تحولات منطقه

اکبر مشتی نخستین ایرانی بود که به تجارت بستنی روی آورد. نام واقعی او اکبر مشهدی ملایری بود.

راسته خیابان آب منگل و بستنی فروشی اکبر مشتی / ردپای نخستین بستنی فروشی ایران
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

در سن ۲۰ سالگی با ممد ریش آشنا شد. ممد ریش با درباریان مظفرالدین شاه آشنایی داشت و از این طریق او هم توانست با بستنی آشنا شود. زمانی که رضا شاه به قدرت رسید، اکبر ملایری و ممد ریش زمان را برای گشایش نخستین بستنی فروشی ایران مناسب دیدند و نخستین بستنی فروشی خود را در نزدیکی میدان راه آهن افتتاح کردند. دو سال بعد ممد ریش از این کار دست کشید، اما اکبر همچنان مصمم به ادامه این راه بود. اکبر مشتی نخستین فردی بود که در ایران در سال ۱۳۲۰ کار تجارت بستنی را آغاز کرد و این بستنی فروشی اکنون توسط وارث او محمد ملایری ملقب به امیر مشتی اداره می‌شود. امیر مشتی می‌گوید:از آن زمانی که خودم را شناختم، در کنار اکبر مشتی داخل مغازه به مشتری‌ها آب می‌دادم و کنار دستش بودم، اما او در آن سالها برای تهیه بستنی زحمت زیادی می‌کشید و چون یخچال نبود، برای آوردن یخ خودش به کوه می‌رفت و گاهی یخها را برای آب نشدن در عمق ۶۰ متری زمین نگهداری می‌کرد. گفت و گوی ما با امیر مشتی به عنوان تنها وارث نخستین بستنی فروشی ایران خالی از لطف نیست.

چطور شد که از بستنی فروشی قدیمی که در جنوب شهر بود به اینجا رسیدید؟
- بستنی اکبر مشتی در گذشته در خیابان ری بود. من آن بستنی فروشی قدیمی را به کارگر همان مغازه به نام آقا عبدا... فروختم و بعد از او پسرش، آن مغازه را به آقای فروغی فروخت و الان به نام عمو مشتی معروف است، علت اینکه من از آنجا آمدم، این بود که خیابان ری را خراب کردند و پل زدند.

چند سال است که در تجریش هستید؟
- ۱۷ سال است که به تجریش آمده ام.


بستنی فروشی اکبر مشتی دقیقاً از چه زمانی آغاز به کار کرد؟
- در سال ۱۳۲۰ اولین بار بود که راه اندازی شد وخود اکبر مشتی در سال ۴۹ فوت کرد.

من شنیده ام که اکبر مشتی اصلاً فرزندی نداشت. شما چه نسبتی با او دارید؟
- مش شعبون برادر اکبر مشتی با مادر بزرگم ازدواج کرد و خودش هم با عمه من ازدواج کرد.من وکیل و وصی اکبر مشتی بودم و کوچه آب منگل همه من را می‌شناسند.من از کودکی در کنار اکبر مشتی بزرگ شدم و اکبر مشتی خودش به من وصیت کرد که چراغ مغازه من را همیشه روشن نگهدارید.اسناد این وصیت هم موجود است و ما آن را به دیوار زده‌ایم، می‌توانید ببینید.

چرا اکبر مشتی اینقدر معروف است؟
- شهرت اکبر مشتی به خاطر صداقت است.ما حق مردم را می‌دهیم .همه تهرانی‌های قدیم اکبر مشتی را می‌شناسند، اما ممکن است کسان دیگری هم باشند که اسم بستنی فروشی شان را اکبر مشتی گذاشته اند. مثل اکبر جوجه که شعبه اصلی یکی است، اما عده زیادی اسم مغازه شان اکبر جوجه است. ما ناراحت نمی شویم که اگر کسی اسم بستنی فروشی اش را اکبر مشتی بگذارد، اما خواهش می‌کنیم در آماده کردن بستنی تقلب نکنند.گلاب درجه یک و زعفران اصل استفاده کنند، نه اینکه رنگ بریزند داخل بستنی .داخل شیرشان هم آب نریزند. ما ادعایی نداریم.

