این روزها صحبت از اقتصاد هنر و توجه به شکوفایی و رونق آن در محافل هنری و از سوی متولیان فرهنگی شنیده می‌شود اما رسیدن به توسعه و به حرکت درآوردن چرخ‌های اقتصادی هنر نیازمند چه مولفه‌هایی است. هنرمندان به این سوال پاسخ می‌دهند.

نگاهی به الزامات توسعه اقتصادی هنر در گفت‌وگو با هنرمندان

اقتصاد هنر از مولفه‌های بنیادین حیات فرهنگ و هنر محسوب می‌شود و تا چرخه اقتصادی هنر به گردش درنیاید، رونق، شکوفایی و توسعه آن در جامعه نیز به درستی محقق نخواهد شد. یکی از مواردی که وزیرفرهنگ و ارشاد دولت سیزدهم از ابتدای روی کار آمدنش بر آن انگشت نهاده و بر تقویت و حمایت از آن تاکید ویژه‌ای دارد، بحث اقتصاد هنر است. اسماعیلی به کرات و بارها در جمع هنرمندان بر ظرفیت‌های قابل توجه حوزه اقتصاد هنر تاکید کرده و دستیابی به بازارهای جهانی را یکی از مهمترین اهداف دوره مدیریتی خود خوانده است. وزیر فرهنگ همچنین سازمان فرهنگ و ارتباطات و رایزن‌های فرهنگی را به عنوان پل ارتباطی میان هنرمندان و روابط بین‌الملل دانسته و بر ضرورت ایجاد فضایی برای اشتغال و کار اقتصادی در حوزه هنر تاکید ویژه‌ای داشته است. اما سوال اینجاست این ظرفیت‌ها کجا هستند، چه کسانی از آن منتفع می‌شود و نکته مهم‌تر اینکه آیا زیرساخت‌های لازم برای تقویت اقتصاد هنر وجود دارد؟
 
کشور ما کویر آثار هنری است

«منیژه آرمین» مجسمه‌ساز و سفال‌گر با بیان اینکه مشکل اصلی اقتصاد هنر این است که اساساً زیرساخت‌های آن وجود ندارد، می‌گوید: اقتصاد هنر ما وابسته به کشورهای خارجی و لندن و دبی است و تمام معاملاتی هم که انجام می‌شود در ارتباط با طرف خارجی است. بنابراین می‌توانم به جرأت بگویم ما اقتصاد هنر نداریم چون اساساً زیرساختش را نداریم. تصور کنید کودکی که از همان زمان مدرسه رفتن حتی یک مجسمه هم نمی‌بیند طبیعتاً شناخت هنری هم پیدا نمی‌کند و در آینده هم نگاهش همین است.

بقول یکی از کلکسیونرها برخی برای منزلشان یک قالی ۳۰۰ میلیونی و پرده ۱۰۰ میلیونی می‌خرند اما وقتی به اثر هنری می‌رسد یک تابلوی ۱۰۰ هزار تومانی به دیوار می‌آویزند. این نشان می‌دهد ارزش آثار هنری و توجه به آن اصلاً نهادینه نشده و در سبد خانوار نیامده است و این نگاه وجود ندارد که می‌توان اثر هنری را خرید و روی آن سرمایه‌گذاری کرد. در حالی که خارجی‌ها این موضوع را خیلی خوب فهمیده‌اند و اثر هنری را می‌خرند و حفظ می‌کنند.

وی با اشاره به یکی از نقطه ضعف‌های فرهنگی می‌افزاید: هنر همان چیزی است که جایش در شهر بسیار خالی است، در صورتی که در شهرهایی مانند رم، پاریس و لندن از همان ابتدا کودکان را با آثار هنری آشنا می‌کنند و آنها را به نمایشگاه و موزه‌ها می‌برند، اما کشور ما کویر آثار هنری است و سوال اینجاست که بچه‌ها از کجا می‌خواهد یاد بگیرند و هنر را بشناسند؟

آرمین معتقد است مسئله اصلی شناخت هنر و شناساندن آن به جامعه است. او تاکید می‌کند: متاسفانه در کشور ما باندبازی زیاد شده و معاملاتی که می‌شود در حیطه مافیاست و هنر واقعی مهجور مانده است. البته این مسئله شامل همه معاملات نیست اما بخشی از آن در این قضیه دخیل است و درنتیجه مهمترین کاری که باید کرد این است که هنر را به عموم مردم معرفی کنیم.

