۲۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۸
کد خبر: 359996

قدس آنلاین / رقیه توسلی : درست است که برنامه سفر اول باید دستت باشد بعد چمدان رفتن ات ، اما گاهی برعکس اش هم خوب جواب می دهد. مثل ما که یکروز اراده کردیم و آیة الکرسی خواندیم و از شهرمان جدا شدیم.

سفر به شهر قالی و گلاب

گفتیم برای بازسازی روح مان سفر کنیم و آنقدر برویم تا از نو احیا شویم. می دانستیم شروع هر کوچی جالب است  اما این را که کیلومترها جاده اینطور سر ذوق و اشتیاق مان بیاورد را پیش بینی نمی کردیم. اینکه چطور اینقدر مسافرانه ، مشتاق رفتن و دیدن و تجربه اندوختن باشیم.

دونفر بودیم با مرکبی که پا به پای گشت و گذارهایمان می آمد. از عوارضی قم رد شدیم و رفتیم به بارگاه حضرت فاطمه معصومه (س). ان شاا... زیارتش قسمت همه محبان و دلتنگان حضرت. بانوی بزرگوار، عمریست که هوای زائرانش را دارد و بسیار مهربان است.

از شهر آفتابی قم خارج و به سمت شهری شگرف و بی اندازه به خاطر ماندنی می رویم. به سمت شهر کاشان.

با چند تماس و سرچ معمولی  در اینترنت دیگر می دانستیم که همه هتل ها پُر شده اند اما باکی نبود که این شهر گردشگردوست با خانه های تاریخی اش به داد اقامت اضطراری ات می رسند. خانه های تاریخی زیبا اما متاسفانه کمی گران. پس به ناگزیر خانه قاجاری "مهین سرای راهب" را برای چند شب اقامت رزرو می کنیم.

از شهرمان تا کاشان راه زیادی بود اما به محض رسیدن و یافتن محل اسکان ، آسوده و خسته نشستیم و ساعت ها گپ زدیم...

از پذیرش که کلید اتاق مان را تحویل گرفتیم و از دالان و شاه نشین و حیاط پُرگل و درخت و پله های بلند بالا که هاج و واج عبور کردیم و روبروی درب کلون دار چوبی که ایستادیم ، دیگر باورمان شده بود اینجا کاشان است.

قفل مشکی که باز شد انگار به اتاقی در دلِ تاریخ سفر کردیم. سقف گنبدی شکل و طاقچه و دیوارهای آجری ، هوش از سرمان پراند. رسما به گذشته ها پا گذاشته بودیم. با احساس شیرین و متفاوتی رفتیم به دوران  قاجاریه و صفویه...

تازه چمدان مان را پایین گذاشته و غرق تماشای فضا  بودیم که صدای باران شدید روی سقف اتاق چه سمفونی که به راه نینداخت. راهنما رفت و ما محصور معماری کاشان شده بودیم. واقعی بود ، دیگر رسیده  بودیم.

 

مهمان خانه قاجار

محل اقامت و اسکان مان انگیزه ای شد تا کاشان گردی را با خانه های تاریخی اش آغاز کنیم. برویم به خانه عامری ها ، طباطبایی ها ، منوچهری ها ، بروجردی ها ، عباسیان ، حشمت ا... خان و شریفیان سری بزنیم و چشم هایمان را به اندرونی ها و بیرونی ها و خدمه نشین های این کهن سراها بسپاریم.

به اتاق های پنج دری و سرداب و باغچه و بادگیر و نورگیر و پنجره های رنگی و سکوهایی که روزگاری پیرنشین و شیخ نشین نامیده می شدند.

و آنوقت گیج و مدهوش از هر خانه بیرون بیاییم و تا توان داریم باهم از نقاشی ها و گچبری ها و آیینه کاری ها حرف بزنیم. از هنرمندی استادان معمار آن دوران. از بناهای چشم نوازی که یک تاریخچه غنی پشت سرشان دارند.

 

مسجد و مدرسه آقابزرگ

در شهر زیبای کاشان گشتی زدیم و سعی کردیم به سفارش یکی از دوستان ، آدرس خیابان فاضل نراقی را پیدا کنیم. برای دیدار شوق وافر داشتیم. برای ملاقات با مسجد آقابزرگ که الحق و الانصاف بعد دیدارش فهمیدیم که دوست مان سرسوزنی در تعریفش اغراق خرج نکرده بود. این بنای آجرساز دوره قاجار که هم مسجد است و هم مدرسه علمیه ، یکی از باشکوهترین معماری هائیست که به عمرمان دیده ایم.

سردر و هشتی ورودی و صحن فوقانی و تحتانی و کتیبه ها و نقوش بکاررفته در آن متحیرکننده اند. مدرسه علمیه و حجره هایش در طبقه تحتانی و مسجد ، جنب گنبد در طبقه بالایی واقع شده است.

مسجد آقابزرگ یک ویژگی منحصربفرد داشت و آن اینکه ، گنبد این مسجد از گلدسته های متقارنش بلندتر بود.

ظهر بود و صدای موذن و الله اکبر بلال می آمد. صدای جماعتی که می خواستند آماده پرستش شوند. حجره طلاب اما خالی بود.

 

سهرابِ نقاش و شاعر

سهراب جان ! حالا فهمیدیم در چه شهری خرده نانی داشتی و در زیر چه آسمان فیروزه ای رنگی به انارستان ها می رفتی. فهمیدیم که تعریف ات از مهربانی و سیب و ایمان چرا اینقدر جاندار و زنده است و چقدر زادگاهت به هنرمندی و فروتنی عاشقانه هایت ، زیبایی و راستی داده . ای شاعر شوریده کاشانی...    

