قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: مورخان دوره قاجار بيشتر به شرح حوادث سياسی يا شيوه زندگانی شاهان و رجال پرداخته اند و علاقه ای به تبيين زندگی اجتماعی مردم كه زنان نيمی از آنها بوده اند نشان نداده اند از اين رو در لابه لای تاليف های خود به صورت پراكنده و غير مستقيم به مسائل اجتماعی مردم اشاره كرده اند و چون اكثر مورخان به دربار وابسته بوده اند بيشتر به گزارش از وضع زنان دربار و خاندانهای اشرافی پرداخته اند؛ چنانکه مهد علیای هر دوره در اولویت قرار داشته است!

زنی که سنگ قبر آقا محمدخان قاجار را به نجف برد!

مهد علیا لقبی بود که از دوره صفویه برای مادر شاه به کار برده می شد و از آن پس نیز کاربرد این لقب برای مادر ولیعهد و شاه بود، گرچه در بسیاری از موارد در منابع دسته اول مادر فتحعلی شاه را ام الخاقان نیز می نامند، ولی لقب رایج و مصطلح برای مادرشاه همان مهد علیا بوده است. این لقب تا زمان جهان خانم مادر ناصرالدین شاه رایج بود و او آخرین مادری است که به این عنوان خوانده می شود.

نخستین مهد علیای قاجاری آسیه خانم دختر محمد خان عزالدین لوی قاجار از طایفه یوخاری باش بود؛ چنانکه فاطمه معزی می نویسد: وی 1182 ق. به عقد حسنقلی خان، برادر تنی آقا محمدخان، که به تازگی از سوی کریم خان زند به حکومت دامغان منصوب شده بود در آمد. یک سال بعد نخستین فرزند وی فتحعلی خان در دامغان متولد شد. حسینقلی خان جهانسوز در 12 صفر 1189 در سرخه دشت از توابع فندرسک شبانه به دست آرتق که از تراکمه کوکلان بود به قتل رسید. آسیه خانم فرزند دوم خود را در همین زمان به دنیا آورد که به یاد پدر کشته حسینقلی نام گذاری شد. کریم خان زند مرتضی قلی خان قاجار برادر بزرگ حسنقلی خان را مامور کرد همسر و فرزندان برادر کشته شده خود را از میان ترکمنان به میان ایل خود بازگرداند و این امر انجام شد. آسیه خانم و دو فرزند وی نزد مرتضی قلی خان بودند تا با مرگ کریم خان زند در 1193ق آقا محمد خان موفق به گریز از شیراز شد و به مازندران آمد. بین دو برادر درگیری پیش آمد و در این میان فتحعلی خان و حسینقلی خان به همراه مادر خود از نزد مرتضی قلی خان گریخته در ساری به آقا محمدخان پیوست. آسیه خانم به عقد آقا محمدخان در آمد و همسر وی خوانده شد، این اقدام از آن روی صورت می گرفت که فرزندان حسینقلی خان رسما تحت نظر و تربیت آقا محمدخان بدون فرزند قرار گیرند. آسیه خانم در تمام دوران نبردها و دوران اسارت همسرش در کنار وی بود.

در محرم 1195 در بارفروش، آقا محمدخان به اسارت لاریجانی ها در آمد و با وساطت سران حلال خوریه به همراه همسر و فرزندان برادر در بند پی تحت الحفظ نگهداری می شد. مدتی نگذشته بود جماعت حلال خوریه با نیروی نظامی، او و حرمش را در بازگشت به بار فروش کمک کردند. پس از فتح تهران در 1198، آقا محمد خان دستور داد آسیه خانم و دو فرزندش از مازندران به تهران بیایند و از آن پس محل استقرار آنان تهران بود. آقا محمدخان در 1200 رسما بر تخت سلطنت تکیه زد و سلسله قاجار، حکومت بر ایران را آغاز کرد. یک سال بعد از بر تخت نشستن، آقا محمدخان آسیه خانم را به همراه میرزا محمد زکی مستوفی الممالک علی آبادی با تحف و هدایا به استر آباد مامور کرد، او در این سفر هفتاد و پنج روزه خود احتمالا مامور بود که با دادن تحف و هدایای شاه بر تعداد متحدان شاه در ایل چند شاخه قاجار بیفزاید. در 1204 آقا محمد خان قاجار فتحعلی خان برادرزاده خود و فرزند ارشد آسیه خانم را به ولایتعهدی انتخاب کرد و این بر اعتبار آسیه خانم افزود.

