قدس آنلاین/ خدیجه زمانیان: خسرو احتشامی‌غزلسرای معاصر کشورمان همیشه نقطه‌نظرها و دیدگاه‌های ثابتی راجع به غزل داشته است. صحبت‌هایی که این شاعر درباره دیروز و امروز این قالب شعری ارائه می‌دهد، همیشه غزلسرایان را وادار به واکنش کرده است.

 آیا غزل هنوز نفس می‌کشد؟

در مصاحبه‌ای که چندی پیش از این شاعر منتشر شده بود، او به این مسأله اشاره کرد که «غزل در حال مرگ است».
این جمله به مذاق بسیاری خوش نیامد و بسیاری از شاعران را وادار به واکنش کرد که چرا استاد از مرگ غزل حرف زده است. البته احتشامی‌ هم اين گونه به اين انتقادها پاسخ داده بود :«من گفته‌ام غزل در حال مرگ است و نگفته‌ام غزل مرده و حتماً اهل فن می‌دانند که بین این دو جمله تفاوت‌های بسیاری وجود دارد.»
خسرو احتشامی ‌هنوز راجع به فضای کنونی غزل و مسیری که این قالب شعری طی می‌کند همان مواضع را دارد. این شاعر همچنان می‌گوید: «غزل امروز زودگذر و میراست.»

 تاریخ بیهقی نثری غزل‌گونه دارد
شاعرغزلسرای اصفهانی در سال1380 کتابی منتشر کرد به نام «غزل بانو». او در آن کتاب به طور کامل نظریاتش را درباره قالب «غزل» ارائه داد و گفت: «غزل محدود به همان تعاریف ارائه شده و کلیشه‌ای نمی‌شود.
این قالب بسیار گسترده است، از گات‌های زرتشت شروع و به نیما ختم می‌شود و حتی ساحت‌هایی نثر ما را هم در بر می‌گیرد و حتی به شعر سپید هم راه پیدا می‌کند.»
احتشامی ‌در مقدمه آن کتاب پا را فراتر گذاشته و گفته است: «حتی در بسیاری از قسمت‌های «تاریخ بیهقی» و «چهارمقاله» هم نثر نوعی غزل می‌شود  و این مسیر در آثار بسیاری ادامه پیدا می‌کند تا اینکه به منظومه «افسانه» نیما می‌رسد.»
به باور این شاعر اصفهانی غزل روح فرهنگ ماست، اما ما نه آن را می‌بینیم و نه احساس می‌کنیم. در حالی‌که این قالب شعری سرگذشت ماست، پس نمی‌توانیم از آن سهل و ساده بگذریم و آن را دوست نداشته باشیم.
هویت فرهنگی ما در چندین هزار سال در قالب غزل ریخته شده است و نمونه بارز آن آثار چند بزرگی است که مردم هنوز پس از قرن‌ها با آن‌ها زندگی می‌کنند.

 وقتی که غزل به نزع افتاد
احتشامی می‌گوید:«من معتقدم از وقتی انسان امروز از ساحت‌های عاشقانه و عارفانه غزل فاصله گرفت و دور از این مفاهیم غزل سرود، این قالب به «نزع» افتاد.»
احتشامی ‌برای گفته‌هایش مصداق‌هایی از غزل امروز می‌آورد و با بیان اینکه متأسفانه در فضای مجازی فقط شکل و شمایلی از غزل را می‌بینیم ولی غزل واقعی دیده نمی‌شود، می‌گوید:«غزل امروز از ساحت‌های عاشقانه و عارفانه خودش فاصله گرفته است.
البته من در خصوص غزلسرایان بزرگ صحبت نمی‌کنم.
اشعار حسین منزوی، محمدعلی بهمنی، ولی‌الله درودیان، سیاووش مطهری و نوذر پرنگ و بسیاری دیگر ماندگار و جاودانه است، اما بسیاری دیگر از جوان‌های غزلسرای امروزی به تبع ترجمه شعر، در این قالب شعری نوآوری‌هایی می‌کنند که برای من جای تعجب دارد.»

