گروه هنر- آرش شفاعی - کاغذها آتش می‌گیرند و در خود مچاله می‌شوند. دود می‌شوند و به هوا می‌روند و در دنبالۀ شیری رنگ مواجشان، کلمات در هم می‌پیچند و در عدم محو می‌شوند.

نمایشی در ستایش کلمات

برگه‌ها یکی یکی در آتش می‌سوزند و آنچه باقی می‌ماند ، خالی بی انتهایی است که در آن کلمه کیمیاست و آدمها دیگر نمی‌توانند چیزی بگویند، بخوانند و به یاد آورند.

آنچه خواندید، شعر یا قطعۀ ادبی نیست؛ چکیدۀ برداشتی است از یک متن باز ، یک کوشش جمعی، یک "نمی‌دانم چه"، یک " شاید تئاتر"، یک "تلاش جمعی" به نام " مرثیه‌ای برای کتاب‌سوزی‌ها" که این روزها در فرهنگسرای نیاوران در حال اجراست.

درون مایۀ اصلی این اجرا، اهمیت "کلمه" در نظام ارتباطی انسانی است. مرثیه‌ای برای وضعیتی که ما در حال دچار شدن به آن هستیم، خالی شدن گنجینۀ زبانی ما و در غلتیدن در سراشیب محو کلمات ؛ وضعیتی که در آن زبان به عنوان بزرگترین ثروت جمعی ذره ذره در آتش زندگی فناورانه می‌سوزد و محو می‌شود و ما میراثداران این گنجینه، هنوز نمی‌دانیم چه ثروتی را از کف داده‌ایم.

"مرثیه‌ای برای کتاب سوزی" یک متن باز است؛ در بی مکانی و بی زمانی خود، قابلیت تأویلهای مکرر دارد و با دلالتهای ضمنی، پی در پی ما را به خوانشهای تازه و تازه تر دعوت می‌کند. وجود نشانه‌های متعدد در متن که هرکدام می‌تواند مدخل نگاهی تازه به آن باشد، از فرصتهای اندکی است که در متون نمایشی ما این روزها در برابرمان قرار گرفته است.

یکی از این نشانه‌های بنیادین، " دود" است. چیدمان بصری اجرا به گونه‌ای است که "دود پس از آتش" حضوری روشن و چشمگیر در آن دارد. رقص دودی که از آتش زدن نوشتار برخاسته است و تأکید متن بر اینکه در دود شدن این نوشته‌ها ، رقص محو شونده وغیرقابل بازگشت کلمات نهفته است در تکمیل معنای مورد نظر اجرا نقش مهمی دارد. چرخیدن دود و محو شدن آن در فضا و تأکید نهایی متن که ما در موقعیتی مه آلود قرار گرفته‌ایم ، چنان چشمگیر است که دود نشانه‌ای محوری در اجرا پیدا کرده است.

به یاد داشته باشیم که " دود" خود یکی از وسایل ارتباطی در دوران زندگی بدوی بوده است، این بار دود نقش ضد ارتباطی پیدا می‌کند. این دود، استعاره‌ای است از محو تدریجی کلمات در زندگی روزمره و این محو تدریجی سرانجام به وضعیتی منجر می‌شود که ما در برقراری ارتباط انسانی به بن بست می‌خوریم و به شکل گوژپشتهای نیمه شیطانی تیره پوشی در می‌آییم که نه یکدیگر را می‌فهمیم و نه در فهماندن خود به دیگران توفیقی داریم.

 اهمیت نشانۀ "دود" در داستان با رباعی خیام که به صورت آوازی اجرا می‌شود، کامل شده و معنایی بیشتر می‌یابد: در چنبر چرخ جان  چندین پاکان/می‌سوزد و خاک می‌شود دودی کو؟

 

 و خداوند به آدم ، نامها را آموخت

یکی از ویژگی‌های خاص این اجرا، ارتباط مستقیم با مخاطبان است. در حین اجرا یکی از بازیگران از تماشاگران می‌خواهد اسمشان را بر دفتری بنویسند و بازیگر در حالی که گویی وردی کهنه را تکرار می‌کند، این اسم را زیر لب تکرار می‌کند، اما سرانجام همان اسمها را هم آتش می‌زند.

« اسم» ، اینجا اهمیتی برجسته پیدا می‌کند. بی مفهوم شدن راز اسمها در نظر انسانها، اشاره‌ای است به از کف دادن آنچه آدمی‌در ازل از خداوند آموخت و همین فراموشی است که انسانها را از "آدم" بودن خالی می‌کند و به موجوداتی " نیم انسان و نیم دیو" بدل می‌کند.

یکی از ویژگی‌های متن که آن را بخصوص برای دوستداران ادبیات، خواستنی می‌کند؛ زبان سخته و برخاسته از ادبیات کهن فارسی متن است که با اشراف قابل توجه به ادبیات و نقش و اهمیت واژگان و نحو نثر سختۀ بزرگان ادبیات ایران است. این چنین متنی لازمۀ اثری است که در ستایش کتاب، کلمه و شعر نوشته شده است و باید به خاطر این انتخاب به عوامل کار تبریک گفت.

در این اجرا، بابک حمدیان، نورا‌هاشمی، جواد مولانیا،‌نوید هدایت پور و نیکو ترخانی (صحنه)‌هانیه توسلی، مهدی احمدی و علی اتحاد (ویدیو اینستالیشن)، حامد کاظمی‌(آواها) و نغمه مرادآبادی و ژوبین کلهر (نوازندگان) حضور دارند.

برای دیدن این اثر می‌توانید تا دهم بهمن ماه به فرهنگسرای نیاوران بروید، هرشب دو سیانس در ساعتهای 18:30 و 20 از این اجرا برگزار می‌شود که در این شبها، اجراها با استقبال قابل توجهی نیز همراه بوده است.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.