شکست پروژه دیکتاتوریته‌کردن زودهنگام انقلاب اسلامی منجر شد تا مهاجرانی در یک واکنش معنادار اعلام کند هر کسی بعد از ‏هاشمی ریاست جمهوری را بر عهده بگیرد بی تردید شخص سوم کشور خواهد بود نه شخص دوم.

چگونه با تئوری‌های برخی اصلاح‌طلبی مسیر رسیدن به دیکتاتوری طی می‌شود؟

به‌گزارش قدس آنلاین و به نقل از تسنیم، انتخابات 84 و اقبال مردم به کاندیدایی که شعارهای اصیل انقلابی که حدود سی سال از آن می گذشت را به تعبیر مقام معظم رهبری ‏‏«سر دست گرفته بود» در کنار تمام تاثیرات مثبت و منفی خود، در حوزه نظریه های انقلاب حاوی یک پیام جدی برای نظریه پردازان ‏انقلاب بود. کرین برینتون (1968 - 1898) نظریه پرداز و فیلسوف سیاسی آمریکایی در تشریح مبانی انقلاب کبیر فرانسه واژه ای را ‏ابداع می کند که پس از وی در ادبیات سیاسی جهان تعمیم داده می شود. ترمیدور نام ماه یازدهم تقویم انقلابیون فرانسه است که در ‏آن روبسپیر کشته می شود. برینتون این واژه را در کتاب کالبد شکافی چهار انقلاب به کار می برد و آن را معادل مرحله سوم یک ‏انقلاب می گیرد.‏

برینتون معتقد بود هر انقلابی بر اساس سه مرحله ثابت ایجاد شده و ادامه پیدا می کند. او تمام این سه مرحله را برای انقلاب های ‏فرانسه، روسیه، آمریکا و انگلیس تئوریزه کرده است. بر اساس نظریه وی «در مرحله اول پس از سرنگونی رژیم حاکم، نیروهای میانه ‏‏‌رو بر مسند قدرت تکیه ‌زده و حاکمیت را در دست می‌ گیرند. در مرحله دوم پس از گذشت مدت کوتاهی از حکومت میانه ‌روها به دلیل ‏برآورده نکردن توقعات انقلابی مردم این نیروها از مسند قدرت کنار زده شده و جای خود را به نیروهای رادیکال می ‌دهند. مرحله سوم ‏که مرحله ترمیدور یا دوران نقاهت پس از انقلاب نامیده می‌ شود دوران بازگشت به ارزش های رژیم پیشین و حذف رادیکال ‌ها از ‏عرصه قدرت است و به تعبیری دورانی است که انقلاب فرزندان خود را می ‌خورد.»‏

به عبارت دیگر ترمیدور به معنای بازگشت دیکتاتوری پس از یک دوره تلاش جهت استقرار دموکراسی به شمار می رود. برینتون این ‏چرخه را در انقلاب فرانسه به صورت زیر توصیف می کند: «زندان‌ باستیل ‌در ژوئیه‌ 1789‏، سقوط‌ کرد و سلطنت‌‌ طلبان‌ شکست‌ ‏خوردند. در ماه‌ اکتبر همان ‌سال‌‏، شاه‌ و ملکه‌ توسط‌ میانه ‌روها بازگردانده‌ شدند‏ و تندروها به‌ رهبری‌ دانتون‌ و روبسپیر در سال‌ 1792‏، ‏در جریان‌ جنگ ‌فرانسه‌‏، روسیه‌ و اتریش‌‏‏، سلطنت‌ را برانداختند. روبسپیر‏‏، دانتون‌ را اعدام‌ کرد‏ و پس‌ از چندی‌‏، یعنی در 27 ژوئیه‌ 1794 ‏‏(نهم‌ ماه‌ ترمیدور) با کودتای ناپلئون، سر روبسپیر ‏ توسط‌ مخالفانش‌ به‌ تیغ‌ گیوتین‌ سپرده‌ شد.»‏

