوهشی‌اش را در زادگاهش پی گرفته و حوزه امام علی‌بن ابیطالب(ع) را تأسیس کرد. درنهایت سیدجعفر مرتضی عاملی ۴ آبان ماه ۹۸ در ۷۷ سالگی رحلت کرد و در زادگاهش در عیتا الجبل به خاک سپرده شد.

آیت‌الله علامه سید جعفر مرتضی عاملی در عصر حاضر یکی از برجسته‌ترین سیره‌نگاران در جهان اسلام بود. روش اجتهادی او در تاریخ و سیره‌نگاری، طرحی نو در حوزه‌های علمیه و همچنین در میان پژوهشگران علوم دینی درانداخت. آثار علامه در حوزه تاریخ البته در میان دیگر شاخه‌های علوم دینی نیز تأثیرگذار بود. به طور کلی به باور بسیاری از منتقدان، آثار علامه سید جعفر مرتضی در دفاع از حریم تشیع و معارف قرآن و اهل بیت(ع) و نیز پیراستن و تصحیح دیدگاه‌ها درزمینه حوادث و رویدادهای تاریخ اسلام جایگاه بلندی دارند. در سالروز درگذشت علامه جعفر مرتضی عاملی نیم‌نگاهی به گفت‌وگوهای این عالم بزرگ شیعه با روزنامه قدس داشته‌ایم که عمدتاً در سال‌های آخر حیات پرثمر ایشان انجام شده است.

به وزیر نامه نوشتم تا مانع انتخاب کتابم به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی شوم!

علامه سیدجعفر مرتضی عاملی در یکی از همین گفت‌وگوها علت آغاز نگارش سیره پیامبر(ص) را این‌گونه توضیح می‌دهد: «درباره اینکه چرا نگارش سیره پیامبرخاتم(ص) را آغاز کردم باید بگویم این از توفیقاتی بود که نصیب من شد. سال‌ها پیش از آن من خواسته شد درس سیره پیامبر(ص) را تدریس کنم. ولی من در آن حوزه خیلی قوی نبودم، گمان می‌کردم پیش از تدریس مطالعه می‌کنم و درس می‌گویم، اما دیدم این‌طور نمی‌شود. بسیاری از مطالب نیاز به پیرایش داشت، اشکالات و نواقص بسیار بود و باید بین مطالب ارتباط ایجاد می‌شد و... بنابراین ناچار شدم در مدت سه چهار ماه به مطالعه، تحقیق و تتبع بپردازم که همان سبب شد چهار جلد اول الصحیح را بنویسم. دو ماه تدریس کردم، ولی بعد منصرف شدم؛ چون قانع نمی‌شدم با آن اطلاعات به تدریس بپردازم. از آن کلاس خیلی استقبال نشد، اما توفیقی شد تا برای پیامبر(ص) بنویسم. البته باید به سابقه سیره‌نویسی و وظیفه‌ای که برای خود متصور شدم نیز اشاره کنم. سیره‌های مطرحی که در گذشته و حال بر آن‌ها تأکید بسیاری شده و می‌شود تاریخ طبری، سیره ابن هشام و... است. برای این چند سیره خیلی تبلیغات شده و همین تبلیغات به آن‌ها ارزش داده است. اما این کتاب‌ها از طرف جریان‌های خاصی مثل سلاطین که قصد دارند جریان خاصی را ترویج کنند هدایت و تبلیغ شدند، بنابراین نیاز به کتابی بود که حقایق بیشتری از سیره نبوی در آن نگاشته شود».

اینکه گفته می‌شود «الصحیح» از بهترین‌های سیره پیامبر(ص) است را باید با این جمله کامل کنم که خود الصحیح هم ضعف‌های زیادی دارد. الصحیح فقط یک مرحله است نه اینکه بهترین باشد، یقیناً در آینده بهتر از این هم نوشته خواهد شد.

چند سال پیش که این کتاب به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی برگزیده شد، به وزیر ارشاد وقت نامه‌ای نوشتم و در حدود هشت صفحه به بیان نقایص «الصحیح» اشاره کردم و خودم مانع انتخاب آن شدم، دو یا سه سال بعد خودشان آن را برگزیدند.

بیشتر این نواقص هم به خاطر نبود فرصت پیش آمد و من آن‌ها را نوشتم تا دیگران بر آن حواشی بنویسند. چهار جلد اول الصحیح را در چهار ماه و پس از چند سال، چند جلد دیگر آن را نوشتم، سپس منصرف شدم، اما دوباره تصمیم گرفتم آن را کامل کنم که درنهایت در یک مجموعه ۳۶جلدی به پایان رسید.

