شادی، امری درونی و شخصی است. مسأله ای که باعث خوشحالی یک فرد می شود، ممکن است در دیگری، هیچ احساسی را بیدار نکند یا حتی در برخی موارد باعث ناراحتی او شود. اما در این میان عوامل شادىآفرين کداماند؟
برخى در پاسخ به اين سؤال مىگويند: نبايد عوامل شادىآفرين را مشخّص کرد؛ چون اگر به شادى بينديشى، در واقع، شادى را از بين بردهاى.
اين سخن، درست نيست؛ چون اگر انسان براى هر کارى آگاهى نسبى داشته باشد، مسلّط تر مى تواند آن کار را انجام دهد. چطور ما براى بر پا کردن يک ساختمان، به همه عوامل و موانع مىانديشيم؛ امّا به چگونگىِ کسب شادى، فکر نکنيم؟! و بی شک کسانى که به دنبال راههاى کسب شادىاند، بيش از ديگران، فرصت دستيابى به آن را پيدا مىکنند.
ابوالفضل طريقه دار می نویسد: اکثر مردم عوامل شادىآفرين را ثروت، شهرت و قدرت میدانند و از اين ميان، تأکيد بر شادىافزايى «پول و ثروت»، بيش از عوامل ديگر است.
به تجربه ثابت شده است که ثروت، به تنهايى شادى نمىآورد. دکتر «ديويد مايرز» پس از بررسى جامع مقالههاى تحقيقىاى که در کشورهاى اروپايى و امريکايى درباره شادى به چاپ رسيده، نتيجه مىگيرد که: رابطهاى بين ثروت و شادى وجود ندارد و آرامش و شادى را نمىتوان با پول خريد. وى همچنين به اين باور مىرسد که سن، جنسيت، موقعيت اجتماعى، محلِ زندگى، نژاد و سطح تحصيلات، کمک مؤثّرى به شادى انسان نمىکنند. اما به راستی عوامل شادىآفرين چیست؟
ايمان و امید
مهمترين عامل مسرّتانگيز، ايمان است. نداشتن نگرانى و اضطراب و رسيدن به اطمينان قلبى، اساس هر نوع شادى است و اين ميسّر نيست، مگر با ايمان به قدرت مطلقى که سرچشمه همه نيکىهاست. اعتقاد به رحمانيت حضرت حق و امکان گفتگوى مستقيم با او، چراغى از اميد و اطمينان در درون فرد مؤمن بر مىافروزد. روانشناسان و پزشکان، اکنون مؤثّرترين دارو را براى درمان بيماران، ايمان و اميد و دعا مىدانند. «ديل کارنگى» مىنويسد: امروز جديدترين علم (يعنى روانشناسي)، همان چيزهايى را آموزش مىدهد که پيامبران به مردم مىآموختند؛ زيرا آنان دريافتهاند که داشتن يک ايمان محکم، هر گونه نگرانى، هيجان و ترس را برطرف مىسازد.
راضى بودن به رضاى خدا
گاهى در زندگى، مشکلاتى به وجود مىآيد که حلّ آنها از توانِ انسان بيرون است. اين حوادث و مشکلات، معمولاً مورد رضايت ما نيستند و با ديد ظاهرى، مانع اهداف و اميال ما هستند. بيشتر ناخرسندى هاى ما در همين مواقع بروز مىکند؛ چون مىخواهيم به هر صورت، بر مشکلات فوقِ طاقت خود، فائق آييم. حال آن که بهترين راه براى غلبه بر اين گونه رخدادها، کنار آمدن با آنهاست.
درست است که انسان بايد داراى آرمان باشد و براى تحقّق آن بکوشد و از موانع نترسد؛ امّا بايد دانست که گاهى راه فائق آمدن بر مشکلات، فقط کنار آمدن با آنها و تحمّل آنهاست.
راضى بودن به رضاى خدا و اعتقاد به قضا و قَدَر، به انسان آرامش مى بخشد و در سخت ترين حادثه ها مدد کار آدمى مىشود و حوادث چاره ناپذير را قابل تحمّل مىکند. از این رو امام صادق(ع) مي فرمايند: نشاط و شادى، در پرتو راضى بودن به رضاى خدا و يقين به دست مىآيد و اندوه و غم، در شک و ناخشنودى از مقدّرات الهى حاصل مىشود.
پرهيز از گناه
لذّت و خوشى، تنها با عوامل مادى ميسّر نيست؛ بلکه عوامل معنوى هم در ايجاد شادى مؤثّرند. گاهى با انجام دادن کارهايى که عادتاً بايد لذّت بخش باشند،
هيچ لذّتى به انسان دست نمىدهد؛ حتّى عذاب وجدان هم مىآوَرد؛ چرا که روح و وجدان، آماده لذّت بردن نيستند. يک غذاى لذيذ يا رابطه جنسى و يا خانه بسيار زيبا، اگر حرام و نامشروع و غصبى باشد، براى انسانِ سالم و طبيعى، تلخ و ناگوار است.
پرهيز از گناه، در بيشتر مواقع، پرهيز از لذايذ مادّىِ سطحى است؛ امّا براى انسان، شادىآور است؛ زيرا روح آدمى به گونهاى است که گاهى از «پرهيز» و «رياضت معقول»، سرخوش مىشود. ارضاى تمايلات به هرگونه و هر نحو، شادىآور نيست؛ گاهى «پرهيز از بر آوردنِ آنها» هم لذّتبخش است.
