آمنه مستقیمی: یکی از مهمترین ابعاد در واقعه عاشورا، بحث عبرتهای آن است که تاریخ را مرهون خود کرده و دامنه اثرگذاری آن به درازای تاریخ است. عبرتهایی که توجه به هر یک از آنها می‌تواند سبک زندگی بشر را دگرگون کرده و او را به سعادت رهنمون شود.

 ماندگاری عاشورا در گروی بهره‌گیری از درس‌ها و عبرت‌های آن است

از این رو با حجت الاسلام والمسلمین مصطفی سلطانی، رئیس دانشکده شیعه‌شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب و مؤلف کتابهایی همچون «تاریخ و عقاید زیدیه»، «مجموعه مقالات اسماعیلیه» و «تشیع در عراق» درباره عبرت‌های عاشورا به گفت و گو پرداخته‌ایم که مشروح بخش نخست آن از نظرتان می‌گذرد.

 

   جناب آقای سلطانی! لطفاً برای ورود به بحث درباره مفهوم عبرت و چرایی عبرت گیری از ماجرای عاشورا توضیح دهید؟

واژه «عبرت» در لغت از ریشه «عبور» و گذشتن از چیزی به چیز دیگر است. به اشک چشم «عبره» گفته می‌شود، زیرا اشک از چشم عبور می‌کند. این واژه درباره تعبیر خواب نیز به کار رفته، چون انسان  از ظاهر به باطن منتقل می‌شود. به همین مناسبت به حوادثی که به انسان پند دهد، «عبرت» گویند، چون انسان را به یک سلسله تعالیم کلّی راهنمایی می‌کند.

بنابراین، عبرت‌آموزی به معنای رجوع از حال به گذشته و تحلیل گذشته برای پند گرفتن آیندگان است.

در موضوع بحث، عبرت‌آموزی از حادثه عاشورا به این معناست که انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن بسنجد تا شرایط و وضعیت موجود خود را درک کند، تهدید‌ها و فرصتها را بشناسد و در ‌‌نهایت راه مطلوب تعالی خود را از آن تحصیل کند.

 

   چه دلایلی برای ضرورت عبرت گیری از واقعه عاشورا علی رغم گذشت ۱۴ قرن وجود دارد که بر این ضرورت شدت می‌بخشد؟

یکی از اساسی‌ترین ابعاد واقعه عاشورا، درسها و عبرتهای این نهضت است. درسهای عاشورا همواره بحثی زنده، پویا و محرک جامعه به سوی تعالی است. هر چند این واقعه در مکانی به نام کربلا و در زمانی یعنی سال ۶۱ هجری به وقوع پیوست، اما رهاورد دینی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... آن ویژه زمان و مکان خاصی نیست. همچون چشمه‌ای جوشان تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب کرده، و الهام‌بخش بسیاری از نهضتهای حق علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی (ره) از عاشورا الهام گرفت. ماندگاری و پایایی آن نیز در گرو بهره‌گیری از درسها و عبرتهای آن است. از این رودر ادبیات عاشورا آمده است «کلّ یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم.»

 

   لطفاً بیشتر درباره این دلایل و چرایی و ضرورت عبرت گیری توضیح دهید.

هر چند برخی از اندیشوران تاریخ یا جامعه‌شناسی با ورود به حوزه معرفت‌شناسی، درس‌آموزی و عبرت‌گیری از تاریخ را نفی کرده‌اند، اما در اندیشه اسلامی، این موضوع مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است. شاهد ما بر این مدعا این است که قرآن و روایات در بسیاری از موارد ما را به عبرت‌گیری از تاریخ فرا خوانده‌اند. برای نمونه در داستان حضرت یوسف(ع) و برادرانش و انحراف زلیخا و عفاف و پاکدامنی یوسف و... می‌فرماید: «در قصه‌های آنان برای صاحبان خرد عبرت است.» در روایت نیز آمده است که امیرالمؤمنین (ع) به یکی از کارگزارانشان می‌نویسند: «از گذشته دنیا، برای مانده و آینده آن پند و عبرت گیر، چرا که پاره‌های تاریخ با یکدیگر همانندند و پایانش به اوّلش می‌پیوندد.»