آسیه خانم طبق قانون ایلیاتی نه تنها نزد آقا محمد خان بلکه در بین پسران دیگر محمدحسن خان قاجار نیز اعتبار و احترام داشت، به نحوی که فاطمه معزی می نگارد: وی به سبب همین اعتبار بود که در 1205 از سوی آقا محمدخان مامور شد به مازندران برود و برادر شوهر خود جعفر قلی خان را که از برادر تاجدار خود به علت ندادن حکومت اصفهان رنجیده بود به تهران دعوت کند. آقامحمدخان توسط آسیه خانم از برادر خود دلجویی کرد و او را به حکومت اصفهان دعوت کرد. این وساطت موثر واقع شد، جعفرقلی خان به سمت اصفهان حرکت کرد و در نزدیکی تهران «آقا محمدخان که دائم درتجسس عبور او از آن حد بود مطلع گردید به قولی اینکه باز همان مهد علیا را، و به قولی دیگر به دست معتمدی، قرآنی به این مضمون مهر کرده فرستاد که این قرآن حکم است که ما برادر را زیاده از یک شب نزد خود در تهران نگاه نمی داریم...». جعفرقلی خان به اعتبار واسطه برادر و قرآن مهر شده به نزد آقا محمدخان آمد، ولی او را بازگشتی از این سفر نبود. برادرش به وعده خود وفا کرد و پس از یک شب پذیرایی در صبحگاه جعفرقلی خان را به قتل رسانید. این اقدام برای از بین بردن مدعیان قدرتمند سلطنت صورت گرفت و راه را برای سلطنت فرزند آسیه خانم، فتحعلی خان هموارتر می کرد.

آسیه خانم در 27 صفر 1207 به همراه «جمعی از امنای دولت و مقربان حضرت و غلامان خاص و پسندیده خادمان عبودیت اختصاص» به زیارت عتبات عالیات رفت و در این سفر استخوان های محمدحسن خان قاجار و حسینقلی خان را از «قدمگاه خضر که در جوار استرآباد است جدا جدا در صندوق ها گذاشته به نجف اشرف بردند و در جوار حضرت امام همام امیرالمومنین علی علیه السلام مدفون نمودند». این سفر خود نشان می داد حکومتگران قاجاری در مرحله استقرار خود دلنگرانی های اولیه را ندارند.

در 1211 آقا محمدخان قاجار برای مقابله با روس ها به قفقاز لشکرکشی کرد و به دست سه تن از همراهان خود کشته شد. فتحعلی خان در زمان کشته شدن شاه در تهران نبود، ولی مادر وی که حال دیگر رسما مهد علیا خوانده می شد با قدرت در تهران حافظ تاج و تخت فرزند خود بود، خزاین حکومت به دست وی سپرده شده بود و برداشت از خزاین با اجازه و امضای وی صورت می گرفت. او تنها اجازه دست زدن به یکی از خزانه ها را به بیگلربیگی میرزا محمدخان دولو نداده بود و آن را نذر بر تخت نشستن فرزند خود فتحعلی خان کرده بود. یکی از مدعیان قدرتمند سلطنت در این میان علیقلی خان قاجار برادر آقا محمدخان بود که در زمان حیات برادر نیز بر سرتخت سلطنت با وی درگیری داشت و حال بهترین زمان برای وی بود. او به سوی تهران لشکر کشید و ازسوی برادرزاده خود دعوت شد تا به شهر بیاید. پس از ورود «زنان قاجار که روزگار فراوان دیده بودند روزی در یک جا انجمن شده او را دعوت نمودند و گفتند اینگونه پندارها که در دماغ جای داده جز وبال و نکال ثمری نخواهد داشت. صواب آن است که وصیت برادر را پذیرا باشی، هم سر برتافت و سخن ایشان را پذیرا نگشت، زنان قبیله همدست شده او را بد گفتند و لطمه زدند». بدون شک یکی از این زنان قاجاری آسیه خانم بوده است که رهبری این انجمن را بر عهده داشته است و قصد داشته با استفاده از اعتبارش مانع اقدامات علیقلی خان علیه فرزندش شود، اما این اقدام بی فایده بود.