مبارزه با نگرانى
شادى، در واقع، نبودِ غم و اندوه است. اگر انسان بتواند نگرانى ها و اندوه ها را از خود دور کند، شاد است. البته بعضى از غم ها لازمه زندگى بشرى است؛ امّا بسيارى از آنها ناشى از نگرانى ها و نااميدى هاست. اين نگرانى ها منشأ مشکلات بسيار ديگرى، از جمله بيمارى است. ديل کارنِگى مىنويسد: چند سال پيش به اتفاق دکتر «گوبر» (رئيس بيمارستانهاى راهآهنِ «سانتافيا») به گردش رفته بوديم. با هم در باره تأثيرات نگرانى صحبت مىکرديم. دکتر گفت: هفتاد درصد بيمارانى که به پزشکان مراجعه مىکنند، اگر خود را از ترس و نگرانى آزاد سازند، مىتوانند شخصاً خود را معالجه کنند.
آرى! کسانى که دچار دلهره و نگرانى باشند، از هيچ يک از امکانات زندگى، لذّتى نمى برند.
خنده عمیق و قلبی
گرمى تبسّم و لبخند، کينهها را از بين مىبرد و روابط انسانى را تعادل مىبخشد. وقتى که مىخنديم، همه چيز به نفع جسم و روح ما پيش مىرود. هنر شاد بودن، مستلزم توانايى خنديدن به مشکلات در کوتاهترين زمان ممکن، پس از وقوع آنهاست. ما مى توانيم در خنديدن، کودکان را سرمشق خود قرار دهيم. کودک به طور طبيعى و بدون احساس خجالت، تقريباً به همه چيز مىخندد؛ گويى مىداند که يک خنده سير، او را سالم و متوازنْ نگه مىدارد.
حتّى وقتى که انسان، عميقاً غمگين و ناراحت است، بايد در برخورد با ديگران، خود را شاد نشان دهد و تبسّم نمايد. در خنديدن بايد صادقانه خنديد و شخصيت خود را نيز در نظر داشت. خنده، آن گاه مؤثّر و درمان بخش است که به موقع باشد و به شخصيت ديگران لطمه وارد نياورد. خندههاى بى مورد و تمسخرآميز، انسان را غافل مىکند و پرده سياهى بر روى عوامل شادىآفرين ديگر مىکِشد.
مِزاح و شوخىِ مثبت
طبيعت انسان، شوخى را مى پسندد و با آن شاد مىشود؛ زيرا مزاح، براى مدّتى تصويرهاى پياپى غمناک را قطع مىکند و عناصر شادى بخش را در لايههاى روانِ آدمى فرو مىبَرَد. در روايات اسلامى، دو گونه دستور درباره شوخى وجود دارد: يکى توصيه و ديگرى نهى.
درباره توصيه به شوخى، روايات زيادى هست؛ چنانچه پيامبر (ص) فرموده اند:
من هم مانند شما بشرى هستم که شوخى و مزاح ميکنم، و از امام صادق(ع) روايت شده است: مؤمن، شوخطبع و خوشمشرب است و منافق، اخمو و خشمآلود.
امّا درباره نهى از شوخى هم رواياتى هست؛ چنانچه امام على(ع) بیان داشته اند: هر شوخىاى که انسان مىکند، مقدارى از عقل خود را با آن از دست مىدهد.
يا ميفرمايند: مزاح را رها کن؛ زيرا بذر کينهتوزى است.
از اين دو دسته روايات، مى توان نتيجه گرفت که مردم از شوخى هايى نهى شدهاند که به وقار و متانت آنها آسيب مىرسانَد و موجب کينه و کدورت مىشود؛ وگرنه شوخى، يک کار انسانى است که پيشوايان به آن توصيه داشته اند. يونس شيبانى مىگويد که: امام صادق(ع) به من فرمود: «شوخى شما با يکديگر چه اندازه است؟». گفتم: «اندک است». فرمودند: اين گونه نباشيد؛ زيرا شوخى، از خوشخُلقى است و تو با شوخى، برادرت را شادمان مىکنى. همانا پيامبر خدا با کسى شوخى مىکرد و هدفش شاد کردن او بود.
پوشش با رنگ بندی مناسب
رنگ ها عکس العمل هاى گوناگونى را در انسان بر مىانگيزند. رنگ روشن، شادىآفرين است و در شريعت، توجّه زيادى به پوشيدن لباسهاى روشن شده است. پيامبر (ص) فرموده اند: جامه سفيد بپوشيد که نيکوترين رنگ هاست.
به جهت تأثير بهجتانگيز لباس سفيد است که پزشکان، آن را انتخاب کردهاند و بيماران با مشاهده آن، شاد مىشوند. در اسلام، متقابلاً استفاده از لباس سياه، مکروه اعلام شده است. در حديثى از امام على(ع) نقل شده است که: لباس سياه نپوشيد که لباس فرعون است.
در حال نماز نيز مستحب است که نمازگزار، لباس سفيد بر تن کند و تصريح شده است که پوشيدن لباس سياه در هنگام نماز، مکروه است.
منابع:
1-حسام الدين هندى، کنز العمّال، ج ۳: ۶۴۸.
2-علّامه طباطبايي، سنن النبى، علّامه طباطبايي: ۶۰.
3-عبد الواحد آمدي، غرر الحکم و درر الکلم، حدیث ۵۱۳۴.
4-کليني، الکافى، ج ۲: ۶۶۳.
5-علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۷۱: ۱۹۵؛ ج ۷۷: ۱۵۵؛ ج ۸۳، ص ۲۴۸.
6-شيخ حرّ عاملي. وسائل الشيعة، ج ۱: ۴۴۳؛ ج ۳، ص ۳۵۵.
7-ديل کارنگى،آيين زندگى، ديل کارنگى: ۳۴، ۳۷.
8-مهدى بهادرى، نژاد شادى و زندگى: ۲۶.
9-ابوالفضل طريقه دار، حديث زندگي(جلوه هاي شادي در فرهنگ و شريعت)، ج6: 66، 69، 71.
نظر شما