گروه هنر- آی سان نوروزی - بعضي‌ها مي‌گويند تئاتر ملي هر آن‌چيزي است كه با انديشه ايراني روي صحنه مي‌آيد؛

 برای تئاتر باید تماشاگر تربیت کنیم

 برخي مي‌گويند آن چيزي كه برگرفته از متون كهن است تئاتر ملي به حساب مي‌آيد و... نظرها متفاوت است و هنوز ما به يك تعريف كامل و جامع از تئاتر ملي نرسيده‌ايم، از همين رو سراغ كتايون فيض مرندي رفته ايم تا ببينيم تئاتر ملي از نظر ايشان يعني چه، اما او معتقد است:«اين تقسيم بندي‌ها غلط است و تمام زيبايي هنر در رنگارنگ بودن آن و در كنار هم ديده شدن آن است.»

 

 

  تئاتر ملي از نظر شما يعني چي؟

-  به نظر من اساساً تعريف تئاتر ملي درست نيست. فكر مي‌كنم يك تابلو ساختن و عده‌اي را داخل آن تابلو كردن مبنی بر اينکه این‌ها وجوه تمايز تئاتر ملي يا تئاتر غير ملي ما هست، تئاتر بومی يا تئاتر سنتي و يا ... اساساً كار غلطي است.

 

 

  فکر می‌کنید این تقسیم بندی‌ها از کجا نشأت می‌گیرد؟

- فكر مي‌کنم اين‌ها زایده جشنواره‌ها هستند كه به آنها عنوان داده می‌شود و در زير مجموعه اين عنوان‌ها مي‌خواهند يك تئاتر ملي هم پيدا و به آن اضافه كنند، به همین خاطر يك عده‌اي را هنرمند تئاتر ملي و يك سري توليدات را توليدات تئاتر ملي مي‌نامند و شروع به تقسيم بندي مي‌كنند. اما به نظر من تمام زيبايي هنر در رنگارنگ بودن آن و در كنار هم ديده شدن آن است؛ البته ممكن است يك سبكي را براي ديده شدن برجسته تر کنند یا بعضي از كارهاي مشابه را با هم به رقابت بگذارند این یک چیز دیگری است، اما در مجموع به نظر من اگر تئاتر ملي وجود دارد که وجود دارد، قرار نيست ما تئاتر ملي بسازيم.

 

 

  اما اگر بخواهید شما هم یک تعریف از تئاتر ملی ارایه بدهید، به نظر شما کدام تولیدات در کشور ما در جرگه تئاتر ملی می‌گنجند؟

-  به نظر من هر چيزي كه در كشور توليد مي‌شود برگرفته از آيين، سنت، فرهنگ، مليت، انديشه، تقابل يا تفاهم جهاني و... است كه همه اين‌ها مي‌توانند در مجموع تئاتر ملي باشند، زیرا اين تئاتري است كه با توجه به این عناصر که ذکر کردم در یک دهه مشخص، در يك جغرافيايي مشخص و با توجه به رويكرد خود به مسایل دروني و بيروني به اضافه یک نگاه هستي شناسي و جهاني رنگ و بوهایی را با خود مي‌آورد. من باور دارم همه توليدات تئاتر در ايران تئاتر ملي است، البته بخشي از این تولیدات سنتي تر یا مذهبی تر هستند.

 

 

  بعضی‌ها تولیدهای بر گرفته از ادبیات کهن را در زمره این آثار می‌دانند، شما چقدر با آن‌ها هم نظر هستید؟

-  به هرحال ما ملتي هستيم كه داراي افتخاراتي در حوزه ادبيات است و البته كه پرداختن به اين حوزه ادبيات مي‌تواند سبقه هاي ملي ما را بيشتر بروز دهد، اما معني اش اين نيست كه وقتي يك نويسنده اي راجع به امروز ما مي‌نويسد اثرش تئاتر ملي نيست. همانطور كه گفتم هر اثر جهاني در هر منطقه ای حرفي ناميرا دارد، تئاتر ملی آن منطقه است و حتماً رنگ و بوي آن منطقه را با خود به همراه دارد. بنابراين آن اثر توليدي كه در ساحت جهاني نگاه هاي متفاوتي نسبت به آن مي‌شود ارزش هاي افزوده ملي، آييني و اعتقادی خود را به آن اضافه مي‌كند يا بخشي را از آن مي‌گيرد، تئاتر ملی است. از همین رو تأکید می‌کنم به نظر من همه اين‌ها تئاتر ملي هستند و هيچ كدام كم ارزش تر از ديگري نيستند. اما اينكه در حوزه اجرا برخي از اجراهاي نمايشي ما مورد غفلت قرار گرفته و دارد به فراموشي سپرده می‌شود، حتماً بايد آنها را زنده نگه داريم، زیرا آنها سابقه فرهنگی ما هستند.

