در سالهای اخیر، نوشتارهای گوناگونی درباره زوایای شخصیتی و ادبی منزوی به قلم اسماعیلی منتشر شده که در آنها به نکتههای کمتر گفته شدهای اشاره شده است، امّا یکی از مهمترین منابع موجود درباره حسین منزوی که میتواند زوایای تازهای از زندگی او را روشن کند، کتاب «از عشق تا عشق: یک گفتوگوی بلند ناتمام با حسین منزوی» است که در نمایشگاه کتاب امسال منتشر شد. کتاب، نتیجه گفتوگوی مفصلی است که اسماعیلی در یکی دو سال آخر حیات شاعر با او داشته است. با اسماعیلی درباره این کتاب به گفتوگو نشستهایم.
ابتدا بگویید که چطور با حسین منزوی آشنا شدید؟
اولین کنگره شعر و قصه جوان هرمزگان در آذرماه1378 برگزار شد. در این کنگره چند چهره مهم بهعنوان میهمان ویژه حضور داشتند؛ از جمله عبدالعلی دستغیب و حسین منزوی؛ محمدعلی بهمنی هم که بهنوعی بار اصلی برگزاری کنگره را بر دوش داشت. این کنگره، اولین فرصت همنشینی نسل ما با حسین منزوی بود. شاید تعدادی از شاعران جوان تهران، کرج و زنجان او را دیده بودند و میشناختند، امّا درصد بالایی از ما تازه برای اولینبار میتوانستیم او را کشف کنیم. شاید دوستان جوانتر تعجب کنند، امّا بد نیست بدانند که بنا به دلایلی که مجال ندارم به همه آنها اشاره کنم، نسل من، حتی امکان خواندن آثار منزوی را هم کمتر یافته بود، چون همان کتابهایی هم که از او در بازار بود، آنطور که باید و شاید در دسترس قرار نداشت و بیشتر در خیابان انقلاب تهران یافت میشد.
در آن سالها کتابهای دو دسته از مؤلفان راحتتر در دسترس بود؛ یکی مؤلفان متعهد که تریبونهای متعددی در اختیارشان بود و دیگر، مؤلفانی که با اپوزیسیون نسبتی داشتند و در حد ممکن، از سوی ناشران خاصی حمایت میشدند. حسین منزوی جزو هیچکدام از این دو دسته نبود و نمیخواست باشد؛ پس نباید دیده میشد.
آن کنگره از معدود برنامههایی بود که با موضوع آزاد برگزار میشد و به همین دلیل منزوی میتوانست میهمانش باشد. حدود 2ماه بعد از آن، اولین کنگره غزل ایران در رشت برگزار شد و اینبار هم منزوی بهعنوان یکی از میهمانان ویژه حضور داشت.
در این کنگره، بسامد حضور جوانترها کمتر بود و بیشتر، نامها و چهرههای شناختهشده دعوت شده بودند. اولین بار من در این دو کنگره محضر منزوی را درک کردم، ولی آنقدر خجالتی بودم که به درخواست نوشتن بیتی و گرفتن امضایی بسنده کنم؛ اگرچه این، مقدمه مهمی بود، امّا به ایجاد رابطه پایدار و صمیمی منجر نشد تا اینکه برگزاری همایشهای فصلی ادبیات در اصفهان کلید خورد.
در حاشیه این همایشها، ارتباط من و تعداد کمی از دوستانم با منزوی صمیمیتر شد و رنگ اعتماد و محبت به خود گرفت. چه خوب است همینجا یادآور شوم که منزوی انسان بسیار باهوش و سرد و گرم چشیدهای بود و در برقراری رابطه با افراد، بسیار سنجیده عمل میکرد.
در همایش فصلی اول اصفهان، من و دوست شاعرم مهدی ملکی دل به دریا زدیم و خودمان را در معرض این آزمایش قرار دادیم و به هر روی انتخاب شدیم. این ارتباط روزبهروز پررنگتر شد و تا همیشه ادامه یافت؛ البته برای من شانسهای دیگری هم پیش آمد که باعث شد منزوی را در فرصتهایی بیش از جلسهها و سفرها و تماسهای تلفنی ببینم؛ از جمله، همکاری همزمان با شرکت ساربانگ در زمینه تولید آلبومهای موسیقی.
بنابراین فرصتی به وجود آمد که در تهران هم در خدمت استاد باشم. این ارتباطها به شکل پیگیر ادامه داشت؛ حداقلش هم ارتباط مرتب تلفنی بود. گذشت، تا زمانیکه خبر رسید استاد، بیمار هستند و باید جراحی شوند. من هم اگرچه در اصفهان بودم، به سهم خودم تلاشهایی کردم و با کسانی ارتباط گرفتم.
نهایتاً استاد با پیگیری خانواده و بخصوص برادرشان به تهران منتقل شدند و جراحی انجام شد، در حالیکه ما خبر نداشتیم در کدام بیمارستان و چه زمانی و... که این هم شاهدی است بر اینکه اساساً اخباری که گاهی در مورد هنرمندان درجه3 خیلی زود منتشر میشود، درباره کسانی چون منزوی به گوش کسی نمیرسید و هنوز هم چنان که باید، نمیرسد.
بعد از ترخیص استاد از بیمارستان، سرانجام خود ایشان به تنها تلفن ثابتی که از منزلشان داشتم، جواب دادند و قرار شد برای عیادتشان به زنجان بروم. این سفر، سرآغاز سلسله سفرهای من به زنجان بود.
ماجرای گفت و گوهایی که به کتاب «از عشق تا عشق» انجامید، چه بود؟
بیتردید من از خدا میخواستم بهانهای باشد که زود به زود استاد را ببینم و ایشان هم لطف متقابلی داشت. در همین اثنا به ذهنم رسید که ضمن این سفرها کاری هم بکنم. بحث «تاریخ شفاهی» کمکم فراگیر شده بود. کسانی از دوستان هم به سفارش ناشری، برای گفتوگو رفته بودند، ولی به هر روی استاد نپذیرفته بود. به ذهنمان رسید که این کار را خودمان انجام بدهیم و قرارش را گذاشتیم.
چرا این گفتوگو اینقدر دیر منتشر شده است؟
موانع گوناگونی در این زمینه وجود داشته که در حال حاضر بعضی از آنها از بین رفته است. اگر برای انتشار چنین منبع کمیابی درباره منزوی صبوری زیادی کردهام، مهمترین دلیلش این بوده که نخست در حد ممکن امانتداری کرده باشم و این گفتوگو با کمترین آسیب منتشر شود و دیگر اینکه ناشری که بتواند حق منزوی را ادا کند پا پیش بگذارد.
این گفتوگو بیشتر شامل چه موضوع هایی است؟
موضوع اصلی گفتوگو، زندگی شخصی و ادبی خود شاعر است؛ از اولین روز مهر 1325 تا آنجا كه اجل مجال داد؛ البته به فصلهای کودکی و نوجوانی و جوانی منزوی بیشتر و مفصّلتر پرداخته شده است.
در اثنای مرور سنواتی و دورهای زندگی شاعر، موضوعات مختلفی مطرح میشود که گاهی به تفصیل به آنها پرداخته میشود. مثلاً وقتی شاعر به حضورش در یکی از انجمنهای ادبی تهران اشاره میکند، موضوع تأثیر انجمنها و... هم مطرح و بررسی میشود.
نظر شما