ترمیدور یا حرکت دوری انقلاب در انقلاب انگلیس نیز تفسیر شده است. «سلطنت ‌‌طلبان‌ و طرفداران‌ کلیسای‌ رسمی‌‏‏، حامیان‌ دولت‌ ‏پیشین‌ و هواداران‌ پارلمان‌ و کلیسای ‌دولتی‌‏‏، میانه ‌روها را تشکیل‌ می‌ دادند‏ و در سال‌ 1646‏، شاه‌ دستگیر و اخراج‌ شد‏ و با اخراج‌ یازده‌ ‏نفر از دولت‌‏‏، ثروت‌ محافظه ‌‌کاران‌ توسط‌ میانه‌ روها مصادره ‌گشت‌. دو سال‌ بعد‏‏، اسکاتلندی‌ ها از کرامول‌ شکست‌ خوردند و حکومت‌ ‏مشترک ‌المنافع‌ را تشکیل‌ دادند‏. به‌ این‌ وسیله‌‏، میانه‌ روها به‌ پایان‌ عمر خود رسیدند. در 20 آوریل‌ 1653‏، کرامول‌ با انحلال‌ پارلمان‌‏‏، ‏قدرت‌ شاهانه‌ یافت‌ و سلطنت‌ استوارت ‌ها را در سال‌ 1660‏ احیا کرد.»‏

کارشناسان سیاسی انقلاب 57 ایران را نیز در بخش هایی از آن بر اساس الگوی ترویدور برینتون تحلیل می کنند. آن دسته از ‏روشنفکرانی که در طول حیات پس از انقلاب تلاش داشتند به نحوی مسیر انقلاب را از آرمانخواهی به سمت توسعه اومانیستی ‏منحرف نمایند، اوج دوره انقلابی گری در تاریخ انقلاب اسلامی را به دوره حیات امام (ره) محدود می کنند. به اعتقاد آنها از سال 57 تا ‏سال 60 بازرگان و بنی صدر مرحله اول انقلاب برینتونی را بر عهده داشتند و پس از ناکامی آنها اقبال عمومی به سمت چهره های ‏انقلابی چرخش پیدا می کند. اما این اقبال با پایان جنگ تحمیلی و ارتحال حضرت امام (ره) فروکش کرده و مسیر توسعه طلبی به نام ‏دوره سازندگی آغازگر مرحله ترمیدور می گردد. در نهایت نیز با روی کار آمدن جریان اصلاح طلب با شعارهایی که به طور علنی ‏انقلاب 57 ایران را به موزه ها منتقل می کرد، زمینه ایجاد دیکتاتوری نوین را فراهم ساخته است.‏

در تحلیل دقیق تر این تئوری می توان به فضای سخت و خفقان آلود دوره سازندگی اشاره نمود که گویا در آن زمینه های احیای نوعی ‏حکومت خودکامه ایجاد می شد. ماجرای تبدیل جایگاه ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی به یک جایگاه مادام العمر یکی از مصادیق ‏این تحلیل محسوب می شود. در شهریور ماه سال 75 که دولت دوم هاشمی رفسنجانی ماه های پایانی خود را پیش رو داشت ‏وابستگان حزب دولت ساخته کارگزاران تلاشی منسجم برای تثبیت جایگاه ریاست جمهوری هاشمی را برای دوره سوم آغاز نمودند. ‏این جریان با چهار ضلع حسن روحانی، عطاءالله مهاجرانی، عبدالله نوری و غلامحسین کرباسچی رسانه ای شدن این خواسته درون ‏حزبی را کلید زدند.‏

طاهری خرم آبادی امام جمعه وقت اصفهان در دیدار هاشمی که به اصفهان سفرکرده بود می گوید: «اگر ما در مجلس خبرگان می‌ ‏دانستیم شخصیتی مانند جناب عالی عهده ‌دار منصب ریاست ‌جمهوری خواهید بود، هرگز محدودیتی را در انتخاب این مسئولیت ‏تصویب نمی ‌کردیم.» یک روز بعد موضع مشابه عبدالله نوری در روزنامه ها منتشر می‌شود. نوری هم مانند خرم آبادی به محدویت ‏های قانونی اشاره می کند و می گوید: «مصلحت نظام اسلامی و منافع کشور ایجاب می کند تا دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی ‏رفسنجانی برای بار سوم تمدید شود. بنده معتقدم نباید با استناد به منع قانون اساسی در مورد تمدید دوره ریاست ‌جمهوری آقای ‏رفسنجانی دست  های خود را ببندیم. از مردم می خواهم که به عنوان یک وظیفه و برای قدردانی از آقای هاشمی و استمرار برنامه  ‏های سازندگی و توسعه کشور نگذارند که وی کنار برود.»‏

حسن روحانی نیز به عنوان یکی از اعضای حزب کارگزاران در یک موضع گیری دیگر می گوید: «قانون اساسی نوکر نظام است و ‏ارزش قانون اساسی به آرای مردم است؛ اما انسان های استثنایی و شایسته در قالب قانون نمی گنجند.»‏

تلاش گسترده جریان توسعه گرای سازندگی به شدت در پی تحمیل دوره نقاهت به انقلاب اسلامی برای تثبیت الگوی برینتون بود و ‏بدون توجه به خواست عمومی و اعتراضات مردمی نسبت به چرخه معیوب اداره کشور بر مبنای اقتصاد آدام اسمیتی توسط دولت های ‏پنجم و ششم، تنها بر طبل تمامیت خواهی می کوبید. محمدرضا باهنر در جریان این هجمه رسانه ای در یک موضع گیری شفاف ‏اعلام می کند افرادی که به دنبال مادام العمر کردن ریاست جمهوری هستند بیش از آنکه به فکر مردم و قانون باشند نگران آینده ‏سیاسی خود هستند. به هر ترتیب کمی بعد با موضع گیری صریح مقام معظم رهبری این غائله فروکش کرد. ایشان در این رابطه ‏فرمودند:‏ ‏«رئیس‌جمهوری محترم، حقا و انصافا عمر و زندگی خود را چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن وقف اسلام کرده و در تمامی مسئولیت ‏های سنگینی که تاکنون بر عهده داشته، منشا خدمات بزرگ و ارزنده‌ ای بوده ‌اند و بی ‌تردید بعد از پایان دوره ریاست‌ جمهوری نیز ‏در مسئولیت های بزرگ دیگری که بر عهده می‌ گیرند وجود ایشان برای نظام اسلامی و انقلاب و کشور بسیار نافع و ارزشمند خواهد ‏بود.»‏

شکست پروژه دیکتاتوریته کردن زودهنگام انقلاب اسلامی منجر شد تا مهاجرانی در یک واکنش معنادار اعلام کند هر کسی بعد از ‏هاشمی ریاست جمهوری را بر عهده بگیرد بی تردید شخص سوم کشور خواهد بود نه شخص دوم. این تلاش ناموفق در این دوره ‏نمرد و در دوره هشت ساله ریاست جمهوری خاتمی به شکل مدرن تر ادامه پیدا کرد. گویی کاست (طبقه) روشنفکری وطنی تلاش ‏می کرد تا به هر قیمتی شده انقلاب اسلامی ایران را درون تئوری برینتون جای دهد. آنها که نتوانسته بودند تا پیش از انتخابات خرداد ‏‏76 بازتولید سلطنت در ایران را رقم بزنند، بستر بحران سازی در طول دولت های هفتم و هشتم را فراهم ساختند. ‏

قتل های زنجیره ای، انتخابات مجلس، تحصن نمایندگان و هجمه شدید رسانه ای بر باورها و اعتقادات مذهبی مردم در دستور کار ‏جریان اصلاح طلبی قرار گرفت. جریانی که به تعبیر محمد رضا خاتمی بذر اصلاح طلبی را در کشور کاشت. خاتمی با بیان این نکته ‏در سالنامه 93 روزنامه شرق می گوید: «جریان اصلاح طلبی در ابتدا به عنوان یک جریان سیاسی بود که شروع شد ولی به وادی ‏سیاست محدود نشد. اصلاح طلبی سبک زندگی است. اصلاح طلبی جنبشی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی است. بنابراین می ‏خواهم بگویم که اتفاقا حرکت اصلاح طلبی بیش از آنکه یک حرکت سیاسی باشد یک حرکت اجتماعی و فرهنگی در درون جامعه ‏است.»‏

با این همه تلاش هشت ساله گروه های تمامیت خواه مورد توجه مردم قرار نگرفت و حادثه سوم تیر 84 تمام محاسبات برینتونی ها را ‏به هم ریخت. هر چند دوره احمدی نژاد به دلیل آسیب های فراوانی که به وجود آورد در انتخابات سال 92 تداوم پیدا نکرد، اما شکسته ‏شدن جایگاه تشریفاتی جریان توسعه گرا و غرب دوست از یک سو و از سوی دیگر شکننده بودن آرایی که حسن روحانی در بستر ‏اختلافات تامل برانگیز اصول گرایان به دست آورد نشان داد که همچنان افکار عمومی در جستجوی یک جریان انقلابی با آرمان های ‏منطبق با اسلام تلاش می کند و بذرهایی که به نام اصلاح طلبی در این خاک نهاده شده اند برای مردم نتیجه ای جز ایجاد اغتشاش، ‏روحیه دیکتاتوری و زیر سوال بردن قانون اساسی ندارد.‏

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.