۱۸ آذر ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۷
کد خبر: 251944

هادی: در قسمت پیش تا آنجا روایت شد که من به بهانه سرماخوردگی به سراغ یکی از مغازه داران در همسایگی مغازه‌ام رفتم که می‌دانستم تریاک مصرف می‌کند، وارد مغازه که شدم بوی تریاک می‌آمد، معلوم بود در پستوی مغازه مواد می‌کشد.

خاطرات یک کارتن خواب(4)؛ مصرف تفننی

اول سلام و احوالپرسی کردم و گفتم: آمدم! کمی وسایل برای مغازه‌ام بخرم. گفت: مغازه‌ات کجاست؟ گفتم: مغازه کلوپ سر چهارراه. بعد شروع کردیم به حرف زدن از همه چیز و من بحث را به مسأله سرماخوردگی کشاندم و نمی‌دانستم چگونه خواسته‌ام را مطرح کنم دل به دریا زدم و گفتم یکی از بچه‌ها گفته اگه 2 تا دود بزنی خوب می‌شوی، اما من که کسی را نمی‌شناسم مرد مغازه‌دار سریع گفت: راست می‌گن اگه دوست داری بکشی برو جنس بگیر بیا همین جا با هم بنشینیم نشئه کنیم، گفتم: چطوری و از کجا بگیرم من کسی را نمی‌شناسم اما همسایه گفت: پول بده، هر چقدر میخواهی من میرم می‌گیرم. جنس خوب و مشتی که با چند تا دود توپ بشی. (البته بعدها وقتی خودم معتاد بودم دلیل مهربانی او را فهمیدم) به او پول دادم و رفت 20 دقیقه بعد برگشت وسایل مغازه‌اش را جمع و جور و در را قفل کرد در پستوی مغازه‌اش بساطش پهن بود چند تا دود زدم ،از بازار، زمین و برج، اقتصاد و سیاست و زمین و زمان با هم حرف زدیم.

می‌گفت: چند هکتار زمین دارم بابام سرمایه‌دار بوده و می‌خوام مغازه را ببرم بالای شهر. لابه لای قصه‌هاش متوجه شدم چند دود خودش می‌گیرد و یک دود نصفه به من می‌دهد خلاصه 2 یا سه ساعت پای بساط تریاک گذشت و متوجه گذر زمان نشدم چند بار بالا آوردم و حالم حسابی بد شد چشمهایم قرمز شده بود بدنم خارش شدید داشت سوخته‌ها را جمع کرد علتش را پرسیدم گفت: برای روز مبادا یا زیاد که بشه می‌جوشانم شیره درست می‌کنم گفتم: شیره چیه؟ گفت: خیلی بهتر از تریاکه، حالش بیشتر از تریاکه.

من هم که کنجکاو بودم تا همه چیز را تجربه کنم، گفتم: سری بعد که خواستیم بنشینیم شیره بخر.

رفتم مغازه، خوش برخورد شده بودم با همه شوخی می‌کردم، اگر مشتری پول نداشت می‌گفتم بازی کن و حالشو ببرد.

روزهای تکراری و قصه‌های تکراری مصرف تریاک و شیره پشت سرهم می‌آمد و من تصور می‌کردم با چند بار کشیدن که معتاد نمی‌شوم. اصلاً من که معتاد نمی‌شوم من تفننی می‌کشم.

چند همبازی دیگر هم برای مصرف موادمخدر پیدا کرده بودم و یک روز که در زیرزمین خانه دوستم در حال مصرف تریاک بودیم ماده سیاه رنگی از جیبش درآورد و گفت: این سلطان نشئه جاته، بعد تریاک که بکشی میری فضا و پرواز می‌کنی. حالش چند برابر میشه.

من هم که نمی‌خواستم کم بیاورم قبول کردم و بعد از کشیدن تریاک، دوستم پودر سبزرنگی را از جیبش درآورد و کمی از آن را روی دستمال کاغذی ریخت و گذاشت گوشه لبش، گفتم: این چیه گفت: ناس مزه نشئه بازی، بیا امتحان کن، برای من هم مقداری ناس درون دستمال ریخت و گفت که چگونه داخل دهانم و میان لب و لثه‌هایم بگذارم.

چند لحظه بعد لثه‌ام شروع به سوزش کرد بوی بدی می‌داد دستمال را برداشتم، اما پاره شد و تمام محتویات آن داخل دهانم ریخت تهوع آور بود و حالم به هم خورد، خلاصه بعد از شستن صورتم دوستم یک نخ سیگار برداشت  و محتویات آن را خالی کرد گفتم چرا می‌ریزی دور گفت: می‌خوام بار بزنم... (ادامه دارد)

خوانندگان گرامی! نظرات خود را به شماره 300072305 پیامک کنید

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.