فتحعلی شاه پس از دعوت علیقلی خان به دربار خود به بهانه مشورت در امور کشورداری، او را نابینا ساخت و به بارفروش تبعید کرد.

مهد علیا از این پس مدبری بود که سعی می کرد میانه دو فرزند را که یکی تاج شاهی بر سر داشت و دیگری سرداری سپاه را، حفظ کند، چرا که حسینقلی خان چندان سر به طاعت برنداشت و میلش به سلطنت بود.

در 1216 مهد علیا بار دیگر برای زیارت عتبات عالیات راهی شد و این بار نیز سنگ مرمر آقا محمدخان را به همراه داشت که در نجف بر سر مزار وی نصب شد. او در این سفر در نجف به ملاقات آیت الله شیخ محمدجعفر کاشف الغطا نایل آمد.

مهد علیا از سفر بازگشت و بار دیگر مجبور به وساطت بین دو فرزند خود شد. حسینقلی خان که حال حکومت کاشان را داشت به مقابله با برادر خود برخاست و پس ازشکست از برادر به قم گریخت و در حضرت معصومه (س) پناه گرفت. حال نوبت آسیه خانم بود که وساطت کند و از آیت الله میرزا ابوالقاسم قمی نیز کمک گرفت. به خواسته او دو فرزندش شبی در بقعه حضرت معصومه به حضور میرزای قمی رسیدند. در جریان همین واقعه حسینقلی خان مکتوباتی را از سرانی که به وی وعده همراهی داده بودند به مادر داد تا شاه را از خیانت سران آگاه سازد، اما تدبیر وی فراتر از این بود: «مهد علیا خاقان مرحوم را خواستند و منقلی پر از آتش گذارده به پسر تاجدار خود فرمودند برادرت چندان مقصر نبود. این راهنمایی از امرا و اعاظم ایران شد، اما نخواهم گذاشت این نوشتجات را بخوانی که جمعی از تو و تو از جمعی بدگمان شوید» و تمام مکاتبات را در منقل آتش افکند و سوزاند. فتحعلی شاه برادر را امان داد و در دزاشیب تهران او را تحت الحفظ منزل داد.

آسیه خانم مهد علیا در 1217 در گذشت و جنازه وی را بر طبق وصیت خودش به نجف اشرف منتقل کردند. فتحعلی شاه پس از درگذشت مادر بلافاصله دستور کور کردن برادرش را داد. از اقدامات دیگر آسیه خانم تعمیر مدرسه حکیم هاشم مربوط به دوره صفویه و تعیین موقوفاتی برای پرداخت شهریه مرتب طلاب و مدرسان این مدرسه بود که  پس از تعمیر به مدرسه مادر شاه شهرت یافت. احمد میرزا عضدالدوله در تاریخ عضدی از احترام شاه به مادرش می نویسد: «خاقان مغفور هروقت خدمت مهد علیا طاب ثراها والده ماجده خودشان می رسیدند منتهای تعظیم و تکریم را می نمودند و بدون اجازه نمی نشستند».

محمد حسن خان اعتماد السلطنه نیز در خیرات حسان در مورد وی می نویسد: «به بزرگی و پیشه خیرات معروف و مشهور است و در تمام عمر به اعمال حسنه و عبادت و عطیات مشغول بود».

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 6
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رحیم تبریزی IR ۰۹:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۲۱
    5 2
    جالب بود
  • حسن زندیه IR ۲۰:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۲
    11 1
    نیازی به توهین نیست حال قجرها بر همه روشن است دوران حکومت زندیه ها نیز روشن بیاد گفته لطفعلی خان یارب ستدی مملکت از همچو منی دادی به مخنثی نه مردی نه زنی از گردش ایامت معلومم شد نزدتو چه دف زنی چه شمشیر به درویشی قناعت کن که سلطانی خطر دارد
  • میثم روستایی IR ۲۱:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۷
    10 4
    گویا این ایل از همان ابتداقصدبه یغمادادن این سرزمین راداشتند.لایق حکومت برآن زمان ایران لطفعلی خان بود نه خواجه قاجار
  • Alireza ۱۴:۳۵ - ۱۴۰۱/۱۱/۱۵
    0 0
    آقا محمد خان قاجار بهترین پادشاه🥰