شاید رستمی باشیم اندر چاه غدر. شاید هم نقش ایوبی را بازی میکنیم با بدنی پر از کرم های مختلف.شاید هم یونسی در شکم ماهی و یوسفی در زندان های مصر باشیم. در هر حال این باد زمهریری از انبوهی مشکلات و مصایب است که این روزها به نویسندگان میوزد و هیچ کس را تمایلی برای فریاد رسی نیست.بی شک بررسی و تحلیل مصایب نویسندگی در یک مقاله هفتصد کلمه ای امکان پذیر نیست.متأسفانه مدت بسیاری است که ادبیات داستانی برخلاف تمام فراز و فرودهایی که داشته در حالت سکون بی اعتنایی و وهمی آزار دهنده قرار گرفته است. شاید برخی از مشکلات پدید آمده در اثر کم کاری نویسندگان باشد، اما تا حمایت های اصولی و همه جانبه در کار نباشد وضعیت ادبیات کشور بدتر و بدتر از این هم خواهد شد؛ در این میان نقش رسانه ها و قدرت های بزرگ جهانی در جذب مخاطب و دور کردن مردم از وادی کتاب و کتابخوانی هم بی تأثیر نیست. متأسفانه نمی توان از مردمی نگفت که ساعت های ارزشمند خود را صرف سریال های بی محتوا و غالباً غیر اخلاقی شبکه های خارجی میکنند و براستی از ادبیات غنی و پر بار ایران و جهان هیچ نمی دانند و همین بی توجهی مردم باعث میشود تا دولتمردان و متولیان امور فرهنگی تمایلی به حمایت بنیادین از ادبیات کشور نداشته باشند.آنچنان که دیدیم و میبینیم که چه سان و چگونه در عالم ورزش و سینما سرمایه های هنگفت تاراج میشوند و عملاً هیچ تأثیری در اعتلای فرهنگ و باور های ملی و مذهبی ما نداشته است و نتوانسته جریان سازی کند و تحولات عظیم و بنیادینی در بستر جامعه امروز ما پدید آورد.مردم کشور من و بقیه نویسندگان نه تنها از ادبیات کهن بسیار دور افتاده است، بلکه با ادبیات روز نیز بیگانه است.در صورتی که مردم عامی حداقل در گذشته با ادبیات این سرزمین آشنا بودند.پشت کرسی نشستن ها، شاهنامه خوانی ها ، داستان امیر ارسالان نامدار ، سمک عیار ، کلیله و دمنه، حسین کرد شبستری،فرج بعد از شدت، خواندن ها تمامی از یاد ها رفته است.باید به این مسأله توجه داشت که در نقد ها و تحلیل ها همواره نویسندگان در مظان اتهام قرار گرفته اند، به زعم بسیاری.این نویسندگان بودند که بر اثر کم کاری و ضعف در ساخت آثار ادبی عموم مردم را از جامعه ادبی کشور دور ساخته اند. در صورتی که رویدادها و پیامد ها همواره بر اثر روابط دو سویه شکل میگیرند. بی شک بی مهری مردم در کار نویسندگان تأثیرگذار است و این منصفانه نیست، فقط نویسندگان را متهم کنیم. گرایش نداشتن مردم به ادبیات معاصر خود عامل مهمی برای خشک شدن نوآوری است.نویسنده آرامش و امنیت فکری و مالی میخواهد تا بتواند دست به قلم ببرد تا بتواند آثار فاخر بنویسد. وقتی تمام دغدغه نویسندگان رفع مشکلات عدیده زندگی است، چگونه و در چه شرایطی میتواند با خود خویشتن خلوت کند و با ذهنی باز و سر شار از امید به نگارش آثار ارزشمند بپردازد؟ وقتی نویسنده ما توانایی گذران زندگی را ندارد، چگونه میتوان از او توقع داشت که تمام هم خود را مصرف تحقیق، پژوهش و مطالعه کند ؟ بی شک زمانی ادبیات کشور روند رو به رشد خود را دنبال میکند که نویسندگی به عنوان یک حرفه تخصصی شناخته شود. تا زمانی که نویسندگی شغل اصلی آن اهالی قلم نیست و از این راه امرار معاش نمی کنند، نمی توان توقع چندانی دربهبود وضعیت ادبیات ،خاصه ادبیات داستانی داشت.جالب این است که متولیان امور فرهنگی به جای اینکه طرحی نو در اندازند و کاری را صورت دهند، گوش های خود را گرفته اند و چشمان خود را بسته اند. جالب این است بسیاری از نویسندگان صاحب درد که با تمامی دل نگرانی ها و مصایب نویسندگی آشنا بودهاند، وقتی مقام و منصب و پستی را صاحب میشوند به آنی همه چیز را به وادی فراموشی میسپارند و خود عاملی میشوند، برای تضعیف جایگاه ادبیات ایران.براین اساس من و بقیه نویسندگان همان بهتر که لب به گلایه نگشاییم و همان بهتر که خود را متهم سازیم.
۲۷ آبان ۱۳۹۳ - ۲۲:۵۰
کد خبر: 247514
اندر احوال ما نویسندگان چنین روایت میکنند که من و بقیه نویسندگان چونان بوتیماری هستیم که تشنه است و از غم از دست دادن آب تمایلی به نوشیدن آب ندارد.
نظر شما