علاوه بر این، بر اساس روایات حجت، ائمه (ع) حجت خدا روی زمین هستند. بر اساس اندیشه شیعی، حجیت ائمه (ع) از آن منظر است که آنها معصومند، از این رو از جمله مصادیق کلام ا... که می‌فرماید: «وماینطق عن الهوی، ان هو وحی یوحا» هستند. هر انسانی از سه منظر (قول، فعل، سکوت در مقابل افعال دیگران) معنای مستقر در درون خود را ابراز می‌کند. ائمه (ع) نیز این گونه هستند. از این رو قول، فعل و تقریر ائمه (ع) حجت است.

از سوی دیگر روایات، حجت مطلق است، یعنی نه مقید به زمان و نه مقید به مکان است. نتیجه حاصله اینکه سیره معصومین (قول، فعل وتقریر) در همه اعصار، برای همه انسانها پیام جاودانه خواهد داشت.

 

   چه دلیلی بر این مدعا و جاودانگی پیام عاشورا وجود دارد؟

خود حضرت (ع) در کلامی تصریح به این معنا دارد که حرکت و قیامش می‌تواند الگو و سرمشق هر مسلمانی، بویژه رهبران جامعه باشد. ایشان فرمودند: «و لکم فیّ اسوه». بنابراین، قیام سیدالشهدا(ع) از ابعاد گوناگون مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، نظامی، فرهنگی می‌تواند الگو و سرمشق باشد. و در نتیجه استنتاج سنتها و قواعدی از این واقعه در وضعیتی همانند وضعیت روزگار سیدالشهدا(ع) امکان‌پذیر خواهد بود.

 به بیان شهید مطهری، واقعه عاشورا دو روی یک سکه است: یک رو یا یک صفحه سفید و نورانی، و روی دیگر آن تاریک و سیاه. صفحه سفید قهرمانانی چون سیدالشهدا(ع) و قمر بنی‌هاشم(ع) و صفحه سیاه ستمکارانی چون یزید، ابن زیاد و عمر سعد دارد و هر دو صفحه آن برای فرد و جامعه پیام دارد.

بر این اساس، این رویداد در عرصه رفتار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... الگوی بسیاری از حرکتها شده است: حرکت توّابین، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن علی، قیام محمد نفس زکیّه و ابراهیم فرزندان عبدا...، ‌ در مجموع قیامهای علویون که بعد از عاشورا به وقوع پیوست، تا سده‌های اخیر در جنبشهای مذهبی، ملی جهان چون جنبشهای محقق در شبه قاره یا اعراب نظیر جنبش اقبال لاهوری، جنبش خلافت هند، جنبش استقلال و نجات پاکستان و... نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره)، حرکت بیداری اسلامی، همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شده‌، مرهون قیام عاشورا هستند. این امر آنگونه محسوس است که گاندی، نهضت عاشورا را الهام‌بخش خود در رهایی هندوستان می‌داند. عباس محمود عقاد، مصری در کتاب: «ابوالشهدا حسین بن علی (ع)» می‌گوید: نه تنها مسلمانان، بلکه غیرمسلمانان از این واقعه درس جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفیر مسیحی که در مجلس یزید به او اعتراض کرد، بگیریم تا برسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان.