هنوز الفِ امیر را ننوشته‌ام

علامه سیدجعفر مرتضی عاملی در گفت‌وگوی دیگری پس از اینکه مجموعه ۵۳جلدی «الصحیح من سیره الامام علی(ع)» در بخش سیره معصومین(ع) برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شد، گفت: «زمانی که الصحیح من سیره النبی الاعظم(ص) را در خلال جنگ‌های ۳۳روزه لبنان به پایان رساندم، برخی از دوستان از من خواستند درباره سیره امیرالمؤمنین(ع) شروع به تحقیق کنم. نتیجه آغاز تحقیق و نگارش الصحیح، مجموعه ۵۳ جلدی شد. به عقیده من مسلمانان باید بفهمند امام علی(ع) ذخیره مهم زندگی آن‌هاست که از آن غافل شده‌اند. همان‌گونه که پیش از این هم گفتم «هنوز الفِ امیر را ننوشته‌ام» و این مجموعه آغازی برای نگارش سیره امیرالمؤمنین برای آیندگان است. متأسفانه تاکنون کتاب جامعی برای مولای متقیان نوشته نشده است».

علامه در پاسخ به این پرسش که چرا این همه تأکید دارد سیره کامل‌تری نوشته شود، گفته بود: «امام علی(ع) یکی از بهترین نسخه‌هایی است که می‌تواند الگوی کاملی برای زندگی شخصی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مسلمانان باشد. سبک زندگی امیرالمؤمنین(ع) بر محور سبک و سیره نبوی است و به همین دلیل باید محور زندگی امت رسول‌الله(ص) قرار گیرد. این روزها که دنیای اسلام بیش از هر زمان دیگری به نسخه حکومتی نیازمند است، بازخوانی سیره حکومتی و سیاسی امام علی(ع) و موضع‌گیری‌های حضرت در برابر وقایع سیاسی می‌تواند راهگشای امت اسلام از منجلاب‌های دنیای امروز باشد. متأسفانه امروز خلأ ناشناخته ماندن حضرت علی(ع) در اجتماع مسلمانان کاملاً مشهود است و تنها راه نجات از این وضعیت این است که اهل قلم به میدان بیایند و گزارش جامعی از زندگی حضرت را بنویسند، تحلیل کنند و در اختیار سیاستمداران قرار دهند. هرچند من با اینکه علی(ع) را تنها به عنوان یک چهره سیاسی به دنیا معرفی کنیم مخالفم زیرا منحصر کردن امام به یک بعد از ابعاد شخصیتی آن حضرت، خیانت به اسلام است».

امام رضا(ع) چالش سیاسی را به فرصت فرهنگی تبدیل کرد

در گفت‌وگوی دیگری که در آخرین سال حیات ایشان انجام شد، علامه جعفر مرتضی در خصوص کتاب حیات سیاسی امام رضا(ع) و زمینه‌ها و دستاوردهای ولایتعهدی امام رضا(ع) نیز توضیحاتی داد که خواندنش خالی از لطف نیست. او درباره تبدیل چالش ولایتعهدی به یک فرصت گفت: «ببینید این موضوع خیلی پیچیده است. در زمان مأمون مهم‌ترین جریان‌ها در عرصه‌های مختلف به بالاترین شکل ممکن فعالیت می‌کردند.

در جریان‌های فکری، زیدیه و بنی الحسن و معتزله بسیار قوی بودند، به‌خصوص معتزله که به عقل‌گرایی افراطی معروف‌اند در این دوره به اوج رسیده بودند. مؤسسان و بزرگان اعتزال در آن زمان زندگی می‌کردند. معتزله منش دموکرات‌ها را داشتند و به آزادی عقیده و فکر بها می‌دادند.

همچنین افرادی که به لحاظ فکری بسیار بسته بودند مثل مؤسسان اهل حدیث که فقط به سند و متون تکیه داشتند در این دوره بودند، از طرف دیگر خوارج تحرکات زیادی داشتند. همچنین قوی‌ترین حاکمیت عباسیان در دوره هارون و سپس مأمون شکل گرفته بود. حاکمیت مأمون در بسیاری از امور مثل ارتش، سیاست و علم در اوج قرار داشت. گفته شده مأمون قوی‌ترین و باهوش‌ترین خلیفه عباسی بوده است. او در دوره خود جریان‌های فکری را هم رهبری می‌کرد و بالاترین نظام اطلاعاتی را به راه انداخته بود به طوری که همه اطلاعات در همه نقاط کشور به دستگاه حکومت می‌رسید. اما شیعیان هم کسانی نیستند که در حاشیه جامعه زندگی کنند بلکه در متن جریان‌های فکری حضور داشتند و بر آن جریان‌ها تأثیرگذار بودند.

