قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: من در هیچ یک از نقاط جهان ملتی را ندیده ام که از لحاظ کنار آمدن با مشکلات زندگی بقدر ایرانیان فیلسوف مشرب باشند و دشواری های جهان را به دیده حقارت بنگرند و اغلب ایام زندگی را صرف تفریح نمایند. این ملت باهوش و ظریف برای هر مشکلی یک راه حل و برای هر کوچه بن بستی، یک گریزگاه پیدا کرده است.

آسودگی و سهولت زندگی در ایران بی نظیر است!

ملتی که به زیرکی و بذله گویی شهره آفاق است، کشوری که در فراز و نشیب تاریخ، هرگز از پا ننشسته است و با هوشیاری، اسکندر و چنگیز و تیمور و دیگر فاتحان را چون موم در دستان خود نرم کرده است و این مردمی که از سویی فرّه ایزدی و از سوی دیگر تاریخ، نور ولایت را در سرزمینش با چشم بصیرت می بیند چرا باید احساس آسودگی نکند؟ ما در ادبیات و در دشت بیکرانه ضمیرمان دنیا را مسجد رحمان انگاشته و با نوای سعدی شیراز هم صدا گشته ایم که فرمود:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست            عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

این ملت بزرگ، شاهان بسیاری را نظاره گر بوده چنانچه مهین اویس می نویسد: مردم ایرن با شاهنامه بزرگی ها و پهلوانی ها دیده و همراه فردوسی و بیهقی از سرگذشت ها، با گوش جان پند و اندرزها شنوده است و در کشاکش سفر طولانیش از کذشته های دور تا به امروز چه بسا مشکلات و گرفتاری هایی را که از سر گذرانده و موفق و سربلند بوده است. به همین جهت به دشواری ها به چشم حقارت می نگرد و اصولاً کلّ جهان را به بازی می گیرد. سفرنامه نویسان اروپایی به خصوص آن هایی که هوشمندی و تعمّق بیشتری در شناسایی ایرانیان داشته اند، در سفرنامه های خویش به این امر اشاره می کنند. «گوبینو» می گوید:

من در هیچ یک از نقاط جهان ملتی را ندیده ام که از لحاظ کنار آمدن با مشکلات زندگی بقدر ایرانیان فیلسوف مشرب باشد و دشواری های جهان را به دیده حقارت بنگرد و اغلب ایام زندگی را صرف تفریح نماید. این ملت باهوش و ظریف برای هر مشکلی یک راه حل و برای هر کوچه بن بستی، یک گریزگاه پیدا کرده است.

«گوبینو» آنقدر محو این خصوصیت ایرانیان شده که می نویسد حتی معامله کردن هم در ایران یک نوع تفریح است. به نظر وی رخنه تفریح و تعیّش را در اعماق زندگی این ملت زمانی می توان دید که انسان چندین روز در بازارهای اصفهان و تهران و شیراز به تماشای مردم مشغول شده باشد کسبه چهارزانو روی قالی هایی که در دکان و حجره خود گسترده اند نشسته و کالایشان را به سلیقه مخصوص که مغرب زمین از آن ها تقلید و آن را تکمیل کرده است چیده اند و بسیار آسوده و راحت خرید و فروش می کنند.

دکتر «فووریه» معتقد است که از کلمات و سخنانی که ایرانیان بکار می گیرند می تواند به خوشی و خوشگذرانی آن ها پی برد. برای مثال، آن ها می گویند: «سه شب در آنجا ماندیم،» و کلمه روز را به کار نمی برند، زیرا ایرانیان عمر را همان ساعات خوش می دانند و شب مخصوص راحتی و عیش و نوش و خواب و خیال است، در حالی که روز وقف کار و زحمت و درک حقایق غم انگیز می شود.

«لیدی شیل» با آنکه ایران را غیرقابل سکون و عذاب آور می پندارد ولی باز اظهار می دارد که حداقل ایران یک مزیت بسیار قابل توجه دارد و آن آسودگی و سهولت زندگی در این مملکت است، سپس اضافه می کند که بطور کلی باید آسایش را از نعمات موجود در ایران برشمرد. یکی می رود، یکی می آید، یکی دایم در سفر است.

اکثر سفرنامه نویسانی که به خوشگذران بودن ایرانیان اشاره می کنند، از نوع تفریح و سرگرمی آنان چیزی نمی نویسند، بجز آنکه می گویند ایرانیان دوست دارند که در دامن طبیعت و در میان گل و سبزه بنشینند و آواز بخوانند. در میان این اروپاییان «جیمز بیلی فریزر» مردم ایران را همیشه در انتظار به دست آوردن فرصتی می داند که خود را سرگرم کند. هنگامی که به مناسبت استقبال از فتحعلیشاه در تهران جشن و سرور برپاست، «جیمز بیلی فریزر» چنین می نویسد:

ایرانیان صرف نظر از عیب هایی که دارند مردمی امیدوار و خوش خلق و شوخ و زود راضی شو هستند، با سهولت حیرت انگیز به انواع و اقسام سرگرمی ها می پردازند. این فقدان عظیم زرق و برق و خوشی و نشاطی که در این دوره وجود دارد، اصلاً با طبع آنان سازگار نیست، پس همیشه آماده اند که از هر چه به ایشان اندک آرامشی ببخشد استقبال کنند یا هر فرصتی را برای کامجویی مغتنم شمارند، مانند فنری که مدت ها روی آن فشار آورده باشند و به وضع اول خود بازگردد، تمام مردم تهران مشتاق و بی قرار بودند.

«جیمز بیلی فریزر» بازی و سرگرمی مردم را در هر غروب پنجشنبه نیزه بازی و جریده بازی ذکر می کند که در دروازه شاه عبدالعظیم انجام می گرفته است. وی می گوید که از اکثر بازی های آن ها سر در نمی آوردم، بجز یک بازی که شبیه به بازی ایرانی «گُرگَم به هوا» بود و دیگری که پسری را در پتویی می گذاشتند و همبازی هایش او را تا ده پا بالا می انداختند و تماشاگران می خندیدند. این سفرنامه نویس از بازی با چرخ فلس یا نوعی تاب سخن می گوید، که تاب شامل یک چهارچوب عمودی، مرکب از دو تیر بوده که به وسیله یک تیر افقی، کمی پایین تر از نوک آن ها به هم متصل می شده و ماشینی شبیه یک قرقره بزرگ دور آن می چرخیده است. روی هر میله این قرقره نوعی صندلی تاب می خورده و قسمت فوقانی آن به نوبه خود دور میله به گردش درمی آمده است، بطوری که وقتی میله را می چرخانده اند هر صندلی با آن گردش می کرده است.

«ادوارد براون» معتقد است که ایرانیان بخصوص طبقات مرفه بیشتر وقت خود را صرف ملاقات با دوستان می کنند، البته این ملاقات بیشتر در بعد از ظهر صورت می گیرد. بدین معنی که ایرانیان بعد از نماز ظهر معمولاً سه ساعت می خوابند. آنگاه برمی خیزند و به ملاقات دوستان می روند و یا در منزل می مانند تا دوستان به نزدشان بروند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.