این درست است که اولین بستنی دنیا در ایران و توسط کریم یخی درست شد؟
**من شنیده‌ام که چینی‌ها اولین بستنی دنیا را زده اند، اما بستنی با خامه خشک و به شکل امروزی را اکبر مشتی شروع کرد، اما ایتالیا در حال حاضر پرچمدار بستنی دنیا است .آنها دانشکده‌های بستنی سازی دارند.
 

شما خودتان این دوره‌ها را در ایتالیا گذرانده اید؟
- من پای پاتیل اکبر مشتی دوره دیده‌ام.از آن زمانی که کودک بودم و شیر را می‌آوردند و می‌ریختند توی ظرف تا بجوشانند، من پای دیگ و در کنار اکبر مشتی بودم و از او بستنی درست کردن را یاد گرفتم. در بشکه‌های قدیمی و آهنی و چوبی که دورش یخ و نمک بود.با چوب یخ گیری می‌زدند پشتش. بستنی فروشی‌ها الان اصلاً اینها را ندیدند.از قدیم هم گفته اند:
هیچ قنادی نشد استاد کار
تا که شاگرد شکر ریزی نشد


از معروف‌ترین مشتری‌های آن زمان که بود، شما یادتان هست؟
- خانم فخرالدوله مادر دکتر امینی بود.حتی یک بار او را به اروپا برد تا بستنی سرو کند. همچنین روز ۱۴ مرداد روز مشروطیت، اکبر مشتی تعطیل بود و ۲ هزار کیلو بستنی رو می‌بردند برای مجلس و تمام رجال آنجا بستنی اکبر مشتی را می‌خوردند.
 

قیمت بستنی چند بود؟
- هر ۱۰۰ گرم ۳ زار، ۱۵۰ گرم ۵ زار (ریال). یک کیلو سه تومن شروع شد، بعدها ۱۰۰ گرم ۵ زار . کاسه‌ای ۸ قرون شد.
ما بستنی یک ریالی هم داشتیم .بستنی که نونی بود. آن زمان من پنج ساله بودم در سال ۱۳۲۵، اما حالا شنیده ام که یک بستنی ۵۰۰ هزار تومانی هم هست.

آن سالها یخچال نبود، شما برای سرد کردن بستنی چکار می‌کردید؟
- بستنی ایرانی که اکبر مشتی درست کرد با نوع خارجی آن کاملاً متفاوت بود. ایرانیان سرشیر، گلاب و زعفران را بیشتر می‌پسندیدند. اکبر مشتی از برخی گیاهان به جای افزودنی‌های غذایی استفاده کرد.اکبر مشتی زحمت زیادی کشید.
او مجبور بود زمستانها را در کوههای اطراف تهران به دنبال تهیه یخ باشد. در آن زمان هنوز یخچال در کشور وجود نداشت و مردم از یخچال طبیعی استفاده می‌کردند؛ آنها گودالهای عمیق گاه تا ۶۰ متر حفر و در آنها برای تابستان یخ انبار می‌کردند.
سپاسگزارم

