سخنان حماسی رهبر انقلاب هم نقطه اوج موضعگیریها در خصوص این مسأله بود که تا حد زیادی آلام ناشی از بیتدبیریهای آل سعود و کوتاهیهای دستگاه دیپلماسی را مرهم بخشید و اعتبار حقیقی را به پاسپورت ایرانی بازگرداند تا جهانیان بدانند که چگونه باید با اتباع ایرانی تعامل و مواجهه کنند.
در این میان وزارت امور خارجه هم اگرچه با انتقادهایی مواجه شد، اما ضربه جدیتری هم به بدنه دستگاه دیپلماسی وارد شد و آن از دست دادن تعدادی از نیروهای قدیمی و متخصص وزارتخانه بود. در این میان بیش از همه نام دکتر غضنفر رکنآبادی به میان آمد، دیپلماتی که بیشتر با عنوان سفیر سابق ایران در لبنان شناخته میشود.
دکتر رکنآبادی را اولین بار بهمن سال ۸۸ دیدم، در مراسم دومین سالگرد شهادت حاج عماد مغنیه. برای بعضی از مقامها و شخصیتهای سیاسی دعوتنامه فرستاده بودیم، اما حقیقتش با تصویری که از ساختار بروکراتیک و تشریفات زده وزارت خارجه سراغ داشتیم، از هیچ کدامشان دعوت نکردیم. اوایل برنامه بود که متوجه حضورش شدم که بی تکلف در گوشهای از مسجد نشست. پس از برنامه هم اینقدر درگیر حواشی برنامه و مشایعت سخنران ویژه مان، سردار قاسم سلیمانی شدم، که حتی فرصت تشکری خشک و خالی هم فراهم نشد. آن روزها رکنآبادی، مدیرکل خاورمیانه وزارتخانه بود و چند ماه بعد به لبنان رفت تا سفارت ایران را تحویل بگیرد. البته حضور در بیروت برای او تجربه تازهای نبود، چراکه قبل تر هم در همین سفارتخانه مشغول به کار بوده و دکترایش را هم از لبنان گرفته بود.
در آن سالها بخت با من یار بود که در هر سفر به لبنان، با رکنآبادی هم ملاقات کرده، به لطف برخی دوستان چند باری هم در برنامههای داخلی و خانوادگی کارمندان سفارت همراه سفیر ایران حضور پیدا کردم. مهمترین نکتهای که در این رفت و آمدها به چشمم آمد، در کنار سادگی و صمیمیت آقای سفیر، یک دستی و صفای کارمندان سفارت در ردههای مختلف بود. این موضوع با توجه به یافتههای قبلیام از کادر سیاست خارجی عجیب و تا حدی غیرقابل باور بود! مگر میشود یک دیپلمات با همه متواضعانه برخورد کند یا به قول خودشان از پروتکلهای تشریفاتی دست و پا گیر اجتناب نماید؟ وقتی پرس و جو کردم، دریافتم که بسیاری از اعضای سفارت را دکتر رکنآبادی شخصاً انتخاب کرده و با پیگیری بسیار امکان مأمور شدنشان در سفارت ایران در بیروت را فراهم کرده است. او همین دوستی و رفاقت را با لبنانیها هم داشت. فارغ از علاقهای که آنها بخصوص شیعیان، به هر کسی که رنگ و بوی ایرانی داشته باشد، دارند، رکنآبادی را بسیار دوست داشتند؛ کمترین دلیلش این بود که بارها و بارها او را از دریچه تلویزیون در کنار سید مقاومت مشاهده کرده بودند یا در مراسم مذهبی و سیاسی شان رکنآبادی را در صف اول دیده بودند. حضور حدود ۱۴ ساله در ردههای مختلف دیپلماتیک در سفارتخانههای ایران در سوریه و لبنان، در کنار تحصیلات آکادمیک، حقیقتاً از آقای رکنآبادی یک کارشناس مسلط و خبره در حوزه موضوعات متنوع غرب آسیا و شمال آفریقا ساخته است؛ بخصوص که در دوران حضور او در این مناطق تحولات سرنوشت ساز و حساسی حادث شد که آخرینش جنگ سوریه و حضور تروریستهای بین المللی در این کشور بود.