 با تحقیق در تاریخ این امر نیز از زبان دشمنان سالار شهیدان (ع) شنیده می‌شود. برای نمونه مصعب ابن زبیر ‌که خود را رقیب امام‌حسین(ع) در حکومت می‌دانست، می‌گوید: «مردان بزرگواری از آل‌هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند که برای بزرگان تاریخ نمونه و الگو است. »

 

   با توجه به اینکه یکی از ریشه‌های اصلی واقعه عاشورا مسأله ظلم ستیزی است، در این باره چه عبرتهایی نصیب تاریخ شده است؟

مبارزه با ستم و ستمگران و برپاییِ عدل از جمله درسهای عاشوراست. عاشورا به ما می‌آموزد که انسان مسلمان نباید در مقابل ظالمان و ستمگران سکوت کند؛ اگر سکوت کرد، در حکم‌‌ همان ستمکار است. سالار شهیدان (ع) ضمن خطبه‌ای در منزلگاه «بیضه»، خطاب به سپاهیان حرّ فرمودند: «ای مردم! رسول خدا (ص) فرمود: اگر کسی حاکم ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام می‌کند، عهد و پیمان الهی را می‌شکند، و با سنت رسول خدا (ص) مخالف است و با بندگان خدا به ستم و بیدادگری رفتار می‌کند، پس با گفتار و کردار در برابرش نایستد بر خداست که این فرد را نیز با‌‌ همان حاکم ستمکار محشور کند». سپس بنی‌امیه و پیروان آنها را به عنوان نمونه و مصداقی از کلام خود و فرمایش جدش پیامبر(ص) یاد کرده که می‌فرمایند: «مردم آگاه باشید که بنی‌امیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروی و بندگی خدای بخشنده سرپیچی کرده‌اند، فساد و تباهی را آشکار ساخته‌اند و حدود الهی را تعطیل کرده‌اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده‌اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده‌اند. من از هر کس شایسته‌ترم که وضع موجود را تغییر دهم... پس لازم است از روش من پیروی کنید زیرا عمل من برای شما حجّت و سرمشق است...»

در فراز دیگری سیدالشهدا(ع) در نامه‌ای به مردم کوفه می‌نویسند: « به جان خودم سوگند، امام و پیشوا تنها کسی است که برابر کتاب خدا داوری کند. دادگر و متدین به دین حقّ باشد. وجود خویش را وقف و فدای فرمان خدا کند.»

 

   حضرت سیدالشهدا(ع) عبارتی معروف دارند که می‌فرمایند: «هیهات منا الذّله»؛ در این باره و تأکید بر عزت طلبی عاشورا و آنچه در سال ۶۱ هجری در کربلا رخ داد، چه عبرتهایی دارد؟

در فرهنگ اسلامی، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خواری بدهد. ذلت و خواری با مسلمانی قابل جمع نیست. بنابراین، مسلمانی که ذلت را پذیرفته، مسلمانی‌اش کامل نیست. دین زندگی عزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیای خدا، را می‌پذیرد، از این منظر حتی آموزه مرگ و معاد نیز معنا می‌گیرد. شهدای کربلا مرگ با عزت را زندگی و زندگی با ذلت را عین مرگ می‌دانستند. شعار امام شهیدان (ع) نیز در روز عاشورا این بود: «الموت خیرٌ من رکوب العار و العار خیر من دخول النّار». مرگ از پذیرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوار‌تر است.» و نیز آن بزرگوار در روز عاشورا می‌فرمودند: «الا ان الدعی وابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله والضله هیهات منا الذله؛... این ناکس پسر ناکس مرا به پذیرش یکی از دوکار ناچار کرده است. یا شمشیر کشیدن و کشته شدن یا پذیرش ذلّت. ذلت از خاندان ما به دور است. هیهات که ذلت و زبونی را اختیار کنم. نه خدا به ذلت من راضی است، نه رسول خدا (ص) و نه مؤمنان و نه دامنهای پاکی که مرا تربیت کرده‌اند. همچنین مردان غیرتمند و آزاده، کشته شدن را بر پیروی از انسانهای پست ترجیح می‌دهند.»

آن بزرگوار در جای دیگری می‌فرمایند: به خدا سوگند همانند افراد فرومایه تسلیم شما نمی‌شوم. آن بزرگوار در جای دیگر می‌فرمایند: «من در چنین محیط ذلت‌باری مرگ را جز سعادت و زندگی با این ستمگران را جز رنج و نکبت نمی‌دانم.»