خبرنگار: مریم زنگنه

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 34
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ممد يخه ارو IR ۲۳:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    31 0
    من هم اكنون ٧٩ ساله و متولد ١٣١٦ هستم . ان زمان خانه ما در خيابان رى در بازارچه نايب السلطنه قرار داشت كه دوره دبستان را تا سال سوم در مدرسه تدين وسپس در مدرسه فرهنگ مشغول تحصيل بودم . هنگام غروب با پدرم به بستنى فروشى اكبر مشتى مى رفتم ؛ خدا رحمت كند چه بستنى خوبى ! واقعا قاشقى كه با ان بستنى خورده مى شد از سفتى و محكمى بستنى خم مى شد ؛ اين بستنى فروشى كمى پايين تر از بازارچه نايب و سينماى دماوند قرار داشت و انموقع دو اتوبوس خط ٥ و ٦ از مقابل ان مى گذشتند . واقعا يادش بخير !!!!!! عشق و شور و حال كودكى بر نگردد ؛ دريغا !!
  • حسينى IR ۲۲:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۲/۰۵
    21 0
    من در دبيرستان پهلوى ان زمان درس مى خواندم كه پايين تر از بستنى فروشى قرار داشت ( نرسيده به ميدان شاه و يا ميدان قيام فعلى) وقتى مدرسه تعطيل مى شد با همكلاسى ها به اين بستنى فروشى مى امديم . از خاطرات خوشى كه به ياد دارم يك روز خدا رحمت كند اقاى زرندى كه چند كلاس از ما بالاتر بود به اين بستنى فروشى امد مثل اينكه بستنى اش را دير اورده بودند با صداى زنانه شروع به اعتراض كرد كه بستنى ما چى شد ؛ همه برگشتيم نگاه كرديم ولى زنى را نديديم ( مرحوم زرندى در همان مدرسه درس مى خواند و بعد ها نقش شاباجى خانوم رو در راديو داشت )
  • يه تهرونى اصيل IR ۱۸:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۱
    20 0
    وقتى اين خاطرات قشنگ رو مى خونم و ياد و خاطرات گذشته در من زنده ميشه و بى اختيار قطره اشكى سرازير ميشه ؛ تهران قديم با خونه هاى يه طبقه ؛ شبهاى پر ستاره اش با كهكشانى از ستاره ها كه راه مكه مى گفتيم ،غروبها نمه اى اب بر كاهگل هاى پشت بام مى پاشيديم و بوى عطر طبيعى ان ما را محصور مى كرد ، باد بادكها با فانوس هاى زيبا در هواى شب منظره زيبايى به وجود مى اوردند . همه اهالى محل همديگر رو بخوبى مى شناختند. ياد بازى پسرانه الك دولك و بازى دخترانه يه قول دو قول به خير . ده شاهى پول مى داديم شهر فرنگ تماشا مى كرديم . علاوه بر صبحها مدارس بعد از ظهر ها نيزباز بود . زمستانها چنان برفى مى باريد كه در كوچه ها يه عابر از يه طرف عابر طرف مقابل را نمى ديد براى انكه در اثر شدت سرما حوض نتركد تير هاى چوبى داخل حوض و پاشويه هاى انرا با كود هاى گوساله و اسب مى پوشانديم . مردم همگى دلبسته همديگر بودنديادش بخير
  • يك ايرانى IR ۱۸:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۳
    19 1
    خاطرات بسيار عالى و ارزنده بودند ؛ اگر چناچه بيشتر بنويسيد ممنون و سپاسگزار ميشوم
  • مجتبى IR ۲۱:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۸
    17 1
