گروه سیاسی- یاسمین مشرف: هیچ کشوری امتیاز انحصاری حماقت را از آن خود نکرده است و عربستان فرصت زیادی برای پشیمانی از اقدامهای خود در یمن خواهد داشت.

 عربستان فرصتهای زیادی برای تأسف خواهدداشت

«گوین دایر»، روزنامه نگار مستقل کانادایی مستقر در لندن در مقاله‌ای که با عنوان «بازگشت ایران» در سایت آمریکایی «جورجیا استرایت» منتشر شد، نوشت: ژنرال «عبدالفتاح السیسی»، رئیس‌جمهور کنونی مصر در سخنانی اظهار داشت: «این ملت، (ملت عرب)، حتی در تاریکترین روزهایش نیز هرگز با چالشی نسبت به موجودیت خود و تهدیدی نسبت به هویت خود نظیر آنچه که امروز شاهد آن است، مواجه نبوده است».

 شما می‌توانید بپرسید: حتی جنگهای صلیبی؟ حتی تهاجم مغول؟ حتی کشورگشایی‌های اروپا در کل سرزمینهای عرب درطول 1830 تا 1920؟ آیا واقعاً فکر می‌کنید بزرگترین تهدیدی که تاکنون متوجه موجودیت و هویت اعراب بوده است، گروهی از معترضان و شورشیان قبیله‌ای در یمن هستند؟

نویسنده و تاریخدان کانادایی ادامه می‌دهد: السیسی این سخنان را در قاهره و در نشست اتحادیه عرب، که یک نیروی نظامی هوادار اعراب را برای مقابله با این تهدید ایجاد کرده است، بیان کرد. چنین لفاظی‌های داغی اگرچه استاندارد چنین نشستهایی است، با این حال… نیروی هوایی عربستان سعودی و همسایگان خلیج فارسی اش، یمن را از هوا مورد تهاجم قرار دادند و صحبت از حملات زمینی نیروهای عربستان، مصر و حتی پاکستان به این کشور نیز هست. اما این اقدامها بیشتر از آنکه بوی محاسبات راهبردی بدهد، گویای نوعی دستپاچگی است. این دستپاچگی ناشی از آن است که وضعیتی که تقریباً از دهه 1980 تاکنون در خاورمیانه جریان داشته، اکنون به پایان خود رسیده است. ایران بازگشته است و از این روست که کاخهای سعودی در ترس و وحشت زیادی به سر می‌برند- بویژه آنکه این دوست و متحد بزرگ عربستان سعودی، ایالات متحده آمریکاست که در نهایت محدودیتها را از دست و پای ایران بازمی کند.

درواقع این توافق «لوزان» در تاریخ پنجشنبه دوم آوریل میان ایران و گروه 1+5 (متشکل از ایالات متحده، روسیه، چین، انگلیس، فرانسه و آلمان) بود که پایان وضعیت خاورمیانه را رقم زد. این توافق درمورد پایان بخشیدن به ممنوعیتهای تجاری گوناگون علیه ایران است که در مقابل 10 تا 15 سال کنترل شدید برنامه هسته‌ای ایران صورت می‌گیرد. این توافق همچنین ایران را از قید و بندهایی که از زمان  انقلاب سال 1979 این کشور علیه تهران اعمال شده بودند، خواهد رهاند.