صنایع دستیِ کویر

در گوشه و کنار کاشان بسیار توقف می کنیم تا از این شهر مهربان سوغاتی و یادگاری بخریم. با پرس و جویی که انجام داده بودیم می دانستیم که مردان و زنان با هنر این دیار، زری بافی و گلیم بافی می کنند و لباس های سنتی و قلم زنی و عروسک سازی و سفال سازی می دانند و مسگری هم در طومار حرفه هایشان جای دارد.

می گشتیم و مدام دیده هایمان از دانسته هایمان پیشی می گرفت. واقعا صنایع دستی این خطه گرم و کویری ، از رنگ و طرح و نقش و نگار سرشار است و برازندگی خاصی در دست سازهایشان خودنمایی می کند.

 

نیاسر ، قمصر و دختری به نام هاجر

بی تردید شهرهای گلاب ایران معرفی نمی خواهند اما با این حال باید بگوییم در 30 کیلومتری شمال غرب کاشان در منطقه کوهستانی در آسمان و زمینی که به رویایی شگفت انگیز شبیه اند ، شهر نیاسر واقع شده است.

شهری با آبشار و کوچه باغ های کاهگلی و آسیاب آبی که عطر گلاب هایش در آغوش کویر ، زبانزد است.

و قمصری که رایحه نامرئی گلاب هایش به محض ورود به شهر ، اصرار دارد تو را به کارگاه گلابگیری شان ببرد. تا هم از نزدیک با مراحل عصاره گیری وعرقگیری گل آشنا شوید و هم چمدان سوغات تان را از عطر شهرشان پُر کنید.

در قمصرِ گل و گلاب ، ما با دختر سه ساله شیرین زبانی به نام هاجر آشنا شدیم که چشم های معصومش تا ابد مثل دو بوته گل محمدی در خاطرمان جایی ممتاز باز کرده است.

 

زیرزمینی به نام نوش آباد

می گویند در سال 83 در پی فعالیت های عمرانی یکی از سکنه نوش آباد ، این شهر زیرزمینی کشف می شود. پناهگاهی که به خاطر در امان ماندن مردم از حمله مغول ها و بعدها ستم های راهزنی به نام "نایب حسین" در دوران قاجار ساخته اما به تدریج  و با گذشت زمان به فراموشی سپرده می شود.

در 7 کیلومتری کاشان به دیدنی های شهر نوش آباد می رویم و با آدم های خونگرم و مهمان نواز این سرزمین بیشتر آشنا می شویم. با مردان و زنان مهربانی که همیشه و همه جا طعم سفر را برای گردشگران دلپذیرتر می سازند.

حسابی در این شهر تاریخی و باستانی گشت می زنیم و در مساجد و بقاع متبرکه اش حاضر می شویم. می رویم به قلعه ای که وقتی درهای چوبی بزرگ اش باز می شوند ، تا چشم کار می کند هیچ چیز نیست، جز مساحت 10 هزارمترمربع از کویر با برج های دیده بانی و دیوارهای گلین قطوری که درحال فروریختن اند که انگار روزگاری دژی دفاعی و نظامی محسوب می شده است.

قلعه ای بزرگ که در دوره مغول ساخته شده و در حال حاضر نیمه سرپاست و در آن حیواناتی چون شتر و اسب و قاطر به گردشگران ایرانی و توریست های خارجی سواری می دهند.

دیدن عکس هایی که ما از خودمان و این قلعه انداخته ایم خیلی تامل برانگیز است. چراکه با دیدن هر فریم ، هیجان مان بیشتر فروکش می کند چون احساس می شود دوباره در آن قلعه ، باید قلعه ای به پا کرد.

 

نراق ، شهر دوهزار ساله

می دانیم شهر دوهزارساله نراق از توابع دلیجان ، در استان مرکزی ست اما تصمیم گرفتیم در ادامه مسیرمان سری هم به این شهر باستانی بزنیم. و از بقعه امامزاده یحیی و امامزاده سلیمان و بازار قدیمی شمس السلطنه اش دیدن کنیم.

و نفسی چاق کنیم در کنار باغ های یکدست و جویباران خنک و روان این مسیر ...

وقت بازگشت ، خدا را با چشم های خودمان در جاده نراق – مشهداردهال می بینیم. انگار ایستاده بود بالای دیواره های یکسره ای که زیر آسمان یکدست آبی آن حوالی پهن شده بود. اگر پا به این جاده گذاشتید و عاشق نشدید به دوست داشتن های خودتان شک کنید.

در عبور از این آب و خاک ، بی شک دوباره از نو آغاز می شوید. از این همه بزرگی و عظمت پروردگار به خوف و رجا می رسید. انگار در ورودی جاده ای که به نراق می رود ، خدا با چشم هایتان حرف می زند و تمام سکوت و زیبایی این دیار ، صدا می شود به جان تان.

متفکر و بی گفتگو به پیش رفتیم و در رمز و راز سفر غوطه ور شدیم. رفتیم تا سبکبارانه نماز ظهرمان را در مشهداردهال بخوانیم.

اما انگار حال و هوای کویر با مسافرانش کاری می کند که در گوشه ای خلوت ، مدام  با خود زمزمه کنند ؛ به نام آفریننده دشت ها و کوه ها و تپه ها و صخره ها..

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.