همچنین شیعه معتقد بود این حاکم غاصب و ظالم است. در چنین روزگاری همه جریان‌ها دست به دست هم داده بودند تا شیعه را از پای درآورند. در این شرایط امام رضا(ع) در فشار سیاسی قرار می‌گیرد تا به دستگاه خلافت راه یابد و ولایتعهدی را بپذیرد. امام(ع) چه راه چاره‌ای جز پذیرش داشتند؟ یا باید شیعه متلاشی می‌شد یا امام می‌پذیرفتند. امام راهی را برگزید که نه تنها به ضرر امامت و شیعه منتهی نشد بلکه به نفع آن نیز خاتمه یافت، زیرا شیعه نیاز داشت در دوره‌ای که معتزله با پشتوانه حکومت داعیه‌دار عقل‌گرایی و دموکراسی در جامعه بود و شعار آزادی فکر را سر می‌داد، با کمک رهبر و مقتدای خویش به جهاد با این جریان منحرفی که ظاهری بسیار آراسته و فریبنده داشت برود.

امام رضا(ع) تنها به دوره خویش نمی‌اندیشید بلکه افق دورتر را هم می‌دید و برای اثبات بسیاری از رخدادهای آینده باید در مقابل گروه قوی معتزله حضور می‌یافت. جریان‌هایی مثل ماجرای امامت امام جواد(ع) در کودکی از این نمونه است که حضور امام در مرکز فرهنگ و سیاست و شرکت در مناظرات علمی و اثبات عقاید اسلامی با عقل سبب شد جریان عقل‌گرای معتزله حساب کار خود را بکند و امام رضا(ع) را به عنوان سرآمد جریان روشنفکری در دوره خود بشناسد. حضور امام هشتم در این پوشش به ظاهر جدید سبب شد شیعه قوی‌تر از گذشته در جامعه حضور یابد و جریان‌های روشنفکری را هدایت کند».

امام رضا(ع) برای اثبات حقانیت اسلام از مشترکات عقلی استفاده می‌کردند

علامه جعفر مرتضی درباره فعالیت‌های امام رضا(ع) برای تثبیت جایگاه تمدن اسلامی نیز این مسائل را پیش می‌کشد:«ادیان به جا مانده از انبیای پیش از اسلام تحریف شده بودند و تصویری کمرنگ از دین الهی داشتند؛ در حالی‌که اندیشه‌های باطل در آن نفوذ بیشتری داشته و دارد. متأسفانه این سرنوشت ادیان ابراهیمی بوده و هست و چیزی به نام یک دین کامل الهی تا پیش از ظهور اسلام وجود نداشت و تنها دینی که یک هویت مستقل داشته و دارد «اسلام» است.

امام رضا(ع) با چند دسته افراد مناظره داشتند. یک بار با زنادقه و دهریون بود. حـضرت در مواجهه با این افراد از مشترکات و مسلمات عقلی میان همه‌ بشـریت استفاده می‌کردند تا به آن چیزهایی که محل بحث بود، برسند. این یک روش عقلایی است. حضرت در مناظره با اتباع ادیان نیز برای استدلال عقلی از آنچه نزد آن‌ها مسلم و پذیرفته‌شده بود، بهره می‌بردند. به عبارت دیگر روش ائمه(ع) در برخورد با مخالفان فکری، روش عقلایی است و برای همین هم همه‌ بشریت وقتی با عمق اندیشه و روش آن‌ها روبه رو می‌شوند، سخنان امامان را می‌پذیرند. امام رضا(ع) هیچ‌گاه برای اثبات حقانیت اسلام از باید استفاده نکردند بلکه از مشترکات عقلی آغاز کرده و به اختلافات مجهولات می‌رسیدند و در آنجا بود که با پاسخ به مجهولات دیگران، آنان را به اعتراف به اینکه در موضع باطل قرار گرفته‌اند وادار می‌کردند. این رویه‌ علمی و عقلایی امام(ع) برگرفته از قرآن است».

برچسب‌ها