به گفته آرمین؛ ضرورت دارد در اقتصاد هنر خودکفا باشیم و این معاملات در کشور خودمان انجام شود. امروز آرزوی همه این است آثارشان به موزه‌های لندن و ... برود، در صورتی که چرا نباید آنها را در کشور خودمان مطرح کنیم؟ به طور مثال ما حتی یک موزه سفال معاصر هم نداریم در حالی که سفال هنری با قدمت بسیار زیاد است و ریشه در فرهنگ ایرانی دارد و من  بیش از ده بار طرحش را به نهادهای مختلف ارائه کردم.

متاسفانه آثار سفالی هم که در مترو وجود دارد آثار سطح پایینی است و در نتیجه مردمی که اطلاع ندارند هم می‌گویند اینها چقدرخوب است اما ما می‌دانیم آثار ضعیفی است و دلیلش هم این است که متولیان نخواستند پول خرج کنند و در نتیجه با هنرمندان هم توافق نکردند و سراغ کسانی رفتند که در این هنر تبحر ندارند و آثارشان را با قیمت خیلی پایین خریداری کردند و در مترو گذاشتند. دقیقاً مانند همان کسی که خانه‌اش را به آن شکل تزیین می‌کند این هم در سطح دولتی‌اش است! البته اینگونه نیست که تصور کنیم آنها متوجه نیستند بلکه نمی‌خواهند پول خرج کنند!

حراج تهران در یک کلام مافیاست

این کارشناس هنری در پاسخ به این پرسش که آیا حراج تهران می‌تواند به اقتصاد هنر کمک کند یا بیشتر یک رویداد محفلی و در دست عده ای خاص است، می‌گوید: به نظرم گزینه دوم است و متاسفم که این را می‌گویم. حراج تهران آنچنان در محفل برپا می‌شود که بیشتر هنرمندان اصلاً خبردار نمی‌شوند. البته این بدان معنی نیست که آثار خوب در آن نیست اما چرا این حراج یک فراخوان برگزاری نمی‌دهد و خبری از داوران بی‌نظر در آن نیست و به نظرم در یک کلام مافیاست.

البته موضوع مهم دیگری که باید به آن اشاره کنم یافتن مخاطب هنری و کارشناس است، اینکه هر اثر هنری چه مخاطبی دارد و حضور کارشناسی که در حوزه‌ هنرهای تجسمی کار کند و فضا را بشناسد اما در این میان غالباً با افرادی مواجه‌ایم که اطلاعات کلی دارند.

از حضورهنرمندان آگاه بهره ببریم

وی به متولیان فرهنگی برای تقویت اقتصاد هنر توصیه می کند باید از افراد بی‌نظر استفاده کنند، از هنرمندانی که تجربه کار هنری و پژوهشی دارند و این دایره تنگ وسعت بدهند و شاید در این حالت به نتایج بهتری برسند.

اما علیرضا ذاکری، طراح و نقاش با بیان اینکه «اقتصاد» لازمه هر فعالیتی  اعم از فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و همه اینها به پشتوانه اقتصادی نیاز دارند، می‌گوید: در دنیای هنر، برخی از رشته‌های تجسمی می‌توانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و به واسطه روابطشان اثر بفروشند. البته هنرمندان سلبریتی که طراز اول هستند و از سال‌های دور مشغول کارند و طبیعتاً آثارشان قیمت‌های بالایی دارد نباید در بحث اقتصاد هنر ملاک قرار گیرند، این آرتیست‌ها در هر رویداد هنری که کارشان را ارائه دهند به فروش می‌رسد و حتی در حراج‌های داخل هم آنها هستند که در صدر فروش قرار دارند.


وی با تاکید بر بحران اقتصادی در دنیا تاکید می‌کند: البته آرتیستی را نمی‌شناسم که در این اوضاع اقتصادی ناشی از کرونا خیلی موفق عمل کند و در نتیجه آثار هنری انگشت‌شمار به فروش می‌روند. ضمن اینکه  مجموعه‌داران هم ترجیح می‌دهند به صورت محدود چند اثر بخرند و این اتفاق برای همه هنرمندان رقم نمی‌خورد. اگر هنرمندان دیگر سراغ همین گالری‌داران بروند با روی خوش مواجه نمی‌شوند و با دادن نوبت‌های  چند ساله، در واقع آنها را سنگ قلاب می‌کنند.