 

 

  فکر می‌کنید، چگونه می‌توانیم آنها را زنده نگه داریم؟

-  قبل از هر چیز باید یادآوری کنم که ما باید این گونه‌های نمایشی را زنده نگه داريم برای اینکه بدانيم چه بوده اند.اما در شرایطی می‌توانیم آنها را زنده نگه داریم که نگاه هاي نو به آن‌ها داشته باشيم تا بتوانند با مخاطب امروز ما در اقليم‌های متفاوت و در جهان ارتباط برقرار كنند. مثلاً به نظر من تعزيه يك شكل اجراي سنتي دارد كه بايد حفظ شود. اما رويكرد ما به عنوان تحصيلكردگان و دانش آموختگان رشته نمايش به تعزيه به قراردادهايش و به شكل اجرايش مي‌تواند شكل نويني داشته باشد كه اجراهاي خيلي خيلي معاصري را بيافريند.

 

 

 چرا آن دسته از تعزیه‌ها که در تکیه‌ها یا مثل سابق در کوچه و خیابان و در میان مردم با عناصر امروزي و مدرنيته اجرا می‌شوند، با مخاطب ارتباط برقرار نمي كنند؟

-  اشكال كار اينجاست كه تماشاچي آن را باور نمي‌كند. هربار که مخاطب با اینگونه آثار ارتباط برقرار نمي‌كند، يعني به هر دليلي کار درست انجام نشده است.ممکن است از زبان فاخري استفاده شده كه زبان امروز مخاطب نيست و او به آن عادت ندارد، از همین رو تمايلي به شنيدن زبان فاخر ندارد.

 

 

  یعنی معتقدید امروزه زبان فاخر در نمایش‌ها جوابگوی مخاطب نیست و مخاطب با آن ارتباط برقرار نمی‌کند؟

-  نه به این شکل آن هم بايد در جاي خود حفظ شود؛ البته وقتي از واژه تماشاچي صحبت مي‌كنيد، جاي سؤال دارد كدام تماشاچي؟ كدام تماشاگر؟ یا كدام كار براي كدام تماشاگر؟ متاسفانه اينجا همه چيز ما درهم ريخته است، نه تماشاگر اجرایش را انتخاب مي‌كند و نه اجرا تماشاگر خود را براي آمدن و ديدن نمایش تربیت می‌کند. وقتي تماشاگر ارتباط برقرار نمي كند معلوم است، چرا به این خاطر است که او اجرایی را که می‌خواهد ببیند انتخاب نمی کند از طرفی سالن‌های ما هم متناسب با نمایش‌ها انتخاب نمی شوند. مثلاً تماشاگر را ببرید در سالن استاد سمندريان، حافظ يا مولوي تا نمايشي را ببيند كه بر گرفته از ادبيات كهن ماست، معلوم است که اصلاً تماشاگر با آن ارتباطي بر قرار نمی کند و آن‌ها را دوست ندارد و سمت آن نمي رود.از طرفی رده سني هم در نوع تعامل ما مهم است. ما بايد بتوانيم در رده هاي مختلف سني و تحصيلاتي تماشاگر را تربيت كنيم. اما اساساً ما تماشاگر تربيت نكرديم، زیرا تئاتر هنوز ضرورت ما نشده است که بخواهیم برای آن چنین تلاش‌هایی بکنیم.

به نظر من امروزه بزرگترين مشكل ما به‌جاي اينكه بگوييم تئاتر ملي چیست، تماشاگر تربیت شده برای دیدن تئاتراست، یعنی تداوم بخشيدن به حضور تماشاگر در تئاتر و ساختن نياز براي ديدن تئاتر است.

 

 

  فکر می‌کنید چطور مي‌توانيم اين مشكل را حل كنيم؟

-  باید کار را از مدرسه و كودكستان آغاز کرد.همانطور که گفتم در طي اين سال‌ها تماشاگری برای تئاتر تربيت نشده است. من معتقدم تا زماني که به کسی شكلات ندهيد، نمي‌داند شكلات خوردني است يا نه؟ فقط قند مي‌خورد يا هرچیزی که به او بدهید. وقتي یک كالارا به يك نياز تبديل کنیم مردم به دنبال آن مي‌روند، توليد انبوه، تنوع سليقه و رقابت ایجاد می‌شود. توليد تئاتر وقتي خوب و با كيفيت باشد، مخاطب از آن استقبال مي‌كند. به توليد انبوه مي‌رسيم. ما در شرایط حاضر باید سليقه‌های گوناگون را تامين كنيم تا رقابت ايجاد شود آن وقت لازم نيست جاي ديگري برویم و ببينیم اين توليد ملي ما می‌شود.