    طهران يه ماشين دودى داشت كه زوار را به قصد زيارت به حرم مطهر به شهر رى مى اورد . در ان زمان يعنى ٨٠ سال قبل بين طهران و شهر رى ابادى وجود نداشت ؛ همه جا بر و بيابان بود ؛ قطار توقوف كوتاهى در بين راه داشت و مردم در اين محل كه دو راهى نام داشت پياده مى شدند و از روستاييان كاهو مى خريدند و معمولا انرا با سكنجبين ويا سركه شيره مى خوردند .مادر من نذر داشت كه هر شب جمعه به زيارت بيايد منهم كه ان زمان كودكى بودم همراه ايشان بودم بعد از زيارت كباب هاى بازار حضرت شا عبدالعظيم واقعا معركه بود ؛ جاى همه دوستان خالى !! در باز گشت به شهر يك كوزه ماست به عنوان سوغات براى خانواده مى اورديم . بين تهران و شهر رى اماكنى چون صابون پز خانه و شتر خون و برج طغرل و ابن بابويه و دو راهى و .... وجود داشت. التماس دعا
  • يك كاربر IR ۲۲:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۲/۲۳
    13 0
    چهار خاطره پايين عالى ؛ با تشكر فراوان از رسانه " قدس انلاين "
  • يه طهرونى قديمى IR ۲۳:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۲/۲۵
    12 0
    بچه امامزاده يحيى( ع ) هستم . در كوچه چاپخانه ( شهيد تين نژاد ) كوچه هزيره ( فعلا شهردارى انرا خراب و جزء خيابان ١٥ خرداد شده ) متولد شدم . تقريبا همه اهالى حاجى اشيخ حسين عطار را مى شناختند . فوق العاده انسان و مرد خيرى بودند ؛ خدا رحمتش كند . در زمستان هاى سرد بقدرى برف مى باريد كه از پشت بام توى يك سينى بزرگ مى نشتيم و روى برف سر مى خورديم وارد حياط مى شديم .در ان زمان اگر مى خواستيم سينما برويم ؛ يادم هست كه سينماى دماوند قيمت بليط صندلى هاى جلو ٥ ريال ( بله ٥ ريال و چند رديف عقب تر ٦ ريال و پشت سر ان ٨ ريال و بالاخره قسمت لژ كه صندلى مبله داشت ١٢ ريال بود . براى رسيدن به بستنى اكبر مشتى از سه راه امين حضور بطرف جنوب ابتدأ كوچه ابشار سپس دو راه مهندس و باغ اصف و بازار چه نايب و بالا خره بستنى اكبر مشتى !! درست مقابل پمپ بنزين ؛ ولى عجب بستنى . خدا رفتگان همه رو بيامرزد . امين
  • تهرونى قديمى IR ۱۲:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۱
    16 0
    با تشكر از رسانه قدس انلاين ؛ اظهار نظر ها واقعا عالى
  • كاربر IR ۱۶:۳۱ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۸
    4 0
    بهترين مرجع براى دسترسى به " تهران قديم " كتابى به همين نام تأليف جعفر شهرى ويا "تاريخ اجتماعى تهران در قرن سيزدهم " اولى ٥ و دومى ٦ جلد مى باشد. البته در كتابخانه هاى عمومى نيز موجود است
  • محمد سادات ۱۳:۳۷ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۸
    0 0
    چقدر نظرات كاربران زيبا و خاطره انگيز است ؛ من عاشق چنين خاطرات شيرين هستم ؛ خداوند بزرگ يار و مدد كارتان باشد يا على
  • محمدى ۲۰:۱۸ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۲
    0 0
    اظهار نظر ها فوق العاده هستند با تشكر فراوان از مديريت وكار كنان اين رسانه
  • ناشناس ۱۹:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۰
    0 0
    با تشكر از نويسندگان فوق كه با زبانى ساده ولى گويا خاطرات را تعريف كرده اند؛ و با تشكر از سايت محترم قدس انلاين
  • ۰۰:۴۰ - ۱۳۹۶/۰۲/۰۳
    0 0
    سلام واقعا یادش بخیر من هم بچه کوچه پروین معروف به کوچه حمام قره قانیها بودم کوچه چاپخانه خدا بیامرزه شیخ حسین عطارو توران خانوم پسراش رضا و قاسم و منصور بودن مدرسه شاهپور علیرضا میرفتیم محله امام زاده یحیی یادش بخیر بستنی اکبر مشتی خدا بیامرزه پسرش آقا عبدالله رو چه صفایی داشت اون موقع چه آدمای خوبی بودن واقعا یادش بخیر
  • بنده خدا ۱۳:۴۶ - ۱۳۹۶/۰۲/۱۰
    0 0
    افرين و درود بر مديريت و دست اندر كاران رسانه قدس انلاين ؛ از خاطرات اين عزيزان كه هر كدام انسانهاى فهيم و دانشمندان قديمى هستند كمال تشكر را دارم ، انسان هاى زنده تاريخ كشور عزيز مان پايدار و سلامت باشيد. امين
  • ناشناس ۰۹:۱۳ - ۱۳۹۶/۰۷/۰۵
    0 0
    بز اين ديگه بهتر نميشه ؛ درود بر مديريت محترم سايت كه خاطرات جوانان ديروز رو در اختيار ما قرار داده اند با تشكر فراوان
  • بچه تهرون قديمى ۲۱:۳۰ - ۱۳۹۶/۰۹/۲۵
    0 0
    چه خاطرات واقعا جالبى ! خدا همه شما بزرگان را سلامت و تندرست نگهدارد سايت بسيار جالبى است با تشكر از همه كاركنان محترم قدس انلاين
  • عابدى ۲۳:۰۷ - ۱۳۹۶/۱۲/۰۸
    0 0
    افرين ؛ بر اين بچه هاى قديمى كه يكيش خودم هستم افرين بر رسانه قدس انلاين و عزيزانى كه ان را اداره مى كنند دست شما درد نكند
  • محسن راضى ۲۱:۳۱ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۰
    0 0
    خاطرات اين عزيزان بسيار عالى بود زنده باشيد
  • عليرضا ۲۱:۰۶ - ۱۳۹۷/۰۲/۰۷
    0 0
    وقتى خاطرات سروران را مى خوانم واقعا لذت مى برم باز اگر چيز هاى ديگر ميدانيد بنويسيد ممنون مى شوم با دعاى خير براى مجريان قدس انلاين
  • على تهرانى پور ۱۲:۰۱ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۲
    0 0
    نظرات دوستان واقعا ارزنده است
  • طهرانى ۲۲:۳۹ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۱
    0 0
    فوق العاده عالى ؛ از اظهار نظر كنندگان و از رسانه قدس انلاين صميمانه تشكر مى شود پايدار و برقرار باشيد
  • اضغرى ۲۳:۰۳ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۹
    0 0
    مطالب درج شده بسيار ارزنده مطرح شده اند در كتاب سال اول دبستان در زمان پهلوى اول كلمات و جملات مشكلى بود از جمله : مواخذه - اى بابا اى بيچاره كى امدى - خرابه هاى رى نزديك طهران است سار از درخت پريد - اش سرد شد شعرى از عبيد به شكل زير : داشت عباسقلى خان پسرى - پس بى ادب و بى هنرى هر چه مى دادنند مى گفت كم است - مادرش مات كه اي چه شكم است كلفت خانه ز ددستش به امان -.......
  • بيژن سلطانمراد ۱۵:۴۹ - ۱۳۹۸/۰۱/۲۳
    0 0
    با تشكر از رسانه محترم قدس انلاين ؛ اظهار نظر دوستان و ياد اوري خاطرات گذشته بسيار شيرين است .
  • يك كاربر ۱۴:۴۱ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۶
    0 0
    شگفتا وقتي خاطرات بالا را مى خواندم يادم به زمان جوانى خودم بر مى گشت ؛ چه دورانى ؛ و چه خاطراتى !! راستي يادش به خير
  • ناشناس ۲۱:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
    0 0
    عزيزان نفرموديد قيمت پياز ان زمانها چقدر بود ؟ حالا برو يارانه رو بگير باهش سه كيلو پياز بخر يه ماه بعد بفروش كلي سود ميكنى !!
  • حسن تهرانى اصل ۲۳:۲۶ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۹
    0 0