 غزلی با ردیف «میز و صندلی»
احتشامی‌ درخصوص این هنجارشکنی‌ها می‌گوید:«مثلا در سراسر غزل‌های زیبای مرحوم منزوی، ردیف اسمی ‌کمتر مورد استفاده قرار می‌گرفت.
در حالی‌که امروز ردیف‌های اسمی‌ که جوانان در غزل بکار می‌برند غزل را از ساخت و صورت می‌اندازد و زیبایی‌های این قالب شعری را از بین می‌برد، مثلاً با «نقطه»، «بار گران‌سنگ»، «میز و صندلی» ردیف ساخته شده، در حالی که شاعری مثل منزوی اگر ردیف اسمی ‌هم استفاده می‌کند ردیف «عشق» است و مشخص است که آفرینش این ردیف، موجب خلق غزلی باشکوه می‌شود.
این شاعران بیشتر از ردیف‌های فعلی استفاده می‌کنند که بیشتر حرکت جویباری به غزل می‌دهد به همین دلیل است که غزل منزوی غزلی جاری و تپنده است و همین غزل است که ماندگار می‌شود.»  
این شاعر با تأکید بر اینکه من هیچ‌وقت نگفته‌ام غزل مرده است، می‌گوید: «من گفتم غزل به حال «نزع» افتاده است و دلیل این مسأله را هم ناآشنایی غزلسرایان جوان امروز با فرهنگ گذشته‌شان می‌دانم. این شاعران نمی‌توانند در غزل فرهنگ‌سازی و اسطوره‌سازی کنند.
همه مسائل ذهنی آن‌ها در سطح می‌گذرد و چیزی که در سطح می‌گذرد آفرینشش هم سطحی، زودگذر و میرا خواهد بود.»

 انسان امروز به «دوستت دارم» نیازمند است
تغییر این نوع نگاه با تغییر نوع زندگی انسان امروز بی‌ربط نیست و از آن‌جا که در سال‌های اخیر و دهه قبل ادبیات پایدار و ماندگاری خلق نشده، در نتيجه غزل ماندگاری هم آفریده نخواهد شد.   
احتشامی در اين‌باره مي‌گويد‌:«نه، من این مسأله را قبول ندارم. اتفاقاً انسان امروز بیشتر از هر زمان دیگری به غزل و به واژه‌های دوستت دارم، همگرایی، همدلی و همزبانی نیاز دارد.  عقاید انسان تغییری نکرده اما انسان امروز چون اسیر ابزار شده از نیازهای واقعی‌اش غافل مانده است، در حالی‌که در شرایطی که روح انسان امروز زخم خورده، متلاشی، آشفته و مضطرب است، غزل مرهم خوبی است. اما متأسفانه چون جوان‌های امروزی به سوی ابزار رفته‌اند، غزل را هم به نوعی ابزار ارائه می‌دهند.
این نوع غزل‌ها چه آلامی ‌از ما را درمان می‌کند؟ ما غزلی را می‌خواهیم که در تنهایی و خستگی از کارهای روزمره ما را به آرامش برساند.
در حالی‌که من مکرراً می‌گویم بسیاری از غزل‌های امروزی شاید به لحاظ واژه، شکل ساخت و صورت غزل، تازه باشند اما چون عناصر سازنده غزل در این‌ها نیست نمی‌توانند مرهم انسان امروز باشند.»
شاعر«حماسه در حریر» با اشاره به اینکه جدال با هستی در غزل‌های ماندگار باعث بقای آن‌ها شده است، می‌گوید: «مسأله مرگ و عشق که در آثار خیام، مولوی و حافظ  مطرح می‌شود، موضوعي است که مربوط به انسان امروز و دیروز نیست. این مسائل همیشه مورد توجه انسان بوده است.
پس باید بگوییم جدال ذهنی انسان‌های گذشته درگیری‌های ذهنی مهمی‌ بوده که شامل همه انسان‌ها و در همه زمان‌ها می‌شده و تاریخ مصرف ندارد.
برای همین انسان امروز هنوز رباعی‌های خیام را می‌خواند و لذت می‌برد.»
احتشامی ‌می‌گوید: «اما متأسفانه محتوای بعضی غزل‌های امروز هوا و هوس، رغبت به لذت‌های جسمانی و آشفتگی‌های تام و تمام بشر امروز است. بسیاری از غزل‌های امروز عاری از رگه‌های عارفانه است که نه ایمان به خدا در آن‌ها وجود دارد و نه ایمان به فکر.
غزل‌هایی دیرباور، بدبین و سطحی هستند و به قول گوته، شعر بیمارستانی. من هم می‌گویم غزل‌های بیمار.»

 غزل پست مدرن دیگر چیست؟!
توصیه غزلسرای پیشکسوت به
غزل‏سراهای جوان امروز چیست؟  
احتشامی ‌پاسخ می‌دهد: «آثار بزرگان غزلسرا را بخوانند؛ سرچشمه‌ای که اگر شاعر جوان از آن سیراب شود، سرریز می‌کند و این سرریز، حتماً با پشتوانه فرهنگی عظیمی ‌همراه خواهد بود که با دنیای امروز آمیزش پیدا کرده است.
این غزل همان نیاز انسان امروز است، اما متأسفانه جوان‌های شاعر امروز مطالعه نمی‌کنند، در نتیجه تراوش‌های ذهنی آن‌ها تام و تمام نیست، در موجودیت مشکل دارد و کم و کاست دارد.
شعرهایی ‌با عنوان‌های غزل دور، نوین، پست مدرن در فضای مجازی منتشر شده است که برای من عجیب است؛ مثلاً غزل پست‌مدرن چه غزلی می‌تواند باشد؟»

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.