بارها شده است که این عبارات را شنیده اید:”بازیگر بخوبی از پس ایفای نقش برآمده است”،”بازیگر به درستی فراز و فرودهای نقش را به نمایش گذاشته است” یا “بازیگران توانستهاند نقش را از آن خود کنند” اما واقعیت این است که این تعاریف کمتر براساس معیار مشخص استفاده میشود.
معمولاً در نقدهای ژورنالیستی تجزیه و تحلیل تکنیکها و روشهای بازیگری زیاد به چشم نمیخورد.
دکور و طراحی صحنه براساس قواعد علمی، سواد بصری، مهندسی صحنه، جنس و بافت و... در اجرا کارکرد پیدا میکنند. متن به واسطه نظامهای علمیساختار و نیز مؤلفههایی چون زبان مورد پرداخت قرار میگیرد. موسیقی یک علم است که واجد معیاری برای سنجش است، اما بازیگر انسانی است که مجموعهای از کارکردها را با حضور بر روی صحنه در خود و همراه با خودش به اجرا میگذارد.
باوجود وسعت کار بازیگر و گستردگی بازیگری، نقد کردن کار بازیگران از جذاب ترین بخشهای یک نقد تئاتر و نیز از دشوارترین بخشهای آن است.
در گستره تئاتر تجربی از درونگرایی سیستم استانیسلاوسکی تا بیومکانیک میرهولدی که بازیگر را به مثابه یک عروسک در ساختار اجرایی میبیند و توجه ویژه تایروف به بداههسازی و نمایشی بودن کار بازیگر تا کماهمیت شدن نقش بازیگر در سیستم گریک و آپیا و نیز اصالت و محوریت دادن به حضور بازیگر در اجرا با تعاریف، ویژگیها و نشانههای مختلف همراه بوده است.
بازیگری در این گستره متدها و اشکال مختلف را تجربه میکند و البته براساس اصول و نظریههای علمیکارش تحلیل پذیر است.
اما در خارج از این گستره متد بازیگری اهمیتی دیگر پیدا میکند. متد بازیگری و روش و فنون و تکنیکهای یک بازیگر به دشواری تحلیل و نقد میشود و این ویژگی نقد تئاتر در سرتاسر دنیا را شامل میشود، اما در ایران وضعیت طور دیگری است و البته متأسفانه کیفیت نقد بازیگری با نقد تئاتر در دیگر کشورها متفاوت است.
وقتی تئاتر حرفهای نیست
بازیگری در تئاتر ایران متدها و شیوهها را به درستی تجربه نکرده است. شاید همین امروز هم به دشواری بتوان چند بازیگر حرفهای در تئاتر را سراغ گرفت که متدی در کار بازیگری داشته باشد.
بازیگران تئاتر ما در کارشان بیشتر متکی به استعدادهای ذاتی، غریزه بازی و در شکل سطحی آن تقلید بازی هستند. بهترین بازیگران تئاتر ایران هنرمندانی هستند که تحت آموزش و تجربه و کار حرفهای در یک سیستم و روش علمییا تجربی تئاتری قرار نگرفتهاند، حتی امروز که دیگر تقریباً گروههای نمایشی تمرینهای مستمر و کار پیوسته روزانه دیگر وجود ندارد.
بنابراین نه تنها متر و معیاری برای سنجش کار بازیگر به طور دقیق و علمیدر دسترس نیست، بلکه در خوشبینانه ترین شرایط این معیارها تابع جهان معیار است و بنابراین چگونگی و کیفیت وفق پیدا کردن بازیگر با جهان اجرا مورد توجه قرار میگیرد.
این کاستی در وهله نخست به تئاتر ما و شلختگی و نابسامانی آن برمیگردد. تئاتر از آنجا که در ایران حرفهای نشده نمیتواند ماهیتی علمیو نظری پیدا کند. تئاتر در ایران رسانهای مقطعی است که عوامل بازدارنده بسیاری از بیرون انسجام و انتظام آن را دچار شکست میکنند، بنابراین مانع تولید نظریه در حوزه علمی– هنری تئاتر میشود.
هر تجربه تمرین، تولید و اجرا برای بازیگران تئاتر ما تجربه ای مستقل و محدود به زمان (عمدتا بسیار کوتاه) است که پس از پایان اجرا کنار گذاشته شده یا فراموش میشود؛ بنابراین بازیگر قادر به تمرین روش و دستیابی به یک روش با کیفیت تحلیل پذیری و نقد نیست.
نقدهای توصیفی
حوزه بازیگری تئاتر در ایران بسیاری از پتانسیلهای کار بازیگری از خلاقیت گرفته تا تربیت و پرورش حس، زبان بدن و... نادیده گرفته میشوند و بازیگری به یک تمرین چند هفتهای، خوانش نمایشنامه و به روی صحنه بردن آن و اضافه کردن چاشنی جذابیت هنری با تکیه براستعدادهای ذاتی بازیگر، محدود است. طبیعتاً در این شرایط نقد بازیگری هم کار بسیار دشواری خواهد بود.
پس نقدهای تئاتر غالباً در مواردی همچون چهره پردازی، موسیقی و ... توجه زیادی به بازیگری هم ندارند. این واقعیت که حق اظهار نظر در مورد اجرا به ظرفیت توصیف آن بستگی دارد، میتواند با یک ضمیمه دیگر همراه باشد.
این عمل بدون ذکر وضعیت بازیگران اصلی هم امکان پذیر نیست. نقدهای تئاتر در ایران عموماً نقدهای توصیفی و ژورنالیستی هستند(منظور نقد نمایشهای روی صحنه است).
کمتر میتوان نقدی پیدا کرد که بیشتر به بازیگری در یک تئاتر اختصاص داشته باشد. بیشتر نقدهای تئاتر پس از نقد و تحلیل محتوا و شکل متن و اشاره به برخی مؤلفههای اجرا تنها به اشارههای کوتاه، کلی و کم فایده در مورد بازیگری اکتفا میکنند. بسیاری از نقدها، کوچکترین اشارهای به بازیگری در اجرا ندارند.
آنها که توجه دارند، هم در یک یا دو پاراگراف کوتاه درباره دوست داشتن یا دوست نداشتن بازیگر، فراز و فرودها، درک تحلیل بازیگر از متن و موارد کلی دیگر از این دست، مینویسند و عموماً این کار را به عنوان بخشی از نقدهایشان در پایان نوشته انجام میدهند.
در این توصیفهای کوتاه و ضمیمهای معمولاً جملاتی چون “از پس نقش برآمدن”، حضور موفق در اجرا”، “بیان و بدن خوب” و... در نتیجه جذابیت حضور بازیگران در صحنه، رعایت قواعد ابتدایی و غیر نمایشی بودن(به اصطلاح رایج مصنوعی نبودن) بازی بازیگران در اجراست.
این توصیفها براساس یک قاعده نامشخص ولی مرسوم در مورد نمایشهای واقعگرای تئاتر ایرانی و تبدیل شدن بازیگر به جزئی از این واقعیت به کار میروند.
در غیر این صورت چنانچه بازیگری تجربهای متفاوت در محدوده یک مکتب هنری نمایشی باشد یا حتی اگر پارهای غیر همگون با یکدستی پیکره نمایش به نظر بیاید، منتقد نظری درباره آن نخواهد داشت و بسادگی از کنار ضعفها و قوتهای آن خواهد گذشت.
نظر شما