 وقتي از اول به بچه تئاتر نشان بدهیم او احساس نياز مي‌كند و بعدها هم تئاتر مي‌بيند. چرا ما دلمان برای سینما تنگ مي‌شود، اما براي تئاتر رفتن نه؟ زیرا از بچگي سينما رفته ايم و امروز دلمان برای سینما رفتن تنگ مي‌شود. اینگونه ما در آثارمان تداوم داریم و اين يعني تماشاگر ما از بچگي تا كهنسالي تئاتر مي‌بيند نه فقط از 25 سالگي تا 40 سالگي. به نظر من مجموع تئاتر ما بيمار و در حال فوت است، زیرا تا کنون هيچ كاري برايش انجام نشده است، يعني این سال‌ها نه سالن استانداردی برای آن ساخته شده است، نه تماشاگری برای دیدن این تولیدات تربيت شده است و نه هيچ چیز دیگری. براي خيلي جاها مانند ورزش این تلاش‌ها شده است که ما امروز در این راستا حرفی برای گفتن داریم، اما برای تئاتر تا کنون اتفاقی نیفتاده است و این مهم امروز به برنامه ريزي دقیق با آدم هاي متخصص و دلسوزي كه حرفه آنها اين است و مي‌دانند بايد چه كار كنند، نیاز دارد. متأسفانه هیچ وقت به این افراد دلسوز و کار بلد مسؤوليتي سپرده نمي شود و هيچ كاري از آنها خواسته نمي شود، ولی به كساني كه نمي دانند به صورت كوتاه مدت مسؤولیت داده می‌شود، آنها مي‌آيند و مي‌روند؛ البته ممكن است اگر مديران خوبي باشند يك اثري از خود برجاي بگذارند. اما فرهنگ مدير كوتاه مدت نمي خواهد، زیرا چيز كوتاه مدتی نيست. فرهنگ چيزي است كه در دراز مدت جواب مي‌دهد. از همین رو باید يك تيم متفكر وجود داشته باشد تا آن فرهنگ را بسازد.باید توجه داشته باشیم در كوتاه مدت هيچ اتفاق خاصي نمي افتد. اگر مي‌خواهيم به تئاتر ملي برسيم بايد به زيرساخت‌ها برسيم، نه اينكه بگوييم چه كسي تئاتر ملي كار مي‌كند چه كسي نه؟ اگر این اتفاق‌ها بیفتد در يك فرآيند زماني تئاتر ملي ما خود به خود توليد مي‌شود. باز هم می‌گویم مجموعه تئاترهايي كه در کشور ما توليد مي‌شوند، تئاتر ملی هستند.

 

 

  فرموديد بخش مهم تربیت تماشاگر بر عهده مدرسه است، همانطور که می‌دانید هنوز اين شرايط برای ما فراهم نشده است و امروزبچه‌های ما از دوران دانشگاه مي‌توانند به دنبال اين علاقه خود بروند با این وجود دانشگاه چه نقشي در گسترش تئاتر دارد؟

-  دانشگاه وظيفه تربيت تماشاگر ندارد، فقط مي‌تواند با توليد آثار درخشان تماشاچي را بر سر شوق بياورد و آنها را به این سمت جذب كند.

 

 

  پس چرا اين كار را نمي كند؟

-  به نظر مي‌رسد تئاتر خواندن نیز این روزها خيلي راحت و آسان شده است، به همین خاطر همه به خود اجازه مي‌دهند تئاتر بخوانند، ما اين مشكلات را داريم كسي كه بلد نیست ساز بزند به خود اجازه نمي دهد موسيقي بخواند. يا كسي كه بلد نيست خط بكشد نمي آيد نقاشي بخواند؛ البته شرايط ورود هم به او چنين اجازه اي نمي دهد، اما ظاهراً همه مي‌خواهند تئاتر بخوانند براي اينكه مي‌خواهند سوپر استار باشند.با توجه به این ما از اين ورودي‌ها چه خروجي مي‌توانيم داشته باشيم؟

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.