در دی ۹۱ و در اوج بحران شام، که بسیاری کار بشار اسد را خاتمه یافته میدانستند، پس از حدود ۲ ساعت والیبال بازی کردن در باغ سفارت ایران (انصافاً بسیار حرفهای توپ میزد) قریب به یک ساعت با آقای سفیر درباره اوضاع سوریه و تأثیر آن بر لبنان گپ زدیم. جدای دادهها و اطلاعات ریز و محرمانهای که از تحولات صحنه و پشت پرده داشت، تحلیل نهایی اش این بود که تروریستها و حامیان بیرونی شان، که بسیار هم بر نقش ترکیه تأکید داشت، توان سرنگونی بشار را ندارند و دولت او در مجموع در شرایط مناسبی به سر میبرد، ارزش پولش افت چندانی پیدا نکرده و ارتش هم اوضاع قابل قبولی دارد. دکتر تأکید بسیاری هم بر اهمیتهای حمایت جمهوری اسلامی و حزبا... در استواری حکومت اسد داشت.
رکنآبادی اگرچه دوران سفارتش حدود دو سال تمدید شد، اما نهایتاً به تهران آمد و کلید سفارتخانه را به دوست هم دانشگاهیاش محمد فتحعلی سپرد. حضور وی در تهران همزمان با اوج گیری انقلاب یمن و ورود تروریستها به عراق در کنار ادامه پر افت و خیز حوادث سوریه، زمینهای را فراهم کرد که بخشی از برنامههایش را به حضور در محافل علمی و دانشجویی برای تبیین شرایط منطقه اختصاص دهد. در کنار این مسؤولیت حساس دبیری اتاق فکر معاونت عربی آفریقایی وزارت خارجه هم به او محول شد و همزمان دستیار ارشد امیرعبداللهیان هم بود تا عملاً در بسیاری از کارگروههای تصمیم ساز یا تصمیم گیرنده در حوزه تحولات منطقه حضور یابد و ایفای نقش کند. شاید حضور وی در موسم حج امسال در جمع بعثه مقام معظم رهبری هم در ادامه همین نقشآفرینیها بود، بخصوص که قرائت بیانیه پایانی مراسم برائت از مشرکین در صحرای عرفات، به عنوان انقلابیترین و استراتژیک ترین برنامه سالانه حج هم به این دیپلمات انقلابی واگذار شد.
حالا بیش از دو هفته است که نام وی در جمع مفقودان فاجعه منا ثبت شده است. اگرچه با یافتن جنازه برخی از مفقودین نام آنها به فهرست جانباختگان این فاجعه ملحق شد، اما هنوز از سفیر سابق ایران نشانهای یافت نشده است! خبرسازیهای بی مقدمه و عجیب بنگاه خبرپراکنی دربار آل سعود، (العربیه) درباره وی که مضحک ترین شان عدم ورود رکنآبادی به عربستان در موسم حج امسال بود، به نگرانیها درباره سرنوشت حقیقی او دامن زده است؛ بخصوص که ایرانیان در حافظه شان خاطرات تلخی از هموطنانی دارند که روزگاری برای اعتلای مقاومت اسلامی و احقاق حقوق شیعیان قدم در سرزمین جبل عامل نهادند و سرنوشت شان با ابهامی به درازای سالهای مفقودیشان گره خورد، سرسلسله ایشان آقا سیدموسی صدر بود، بعد هم حاج احمد متوسلیان و یارانش و امروز هم دکتر غضنفر رکنآبادی.
ما هنوز هم برای شنیدن خبرهای خوش از امام صدر و حاج احمد لحظه شماری میکنیم، رکنآبادی که جای خود دارد.
نظر شما