 

   حضرت سیدالشهدا(ع) در باب چرایی ایستادگی برابر یزید و بیعت نکردن با وی و رخداد ماجرای کربلا احیا و حفظ ارزشهای اسلامی را بیان کردند؛ در این باره عاشورا چه عبرتی دارد که می‌تواند راهگشای امروز ما باشد؟

سیدالشهدا(ع) برای پاسداری از اسلام قیام کردند، اگر ایشان قیام نمی‌کردند، دیری نمی‌پایید که از اسلام جز نامی باقی نمی‌ماند. حکومت یزید درصدد نابودی اصل اسلام بود. از این روی، وقتی که امام‌ (ع) دعوت به سازش و بیعت با یزید شدند، فرمودند: «انّا ... و انّا الیه راجعون، و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» در این صورت باید از اسلام برای همیشه چشم پوشید، هنگامی که امت به زمامداری فردی چون یزید گرفتار آید.

امام (ع) در نامه‌ای که از مکّه به مردم بصره می‌نویسند، پاسداری از اسلام را وظیفه همه مسلمانان دانسته چنین می‌فرمایند: «شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) فرا می‌خوانم. زیرا در شرایط و وضعیتی قرار گرفته‌ایم که سنت پیامبر(ص) از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذیرید، شما را به راه سعادت راهنمایی می‌کنم.»

آن بزرگوار در جای دیگر می‌فرمایند: «اگر دین جدّم جز به کشته شدن من استوار نمی‌ماند، پس‌ای شمشیر‌ها مرا فرا گیرید.» امام(ع) با این سخنان به ما می‌آموزند که هر‌گاه امر دایر بین دین و دنیا شد، باید دین را بر‌تر از اسلام دانست و از حریم دین پاسداری نمود. اگر برای پاسداری از اسلام، راهی به جز فداکاری و ایثار و کشته‌ شدن نباشد، باید جان خود را فدای اسلام کرد. این هدف سرلوحه اهداف یاران سالار شهیدان (ع) نیز بود. در آن هنگام که دست راست قمر بنی‌هاشم (ع) قطع می‌شود، می‌فرمایند: «به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع کردید، ولی من تا زنده هستم از دین خودم حمایت خواهم کرد.»

 

   عاشورا و آنچه در کربلا رخ داد از نظر ولایت پذیری و تبعیت از ولایت چه عبرتهایی در بر دارد و چه نکاتی را متذکر می‌شود؟

انحراف رهبری از مسیری که پیامبر(ص) معین کرده بود و انزوای امیرالمومنین(ع) یکی از مسایلی است که زمینه را برای دگرگونی ارزشها فراهم ساخت. چون در جامعه‌ای که پیامبر(ص) خطوط کلی آن را ترسیم کرده بود، آشناسازی مردم با دین و ارزشهای آن یکی از مناصب اهل بیت(ع) بودکه این نقش با انزوای امیرالمومنین (ع) و منع از ترویج احادیث نبوی از آنها گرفته شد.

بنا به نقل ابن الحدید، معاویه به کارگزارانش نوشت: «هرکس چیزی در فضیلت ابوتراب و خاندانش روایت کند، خونش هدر است. مالش حرمت ندارد». افزون بر این، در بخشنامه‌ای نوشت: «انظروا الی من قامت علیه البیّنه انّه یحب علیّا و اهل بیته فامحوه من الدیوان و اسقطوا اعطائه و رزقه؛ هر که را که ثابت شد از دوستان و شیعیان علی و اولاد اوست، اسم او را از دیوان قلم بکشید و حقوق و مزایای او را قطع کنید.» حتی طی دستورالعملی، یادآور شد، هر کس را احتمال دادید از دوستان اهل بیت است، زیر شکنجه قرار دهید و خانه‌اش را خراب کنید... تحت فشار سیاسی موجود مردم با تنها گذاشتن اهل بیت تحت لوای امویان به دنیا طلبی، دنیا زدگی... بسنده نموده‌اند. ثمره این کار ظلم به اهل بیت (ع) و تغییر ارزشها بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.