ذاکری ادامه می‌دهد: گالری گلستان در آبان‌ماه امسال نمایشگاهی از عکس فیلم‌های مسعود کیمیایی برپا می‌کند و می‌بینیم به فاصله ۲۰ روز بعد برای همین سینماگر نمایشگاه نقاشی برپا می‌شود و آثارش بین ۹۰ تا ۳۲۰ میلیون تومان هم قیمت‌گذاری می‌شود! اما چگونه است که آرتیست‌های دیگر سال‌ها در نوبت انتظار برای برپایی نمایشگاه می‌مانند؟

تکلیف هنرمندانی که هیچ گاه به آنها بها داده نشده، چیست؟

این هنرمند با بیان اینکه هرکسی که حتی نقاشی هم بلد نیست می‌تواند نقاشی بکشد این پرسش را مطرح می‌کند که آیا این حق را هم دارد که برایش نمایشگاه عمومی برگزار شود؟ وقتی در این سطح نمایشگاه برگزار می‌شود جفا به هنرمندان دیگر است که هیچ وقت به آنها بها داده نشده و تکلیف آنها چیست؟ آقای کیمیایی هنرمند بزرگی است و همانطور که نمایشگاه عکس فیلم‌هایش را برپا کرد، می‌توانست نمایشگاهی از دست‌نوشته‌ها و فیلمنامه‌های قدیمی خود را به نمایش بگذارد که قطعاً جذاب‌تر بود. البته ما هنرمندانی بزرگی مانند مرحوم عباس کیارستمی هم داریم که از وادی نقاشی به سینما آمد و در عین حال عکاس هم بوده و عکس‌هایش هم به واسطه امضایش خوب می‌فروشد.

وی در واکنش به ماموریت ویژه سازمان فرهنگ و هنر در توسعه اقتصاد هنر می‌گوید: اگر سازمان فرهنگ و ارتباطات و رایزن‌های فرهنگی بتوانند وظیفه خود را به درستی انجام دهند اتفاق بسیار بزرگی است و هنرمندان می‌توانند فرصت ارتباط با دنیا و برپایی نمایشگاه را به دست بیاورند. البته امیدوارم این سازمان فقط با لیست محدودی از هنرمندان کار نکند و مختص افراد خاصی نباشد و این فرصت بسیار بزرگ را به همه هنرمندان توانمند بدهد.

اجازه دهید جشنواره تجسمی فجر برای آرتیست‌ها بماند

ذاکری معتقد است جشنواره تجسمی فجر هم می‌تواند نقش مهمی در فروش آثار هنری داشته باشد، او می‌گوید: این جشنواره در سال ۹۴ بخش فروش آثار داشت که دستاورد بسیار خوبی بود اما عجیب است هرگاه دبیر جدیدی منصوب می‌شود اقدامات مثبت دبیر قبلی را حذف می‌شود و بخش فروش را به گالری‌ها واگذار می‌کنند. گالری‌هایی که خودشان امکان نمایش و فروش آثار دارند و بهتر است متولیان برپایی جشنواره اجازه دهند جشنواره تجسمی فجر برای آرتیست‌ها بماند!

این هنرمند در پایان با بیان اینکه حمایت از هنرمندان لازمه رشد و دوام هنر اقتصاد است، تاکید می‌کند: رشد و ارتقای هنر و هنرمندان در طول تاریخ همیشه زمانی شکل گرفته که هنرمندان از طرف حاکمیت حمایت شده و دغدغه معاش نداشته‌اند، در این شرایط است که هنرمند می‌تواند به کارش بپردازد و آن را ارتقا بدهد اما در حال حاضر شرایط جور دیگری رقم می‌خورد. هنرمندانی هستند که همیشه مورد حمایت‌اند و روی آنها سرمایه‌گذاری خارج از قاعده وعرف می‌شود در حالی که باید این امکانات بین چند هنرمند تقسیم شود اما یک سلبریتی را به قدری بزرگ کرده‌اند که نمی‌شود نقدش کرد و خیلی‌ها هم با حمایت خاص و از این نور چشمی‌ها پیشرفت می‌کنند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها