گروه فرهنگی- مریم زنگنه - اکبر مشتی نخستین ایرانی بود که به تجارت بستنی روی آورد. نام واقعی او اکبر مشهدی ملایری بود.

راسته خیابان آب منگل و بستنی فروشی اکبر مشتی

در سن 20 سالگی با ممد ریش آشنا شد. ممد ریش با درباریان مظفرالدین شاه آشنایی داشت و از این طریق او هم توانست با بستنی آشنا شود. زمانی که رضا شاه به قدرت رسید، اکبر ملایری و ممد ریش زمان را برای گشایش نخستین بستنی فروشی ایران مناسب دیدند و نخستین بستنی فروشی خود را در نزدیکی میدان راه آهن افتتاح کردند. دو سال بعد ممد ریش از این کار دست کشید، اما اکبر همچنان مصمم به ادامه این راه بود. اکبر مشتی نخستین فردی بود که در ایران در سال 1320 کار تجارت بستنی را آغاز کرد و این بستنی فروشی اکنون توسط وارث او محمد ملایری ملقب به امیر مشتی اداره می‌شود. امیر مشتی می‌گوید:از آن زمانی که خودم را شناختم، در کنار اکبر مشتی داخل مغازه به مشتری‌ها آب می‌دادم و کنار دستش بودم، اما او در آن سالها برای تهیه بستنی زحمت زیادی می‌کشید و چون یخچال نبود، برای آوردن یخ خودش به کوه می‌رفت و گاهی یخها را برای آب نشدن در عمق 60 متری زمین نگهداری می‌کرد. گفت و گوی ما با امیر مشتی به عنوان تنها وارث نخستین بستنی فروشی ایران خالی از لطف نیست.

چطور شد که از بستنی فروشی قدیمی که در جنوب شهر بود به اینجا رسیدید؟
- بستنی اکبر مشتی در گذشته در خیابان ری بود. من آن بستنی فروشی قدیمی را به کارگر همان مغازه به نام آقا عبدا... فروختم و بعد از او پسرش، آن مغازه را به آقای فروغی فروخت و الان به نام عمو مشتی معروف است، علت اینکه من از آنجا آمدم، این بود که خیابان ری را خراب کردند و پل زدند.

چند سال است که در تجریش هستید؟
- 17 سال است که به تجریش آمده ام.
بستنی فروشی اکبر مشتی دقیقاً از چه زمانی آغاز به کار کرد؟
- در سال 1320 اولین بار بود که راه اندازی شد وخود اکبر مشتی در سال 49 فوت کرد.

من شنیده ام که اکبر مشتی اصلاً فرزندی نداشت. شما چه نسبتی با او دارید؟
- مش شعبون برادر اکبر مشتی با مادر بزرگم ازدواج کرد و خودش هم با عمه من ازدواج کرد.من وکیل و وصی اکبر مشتی بودم و کوچه آب منگل همه من را می‌شناسند.من از کودکی در کنار اکبر مشتی بزرگ شدم و اکبر مشتی خودش به من وصیت کرد که چراغ مغازه من را همیشه روشن نگهدارید.اسناد این وصیت هم موجود است و ما آن را به دیوار زده‌ایم، می‌توانید ببینید.

چرا اکبر مشتی اینقدر معروف است؟
- شهرت اکبر مشتی به خاطر صداقت است.ما حق مردم را می‌دهیم .همه تهرانی‌های قدیم اکبر مشتی را می‌شناسند، اما ممکن است کسان دیگری هم باشند که اسم بستنی فروشی شان را اکبر مشتی گذاشته اند. مثل اکبر جوجه که شعبه اصلی یکی است، اما عده زیادی اسم مغازه شان اکبر جوجه است. ما ناراحت نمی شویم که اگر کسی اسم بستنی فروشی اش را اکبر مشتی بگذارد، اما خواهش می‌کنیم در آماده کردن بستنی تقلب نکنند.گلاب درجه یک و زعفران اصل استفاده کنند، نه اینکه رنگ بریزند داخل بستنی .داخل شیرشان هم آب نریزند. ما ادعایی نداریم.

این درست است که اولین بستنی دنیا در ایران و توسط کریم یخی درست شد؟
**من شنیده‌ام که چینی‌ها اولین بستنی دنیا را زده اند، اما بستنی با خامه خشک و به شکل امروزی را اکبر مشتی شروع کرد، اما ایتالیا در حال حاضر پرچمدار بستنی دنیا است .آنها دانشکده‌های بستنی سازی دارند.
شما خودتان این دوره‌ها را در ایتالیا گذرانده اید؟
- من پای پاتیل اکبر مشتی دوره دیده‌ام.از آن زمانی که کودک بودم و شیر را می‌آوردند و می‌ریختند توی ظرف تا بجوشانند، من پای دیگ و در کنار اکبر مشتی بودم و از او بستنی درست کردن را یاد گرفتم. در بشکه‌های قدیمی و آهنی و چوبی که دورش یخ و نمک بود.با چوب یخ گیری می‌زدند پشتش. بستنی فروشی‌ها الان اصلاً اینها را ندیدند.از قدیم هم گفته اند:
هیچ قنادی نشد استاد کار
تا که شاگرد شکر ریزی نشد
ا زمعروف‌ترین مشتری‌های آن زمان که بود، شما یادتان هست؟
- خانم فخرالدوله مادر دکتر امینی بود.حتی یک بار او را به اروپا برد تا بستنی سرو کند. همچنین روز 14 مرداد روز مشروطیت، اکبر مشتی تعطیل بود و 2 هزار کیلو بستنی رو می‌بردند برای مجلس و تمام رجال آنجا بستنی اکبر مشتی را می‌خوردند.
قیمت بستنی چند بود؟
- هر 100 گرم 3 زار، 150 گرم 5 زار (ریال). یک کیلو سه تومن شروع شد، بعد‌ها 100 گرم 5 زار . کاسه‌ای 8 قرون شد.
ما بستنی یک ریالی هم داشتیم .بستنی که نونی بود. آن زمان من پنج ساله بودم در سال 1325، اما حالا شنیده ام که یک بستنی 500 هزار تومانی هم هست.

آن سالها یخچال نبود، شما برای سرد کردن بستنی چکار می‌کردید؟
- بستنی ایرانی که اکبر مشتی درست کرد با نوع خارجی آن کاملاً متفاوت بود. ایرانیان سرشیر، گلاب و زعفران را بیشتر می‌پسندیدند. اکبر مشتی از برخی گیاهان به جای افزودنی‌های غذایی استفاده کرد.اکبر مشتی زحمت زیادی کشید.
او مجبور بود زمستانها را در کوههای اطراف تهران به دنبال تهیه یخ باشد. در آن زمان هنوز یخچال در کشور وجود نداشت و مردم از یخچال طبیعی استفاده می‌کردند؛ آنها گودالهای عمیق گاه تا 60 متر حفر و در آنها برای تابستان یخ انبار می‌کردند.
سپاسگزارم