مقاله نویس کانادایی در بخش دیگری از این مطلب آورده است: اساساً انقلاب ایران کاملاً برای همسایگان عرب تهران هراس آور بود، چراکه الگوی انقلاب ایران در سرنگون کردن حکمران مستبد داخلی طرفدار غرب، و نیز اتخاذ موضعی قوی درمقابل اسراییل در خیابانهای کشورهای عرب، الگویی بسیار محبوب به شمار می‌رفت. راه حل این بود که ایران تا حد امکان به عنوان کشوری تروریستی و منزوی از سایر کشورهای منطقه تصویر شود. تدبیر دیگری که کشورهای عرب محافظه کار به کاربستند، تأکید بر شکاف مذهبی میان ایران (با بیش از 90 درصد جمعیت شیعه) و کشورهای عرب (با حدود 85 درصد جمعیت سنی) بود. اختلافات نظری میان این کشورها، اختلافاتی واقعی است، اما این اختلافات به طور طبیعی باعث نمی شوند که ملتهای این کشورها به چشم دشمنان طبیعی به یکدیگر نگاه کنند، مگر آنکه چیزی( شبیه تبلیغات دولتی) سخت در این زمینه تلاش کرده باشد. اقدامهای کشورهای عرب به مدت 20 سال توسط این کشورها به اجرا درآمدند، اما در اواخر قرن بیستم میلادی و با آشکار شدن انجام فعالیتهای هسته‌ای توسط تهران، تأثیرگذاربودن این اقدامها، اعتبار خود را از دست دادند. احیای فعالیتهای هسته‌ای تحقیقاتی تهران در طول سالهای جنگ ایران و عراق درفاصله سالهای 1980 تا 1988 آغاز شده بود و احتمالاً هیچ‌گونه ارتباطی با اسراییل نداشت. تهدید هسته‌ای که پس از آن به تهران نسبت داده شد، زمینه را برای دوره 10 ساله دیگری از محدودیتهای سیاسی و ممنوعیتهای تجاری فراهم کرد تا اقتصاد ایران را فلج کرده و به انزوای سیاسی این کشور بینجامد، اما همه این محدودیتها در اواخر هفته گذشته با چارچوبی از توافق که در «لوزان» سوئیس به دست آمد، به یکباره از میان رفتند (مگر آنکه لابی‌های عربستان سعودی طی ماه‌های آینده به تخریب این توافق موفق شوند).

ایران تقریباً از جمعیت و تولید ناخالص ملی معادل کشور مصر، بزرگترین کشور عرب جهان، برخوردار است، اما بسیار بیشتر از مصر هم به کشورهای عرب منطقه خلیج فارس و هم به میدان جنگ فرقه‌ای در عراق و سوریه(دو دولتی که ارتباط نزدیکی با تهران دارند)، نزدیک است. این درحقیقت همان چیزی است که السیسی از آن به عنوان تهدید موجودیتیِ متوجه موجودیت و هویت کشورهای عرب یادمی کند. با این حال و در چنین صورتی هم، سخنان او سخنانی نسنجیده بود. موجودیت و هویت اعراب درهیچ کجا در خطر نیست و ایران نیازی ندارد کشورهای عرب را به عنوان دشمنان خود تصویرسازی کند، اما درمورد این ایده که نظامیان «حوثی» که درحال حاضر کنترل بخش عمده کشوریمن را در دست دارند، ابزار دست ایران هستند، باید گفت، ایده‌ای بسیار بی معناست.

حوثی ها همانند ایرانیان، شیعه هستند، اما آنها منافع داخلی خود را دارند و دلیل منطقی وجود ندارد که ایران بخواهد نوعی پایگاه راهبردی در یمن داشته باشد. می‌توان به صراحت گفت که اکنون حتی یک نیروی نظامی ایرانی در یمن حضور ندارد.

این پایگاه آمریکایی در پایان می‌نویسد: اگر ایالات متحده توانست نیروهای زمینی خود را در سال 2003، با این توهم که صدام، حاکم وقت عراق، از سلاحهای کشتار جمعی برخوردار است، به این کشور اعزام کند، عربستان سعودی هم می‌تواند بر این باور باشد که هم اکنون در یمن با ایرانیان می‌جنگد. هیچ کشوری امتیاز انحصاری حماقت را به خود اختصاص نداده است و ریاض احتمالاً فرصتهای فراوانی برای تأسف خوردن بر اشتباه‌هایش خواهد داشت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مهمان IR ۲۳:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۱
    0 0
    چه در گوش خر یاسین بخوانی و چه حکام اعراب را نصیحت کنی.