    نون بستنىيه كاسه پر ديشى( ده شاهى ) ؛ بچه هاى طهرون تو كوچه ها داد مى زدنند ؛ جايى كه بستنى اكبر مشتى مغازه داشت روبروى مغازه پمپ بنزين بود تو خيابان ري كه بسمت شمال مى رفتى بعد از مغازه اكبر مشتى بازارچه نايب السلطنه و بعد كوچه اصف نبش كوچه داروخانه پرتوي سپس دوراهى مهندس و مغازه الكتريكى ري كه صاحب ان پدر حسين راضى ( يكى از ليدر هاى جبهه ملي ) وكتابفروشى سعادت و مغازه ممتاز و كوچه ابشار و بالا خره سه راه امين حضور بود. يادش به خير
  • پيري ٨٢ ساله ۲۳:۱۵ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۷
    0 0
    خدا به مديران و مسئولان اين سايت اجري بزرگ عنايت فرمايد كه لا اقل اين خاطرات را براى همه ايرانيان عزيز زنده مى كنند فقط خواستم تقدير و تشكر كنم
  • كاربر ۲۲:۲۸ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۶
    0 0
    عزيزان طهران قديم يادش به خير به قول يكي از نويسندگان بالا : عشق و شور و حال كودكى بر نگردد دريغا يك طهراني اصيل مسلمان واقعي بود هرگز دروغ نمى گفت مهربان بود خونگرم و داد بينوايان مى رسيد اسباب بازى ان موقع يويو وق وق صاحاب و فرفره و بادبادك و ترقه بي خطر....... بود شب هاي چهار شنبه سوري هم واقعا معركه بود قاشق زني و فال گوش و پريدن از روى اتش و .....همهم و همه جزء ادات و اداب بود اقاي محترمى هم كه شرح حال اكبر مشتي را بيان كردند همه درست بود در حدود هشتاد سال قبل جوانها در شب هاي تابستان همراه بادبادك فانوس كه در ان يك شمع بود هوا مى كردند و منظره زيبايي به وجود مى امد
  • مجيد ۲۳:۱۵ - ۱۳۹۸/۱۲/۲۰
    0 0
    ان زمان هاي قديم بيماري هاي كشنده در طهران بيداد مى كرد . يادم مياد سال ١٣٢٠ در ضمن جنگ جهاني دوم بيماري تيفوس در ايران به شكل اپيدمى شروع شد ؛ عده زيادي لهستاني كه به كشور ما پناهنده شده بودند و ما از انها به نحو احسن پذيرايي كرديم انها را هيچ كشوري راه نمى دادند ناقل بيماري تيفوس حشره شپش بود كه بوسيله انها وارد كشور شده بود.در ان سال بيماري هاي گوارشي نيز وجود داشت و مرگ و مير زياد ولي با لطف خداوند به تدريج كاستن شد. بيماري جديد هم كه كرونا نام دارد با ياري خدا ما ان را حتما شكست خواهيم داد.
  • يك كاربر ۰۹:۵۹ - ۱۳۹۸/۱۲/۲۱
    0 0
    چرا نظرات را منتشر نمى كنيد؟
  • عباس تهراني ۲۳:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۰
    0 0
    با توجه به نوشته هايي كه از دل پاك هر طهراني قديم بر امده وجدانا قضاوت فرماييد ان موقع بهتر بود يا حالا كه همه از ترس كرونا زنداني خانه خود شده ايم. افرين به يكايك كاركنان قدس انلاين كه محبت كرده اند مطالب واقعا ذي قيمت بالا را در اختيار خواننگان محترم قرار مى دهند به قول قديم صفاي شما را !! يا علي
  • یک ایرانی ۲۲:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۲/۰۷
    0 0
    آفرین و دست مریزاد . خاطرات واقعا جالب توجه بودند هر چند که تهرانی نیستم ولی همه ایران سرای منست
  • ۱۵:۳۵ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۴
    0 0
    چه زیبا بود خاطرات شما عزیزان و من هم از دوران خودم برایتان میگویم. ما که دهه شصت دنیا اومدیم. ما که خیری ندیدیم
  • بیژن ۲۳:۰۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۳
    0 0
    نظرات واقعا عالی و بی نظیر