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 29
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ممد يخه ارو IR ۲۳:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    30 0
    من هم اكنون ٧٩ ساله و متولد ١٣١٦ هستم . ان زمان خانه ما در خيابان رى در بازارچه نايب السلطنه قرار داشت كه دوره دبستان را تا سال سوم در مدرسه تدين وسپس در مدرسه فرهنگ مشغول تحصيل بودم . هنگام غروب با پدرم به بستنى فروشى اكبر مشتى مى رفتم ؛ خدا رحمت كند چه بستنى خوبى ! واقعا قاشقى كه با ان بستنى خورده مى شد از سفتى و محكمى بستنى خم مى شد ؛ اين بستنى فروشى كمى پايين تر از بازارچه نايب و سينماى دماوند قرار داشت و انموقع دو اتوبوس خط ٥ و ٦ از مقابل ان مى گذشتند . واقعا يادش بخير !!!!!! عشق و شور و حال كودكى بر نگردد ؛ دريغا !!
  • حسينى IR ۲۲:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۲/۰۵
    21 0
    من در دبيرستان پهلوى ان زمان درس مى خواندم كه پايين تر از بستنى فروشى قرار داشت ( نرسيده به ميدان شاه و يا ميدان قيام فعلى) وقتى مدرسه تعطيل مى شد با همكلاسى ها به اين بستنى فروشى مى امديم . از خاطرات خوشى كه به ياد دارم يك روز خدا رحمت كند اقاى زرندى كه چند كلاس از ما بالاتر بود به اين بستنى فروشى امد مثل اينكه بستنى اش را دير اورده بودند با صداى زنانه شروع به اعتراض كرد كه بستنى ما چى شد ؛ همه برگشتيم نگاه كرديم ولى زنى را نديديم ( مرحوم زرندى در همان مدرسه درس مى خواند و بعد ها نقش شاباجى خانوم رو در راديو داشت )
  • يه تهرونى اصيل IR ۱۸:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۱
    20 0
    وقتى اين خاطرات قشنگ رو مى خونم و ياد و خاطرات گذشته در من زنده ميشه و بى اختيار قطره اشكى سرازير ميشه ؛ تهران قديم با خونه هاى يه طبقه ؛ شبهاى پر ستاره اش با كهكشانى از ستاره ها كه راه مكه مى گفتيم ،غروبها نمه اى اب بر كاهگل هاى پشت بام مى پاشيديم و بوى عطر طبيعى ان ما را محصور مى كرد ، باد بادكها با فانوس هاى زيبا در هواى شب منظره زيبايى به وجود مى اوردند . همه اهالى محل همديگر رو بخوبى مى شناختند. ياد بازى پسرانه الك دولك و بازى دخترانه يه قول دو قول به خير . ده شاهى پول مى داديم شهر فرنگ تماشا مى كرديم . علاوه بر صبحها مدارس بعد از ظهر ها نيزباز بود . زمستانها چنان برفى مى باريد كه در كوچه ها يه عابر از يه طرف عابر طرف مقابل را نمى ديد براى انكه در اثر شدت سرما حوض نتركد تير هاى چوبى داخل حوض و پاشويه هاى انرا با كود هاى گوساله و اسب مى پوشانديم . مردم همگى دلبسته همديگر بودنديادش بخير
  • يك ايرانى IR ۱۸:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۳
    18 0
    خاطرات بسيار عالى و ارزنده بودند ؛ اگر چناچه بيشتر بنويسيد ممنون و سپاسگزار ميشوم
  • مجتبى IR ۲۱:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۸
    17 1
    طهران يه ماشين دودى داشت كه زوار را به قصد زيارت به حرم مطهر به شهر رى مى اورد . در ان زمان يعنى ٨٠ سال قبل بين طهران و شهر رى ابادى وجود نداشت ؛ همه جا بر و بيابان بود ؛ قطار توقوف كوتاهى در بين راه داشت و مردم در اين محل كه دو راهى نام داشت پياده مى شدند و از روستاييان كاهو مى خريدند و معمولا انرا با سكنجبين ويا سركه شيره مى خوردند .مادر من نذر داشت كه هر شب جمعه به زيارت بيايد منهم كه ان زمان كودكى بودم همراه ايشان بودم بعد از زيارت كباب هاى بازار حضرت شا عبدالعظيم واقعا معركه بود ؛ جاى همه دوستان خالى !! در باز گشت به شهر يك كوزه ماست به عنوان سوغات براى خانواده مى اورديم . بين تهران و شهر رى اماكنى چون صابون پز خانه و شتر خون و برج طغرل و ابن بابويه و دو راهى و .... وجود داشت. التماس دعا
  • يك كاربر IR ۲۲:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۲/۲۳
    13 0
    چهار خاطره پايين عالى ؛ با تشكر فراوان از رسانه " قدس انلاين "
  • يه طهرونى قديمى IR ۲۳:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۲/۲۵
    12 0
    بچه امامزاده يحيى( ع ) هستم . در كوچه چاپخانه ( شهيد تين نژاد ) كوچه هزيره ( فعلا شهردارى انرا خراب و جزء خيابان ١٥ خرداد شده ) متولد شدم . تقريبا همه اهالى حاجى اشيخ حسين عطار را مى شناختند . فوق العاده انسان و مرد خيرى بودند ؛ خدا رحمتش كند . در زمستان هاى سرد بقدرى برف مى باريد كه از پشت بام توى يك سينى بزرگ مى نشتيم و روى برف سر مى خورديم وارد حياط مى شديم .در ان زمان اگر مى خواستيم سينما برويم ؛ يادم هست كه سينماى دماوند قيمت بليط صندلى هاى جلو ٥ ريال ( بله ٥ ريال و چند رديف عقب تر ٦ ريال و پشت سر ان ٨ ريال و بالاخره قسمت لژ كه صندلى مبله داشت ١٢ ريال بود . براى رسيدن به بستنى اكبر مشتى از سه راه امين حضور بطرف جنوب ابتدأ كوچه ابشار سپس دو راه مهندس و باغ اصف و بازار چه نايب و بالا خره بستنى اكبر مشتى !! درست مقابل پمپ بنزين ؛ ولى عجب بستنى . خدا رفتگان همه رو بيامرزد . امين
  • تهرونى قديمى IR ۱۲:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۱
    16 0
    با تشكر از رسانه قدس انلاين ؛ اظهار نظر ها واقعا عالى
  • كاربر IR ۱۶:۳۱ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۸
    4 0
    بهترين مرجع براى دسترسى به " تهران قديم " كتابى به همين نام تأليف جعفر شهرى ويا "تاريخ اجتماعى تهران در قرن سيزدهم " اولى ٥ و دومى ٦ جلد مى باشد. البته در كتابخانه هاى عمومى نيز موجود است